۲۰ فروردین ۱۴۰۳، ۹:۳۷

مروری بر نوشته‌های شهید آوینی در سالروز شهادتش؛

ندای «صلح» برای این است که ما بشنویم، نه اسراییل

ندای «صلح» برای این است که ما بشنویم، نه اسراییل

ندای «صلح، صلح» برای همین است که ما بشنویم، نه اسراییل. آزادی هم «چماقی» است که بر سرما ساخته اند، و گرنه هرگاه که منافع ابوالهول در خطر افتد، حکم سانسور اخبار به اجرا در می‌آید.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: شهید سید مرتضی آوینی متولد شهریورماه ۱۳۲۶ در شهر ری، کارشناس ارشد معماری از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به اقتضای ضرورت‌های انقلاب به فیلمسازی و نوشتن پرداخت. او در دهه ۶۰ همزمان با مشارکت در جبهه‌ها و تهیه فیلم‌های مستند درباره جنگ، فعالیت‌های مطبوعاتی و هنری خود را آغاز کرد.

آوینی در کنار تألیف مقالات نظری درباره ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، مقالات متعددی در مورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک و تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و ... نوشت که در ماهنامه سوره به چاپ رسیدند. در همین دوران در خصوص مبانی سیاسی، اعتقادی نظام اسلامی و ولایت فقیه، فرهنگ انقلاب در مواجهه با فرهنگ واحد جهانی و تهاجم فرهنگی غرب، غرب‌زدگی و روشن‌فکری، تجدد و تحجر و موضوعات دیگر تفکر و تحقیق کرد و مقالاتی منتشر کرد. سرچشمه اصلی تفکر آوینی به قرآن، نهج‌البلاغه، کلمات معصومین علیهم‌السلام و آثار و گفتار حضرت امام (ره) باز می‌گشت.

شهید آوینی ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ در منطقه فکه در حال بررسی لوکیشن فیلم مستند شهری در آسمان، همراه محمد سعید یزدان‌پرست با مین خفته در زمین برخورد کرد و به شهادت رسید.

به بهانه سی و یکمین سالگرد درگذشت شهید آوینی که به عنوان سید شهیدان اهل قلم شناخته می شود، بخشی از دست نوشته‌هایی از وی را که به عنوان صدای راوی در مستندهای روایت فتح استفاده شدند، مرور می کنیم. این متون در فرازهایی، درباره ماهیت رژیم اشغالگر صهیونیستی و انتفاضه ملت فلسطین هستند.

راه قدس از کربلا می‌گذرد

شهید آوینی در بخشی از دست نوشته‌های خود می‌گوید: جبهه‌های نبرد ما امروز جایگاه تحقق تاریخ آینده کره زمین است و آنچه این عهد را بر گرده‌ی ما استوار می‌دارد، پیمانی ازلی است که پروردگار متعال از انسان گرفته است و الحق رزمندگان ما، این راهیان تاریخ، چه خوب از عهده‌ی ادای پیمان بر آمده‌اند. دوربین فیلمبرداری بسیار ضعیف‌تر از آن است که بتواند حقیقت این نبرد را ثبت کند. آن حقیقت شگرفِ تحقق نهایی اراده‌ی حضرت حق کجا می‌تواند در تصاویری محدود بگنجد؟ بین عکس و صاحب عکس چه رابطه‌ای است؟ اگر این فیلم‌ها بتواند سخنی از حقیقت تاریخ بگوید، در همین حد است و نه بیش‌تر.

رزمنده‌ای داخل سنگر نشسته و برای پدر و مادرش نامه می‌نویسد:

مادر جان، شیرت را بر من حلال کن؛ همان شیری که دهه‌ی اول محرم با اشک‌های شوری که برای تنهایی حضرت زینب می‌ریختی، درهم می‌آمیخت و در کام من می‌نشست و جانم را با مهر حسین (ع) پیوند می‌زد.

پدر جان، دست‌های پینه‌بسته‌ات را از دور می‌بوسم. کاش اینجا در کنار هور که تا افق گسترده است و اکنون رنگ آسمان ابری را به خود گرفته است بودی و این تلاش عظیم را می‌دیدی؛ این بچه‌های جهادی را که «یا علی» گویان پل‌ها را جا به جا می‌کنند و عکس امام را به نشانه‌ی اینکه در قلبشان جای دارد بر سینه آویخته‌اند. و آن دیگران را که لاینقطع با هلی‌کوپتر از راه می‌رسند و قدم در آن جاده‌ای می‌گذارند که به سوی نور، به سوی مطلع عشق گسترده است. و پدر جان، من یقین دارم که این همان طریق وسطایی است که نه به چپ گرایش دارد و نه به راست.

به‌راستی آن اشتیاقی که این بچه‌ها را به تلاش وا می‌دارد از کجا آمده است؟ تو همیشه به من می‌آموختی که تنبلی کلید همه‌ی بدی‌هاست و من نمی‌فهمیدم که چه چیزی باعث می‌شود تا یکی تنبل باشد و دیگری نباشد. این بچه‌ها با تنبلی میانه‌ای ندارند. تو گویی جان آنان رودی است که به دریای عظیمی از شور و اشتیاق و اراده و عزم و تصمیم و صبر وصل است که تمامی ندارد، و تو می‌دانی که این تلاش عظیم برای چیست.

غروب شده است. بعضی از بچه‌ها دارند برای یک تک شبانه آماده می‌شوند، و هنوز آن تلاش عظیم ادامه دارد. یکی از بچه‌ها اذان می‌گوید و آوای ملکوتی اذان در آن غروب زیبایی که صبح عدالت جهانی و طلوع حق را در پی دارد، با چه احساس شگفت‌آوری همراه است. آدم حس می‌کند که با همه‌ی تاریخ پیوند خورده است.

صبح، بعد از زیارت عاشورا و خواندن دعای فرج، پای سفره‌ حضرت زهرا (س) نشستیم. بچه‌ها سفره‌های جبهه را سفره‌ی حضرت زهرا می‌خوانند و من، نمی‌دانم چرا، اما با تمام جانم این حقیقت را احساس می‌کنم. نان خشک و پنیر و خرما. این سفره‌ها شبیه همان سفره‌ای است که شما با خود به سر زراعت می‌بردید و من هنوز یاد آن را در خاطر دارم. سفره‌ی قناعت. و من درس قناعت را برای نخستین بار از شما آموختم.

پدر جان، سفره این بچه‌ها هم با سفره‌های دیگر خیلی تفاوت دارد. تفاوتش در اینجاست که این سفره‌ها سفره‌ی قناعت است، سفره‌ی حضرت زهراست و ما میهمان او هستیم. نانش طعم و بوی همان نانی را دارد که از تنور خانه‌مان بیرون می‌آید، تا آنجا که فکر کردم شاید از همان نان‌هایی است که شما برای جبهه فرستاده‌اید.

کاش اینجا بودی و آرزوهایت را فرا رؤیت می‌دیدی. پدر جان، مگر تو همواره آرزوی حضور در صحرای کربلا را نداشتی؟ مگر نبود که وقتی نام حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه را می‌شنیدی، انگار که اسم خودت را می‌شنوی، اشک از چشمانت سرازیر می‌شد؟

دشمن ما وابسته به سلاح‌های جور واجوری است که به قیمت نوکری‌اش به او داده‌اند، اما مؤمن وابسته نیست. هر نوع وابستگی مؤمن را از وصول به حق باز می‌دارد و همچون غل و زنجیری که بر دست و پای زندانیان می‌بستند، او را به زمین می‌چسباند و قدرت قیام را از او می‌گیرد. مؤمن اگر وابستگی داشته باشد نمی‌تواند قیام کند و عصر ما عصر قیام است.

دشمن مرتباً با هواپیما حمله‌ور می‌شود و از سلاح‌های شیمیایی هم استفاده می‌کند. و پدر جان، من به یاد سگ‌های آبادی می‌افتم که وقتی حمله‌ور می‌شدند، اگر نمی‌ترسیدی، هرگز جرأت جلو آمدن را نداشتند و به کوچک‌ترین تکان دست تو پا به فرار می‌گذاشتند؛ واگرنه، اگر از آنها می‌ترسیدی، جرأت می‌یافتند و حمله می‌کردند. اسرائیل سرزمین‌های ما را همین‌گونه اشغال کرده و روش‌های صدام نیز همان‌گونه است.

اکنون صدام و حزب بعث عراق بزرگ‌ترین سدی است که در برابر وحدت منطقه‌ی اسلامی و قیام همگانی برای آزادی قدس قرار دارد. «راه قدس از کربلا می‌گذرد» بدین معناست که تا ما این سد را از سر راه برنداشته‌ایم، هرگز نمی‌توانیم به نجات قدس بشتابیم پدر جان، من انگیزه‌ی این تلاش عظیم را همیشه در می‌یافتم، اما امروز، امروز که فیلمبردارهای جهاد تلویزیون آمده بودند و ما ماسک‌هایمان را امتحان می‌کردیم، بیش‌تر از پیش دریافتم که این رود عظیم شور و اشتیاق و اراده و عزم و تصمیم به چه دریایی اتصال دارد و ریشه‌ی این تلاش در کدام خاک بارور نشسته است. آنها فیلم می‌گرفتند و از ما می‌پرسیدند که چه آرزویی دارید. من به دلم رجوع کردم و دیدم… شما خود می‌دانید، نیاز به گفتن نیست. (نه برادر، این آرزوی تو تنها نیست، آرزویی است که ریشه در جان همه‌ مسلمین دارد.)

پدر جان، من این رسالت را به سنگینی بر گرده‌ی خویش احساس می‌کنم که خداوند ما را برای تحقق همین اهداف به صحنه‌ی حیات کشانده است. امروز من در جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها طلیعه‌ آزادی قدس و تحقق این وعده‌ی تخلف‌ناپذیر قرآن را به‌روشنی می‌بینم. همه به‌حق می‌گویند «راه قدس از کربلاست.» معنای این سخن چیست؟ وقتی پای صحبت پدران و مادران شهدا بنشینیم در می‌یابیم.

قدس مظهر جراحتی است که بر قلب امت اسلام وارد شده است و این جراحت را جز به خون نمی‌توان شست. امروز وعده‌های قرآن بیش از پیش به تحقق نهایی خویش نزدیک شده است و امت اسلام دریافته است که چگونه باید برای آزادی قدس اقدام کند.

اکنون صدام و حزب بعث عراق بزرگ‌ترین سدی است که در برابر وحدت منطقه‌ی اسلامی و قیام همگانی برای آزادی قدس قرار دارد. «راه قدس از کربلا می‌گذرد» بدین معناست که تا ما این سد را از سر راه برنداشته‌ایم، هرگز نمی‌توانیم به نجات قدس بشتابیم. بله پدر جان، برای آزادی قدس راهی جز این وجود ندارد. صدام دشمن خداست و برای وصول به توحید باید او را از میان برداشت.

خط مقدم منطقه عملیاتی والفجر هشت

در خط، رزمندگان اسلام، این راهیان کربلایی سیدالشهدا در قرن پانزدهم هجری قمری، با تمام وجود معنای این سخن را دریافته‌اند و می‌دانند که باید برای قیام در برابر دشمن از وابستگی‌ها گذشت و از سختی‌ها نهراسید.

قدس جلوه‌ برکت خدا و پله‌ی نخستین معراج انسان است و مسلمین برای دستیابی به اهداف نهایی اسلام چاره‌ای ندارند جز اینکه بر قدس شریف دست یابند، و راه قدس نیز از کربلاست که می‌گذرد. حضرت امام امت، ادام الله ظله الشریف، همواره بر همین معناست که تأکید می‌ورزد. وظیفه‌ی ما عمل به تکلیف است، هر چند که این به از بین رفتن همه‌ی ما بینجامد _ که البته اینچنین نخواهد شد.

این فریاد درست در زمانه‌ای بلند شده است که شیطان حاکمیت خویش را بر کره‌ی زمین کامل می‌انگاشت و بشر غربی به پایین‌ترین مراتب هبوط خویش در لجن حیوانیت رسیده است. اکنون خداوند بار دیگر توبه‌ی بشریت را پذیرفته است و این انسان‌های از خود گذشته، این بهترین بندگان خدا، هر یک به مثابه دژ مستحکمی هستند که راه بر شیطان و جنود او بسته‌اند.

معنای باطنی «راه قدس از کربلا می‌گذرد» نیز همین است. راه ما به سوی قدس که معرج نخستین معراج تکامل انسان است، راهی کربلایی است و راه کربلایی راهی است که با تحمل مشقات و از خود گذشتگی همراه است.

این جوانان هر یک جلوه‌ای از ابوالفضل عباس (ع) و قاسم و علی‌اکبر و عون و جعفر هستند و تحقق آرزوهای خویش را در کربلا می‌بینند و خدا دعای آنان را مستجاب کرده است. اینها با آن غفلت‌زده‌های خسته و کسلی که در شهرها و این سوی و آن سوی پراکنده‌اند و هیچ چیز آنان را به صحنه‌های عظیم تحقق تاریخ فردا پیوند نمی‌زند خیلی تفاوت دارند. این تفاوت از کجا آمده است؟ تو گویی جان آنان رودی است که به دریای عظیمی از شور و اشتیاق، اراده و عزم و تصمیم و صبر وصل است که تمامی ندارد. آنان از مرز خواسته‌های حیوانی وجود خویش گذشته‌اند و با مرگ خو گرفته‌اند و به حیات جاودانی عشق در جوار رحمت حق رسیده‌اند.

معنای باطنی «راه قدس از کربلا می‌گذرد» نیز همین است. راه ما به سوی قدس که معرج نخستین معراج تکامل انسان است، راهی کربلایی است و راه کربلایی راهی است که با تحمل مشقات و از خود گذشتگی همراه است
در عصری اینچنین، در روزگاری که بشر بنده اهوای خویش است و بت خویشتن را می‌پرستد، ظهور این جوانان چه معنایی دارد؟ اینان طلیعه‌دار عصر توبه‌ی بشریت و نمونه‌ای از انسان‌های آینده هستند و آینده‌ی انسان آینده‌ای الهی است. آنان ابراهیم‌وار هجرت کرده‌اند و اسماعیل‌گونه سر به قربانگاه سپرده‌اند تا انسان به خلیفه‌ی اللهی و امامت رسد و این است معنای باطنی این سخن که راه قدس از کربلا می‌گذرد. راه قدس با کاهلی و تن‌آسایی و دل به جیفه‌ی بی‌مقدار دنیا بستن میانه‌ای ندارد. راه قدس مرد جنگ می‌خواهد و مرد جنگ نیز کربلایی است و کربلایی، مرد میدان عشق است و از سختی‌ها و مشقات و سرباختن‌ها و جان دادن‌ها نمی‌هراسد.

برای دریافت حقیقت آنچه در جبهه‌های نبرد می‌گذرد باید این‌همه را در مجموعه‌ی تاریخ جهان نگریست، و باید این نکته‌ی بسیار شگفت را دریافت که چگونه این وقایع تاریخ آینده‌ی کره‌ی زمین را به جانب تحقق وعده‌های قرآن می‌کشاند. سوره‌ی «اسرا» را بخوان و خصال یاوران مهدی را بنگر، و حال بدین راهیان امروزی کربلا که به مقتضای انتظار عمل کرده‌اند و به جبهه‌ها شتافته‌اند نگاه کن. چه می‌بینی؟ آری برادر، وقت آن رسیده است که یک بار دیگر نشانه‌ی تحقق وعده‌های الهی را در آنچه می‌گذرد ببینیم و با یقینِ بیش‌تر پای در راهی نهیم که از کربلا به سوی قدس می‌رود.

ندای «صلح» برای این است که ما بشنویم، نه اسراییل

وی درباره تحولات منطقه و جهان متأثر از سیطره قدرت‌های استکباری همچون آمریکا و اسراییل و قیام ملت فلسطین در انتفاضه اول (سال ۱۹۸۷ م / ۱۳۶۶/ ه. ش) می‌گوید:

در همین جهان راسیونال، «اسراییل» از نیم قرن پیش هر آنچه خواسته، کرده است و هیچ یک از سازمان‌های بین المللی بازی حقوق بشر نیز ممانعتی جدی از خود نشان نداده اند.

شبکه‌های گسترده «امپراتوری ارتباطات» در جهت حفظ وضع موجود و استمرار آن با هر جنگ و انقلابی مخالفت می‌ورزند، اما در مواقع لزوم، اگر ابوالهول _ امپراتور جهان وهم و ترس _ بخواهد که دولتی همچون اسرائیل را در کشور فلسطین تشکیل دهد، چشم اغماض بر جنگ می‌بندد تا اسرائیل مستقر شود و آنگاه دیگر..... ما بنجنبیم و علیه اسرائیل متحد شویم و فلسطین را از او پس بگیریم، ده‌ها سال می‌گذرد.

پس همه تلاش آنها مصروف حفظ وضع موجود است و استمرار آن. ندای «صلح، صلح» نیز برای همین است که ما بشنویم، نه اسراییل. آزادی هم «چماقی» است که بر سرما ساخته اند، و گرنه هرگاه که منافع ابوالهول در خطر افتد، حکم سانسور اخبار در سراسر امپراتوری ارتباطات به اجرا در می‌آید. در نگاه شهید آوینی «فرهنگ جهاد و دفاع» ضامن تحقق اسلام در جهان و حافظ اصول و فروع دین بود. وی در این باره نوشته بود: تحقق اسلام در جهان و بر قراری عدالت در گرو مبارزه حق و باطل است.

ندای «صلح، صلح» نیز برای همین است که ما بشنویم، نه اسراییل. آزادی هم «چماقی» است که بر سرما ساخته اند، و گرنه هرگاه که منافع ابوالهول در خطر افتد، حکم سانسور اخبار در سراسر امپراتوری ارتباطات به اجرا در می‌آید
به نظر می‌رسد تحولات جهانی (متأثر از پیروزی انقلاب اسلامی) در جهت ایجاد یک جبهه متحد اسلامی علیه اسراییل برای تحریر فلسطین سیر می‌کند و علت اینکه تحلیل این وضع حول محوری که عنوان شد چندان ساده نیست آن است که در مقابل آمریکا و نیروهای چند ملتی که مظهر شیطان اکبر هستند، «حق غیر ممزوج به باطل» قرار نگرفته است و اگر نه، هیچ بمانی حق نداشت در پیوستن به جبهه حق تردیدی به خود راه دهد و تعلل ورزد. در نگاه آوینی صاحبان اصلی فلسطین مردمی هستند که همواره در آنجا زیسته اند.

چگونه می‌توان هویت فلسطین را تغییر داد در حالی که اشغال فلسطین واقعه‌ای مربوط به هزاره‌های دور نیست که کسی آن را به یاد نیاورد. همه به یاد دارند که این قوم پلید (رژیم صهیونیستی) چگونه با حمایت سیاسی و تسلیحاتی امپریالیست‌های تجاوزگر، سرزمین فلسطین را از صاحبان اصلی آن غصب کرده اند.

«انقلاب سنگ» انقلاب ایمان است در برابر قدرت‌های دنیایی

آیا فلسطینیان یکباره دیگر به سرزمین خویش باز خواهند گشت؟ آتش این امید نه تنها در دل‌ها فرو ننشسته است بلکه هر چه می‌گذرد شدت و حرارت بیشتری می‌یابد.

اسرییل خلاف آنچه از آغاز انتظار می برده است بعد از گذشت نیم قرن از اشغال فلسطین هنوز هم به ثبات سیاسی همچون آرزویی دست نیافتی چشم دوخته است. هر چه می‌گذرد آتش انقلاب فروزان‌تر می‌شود چرا که فلسطینیان اکنون دیگر دریافته اند که مساله آنها هرگز بر آب و خاک توقف نمی‌یابد، اگر چه نتیجه ظلمی که بر آنها رفته آوارگی و دور افتادن از وطن است. انتخاب «سرزمین فلسطین» برای این مقصد شوم (تأسیس رژیم جعلی اسراییل) از آنجا انجام گرفته که «قلب عالم اسلام» است و امروز مردم فلسطین این حقیقت را به روشنی دریافته اند.

دنیای جدید که دنیای حاکمیت استکبار است شرط لازم تحقق خویش را در مبارزه با اسلام می بیند و بنابر این تلاش برای استقرار کشوری همچون اسراییل در سرزمینی چون فلسطین نباید اتفاقی دانست. مسلمانان جهان را اکنون فریاد آن پیر فرهیخته (حضرت امام خمینی) که از ایران برخاست بیدار کرده است و آنان نجات خویش را تنها در انقلاب می‌یابند.

تمثیل آنان در برابر نظام اسلامی تمثیل داود (ع) است در برابر جالوت است. داود (ع) نیز با سنگ و فلاخن به نبرد غولی همچون جالوت رفت که تا بن دندان مسلح بود. عقل ظاهر در نبردی اینچنین پیروزی را از آنِ جالوت میبیند اما چنین نشد. اکنون چشم سه نسل آوارگان فلسطینی به انتفاضه دوخته شده است. «انقلاب سنگ» انقلاب ایمان است در برابر قدرت‌های دنیایی. در آغاز هیچکس جز آنان که چشم در پرده‌های غیب گشوده اند، باور نداشت که انقلاب سنگ و فلاخن به یک خطر جدی برای اسراییل مبدل خواهد شد اما اکنون پس از گذشت چند سال حتی نظام اسرائیل نیز نمی‌تواند هراس روز افزون خویش را از این سنگ‌ها و فلاخن‌های کودکانه پنهان دارد. این سنگ‌ها و فلاخن‌ها در دست انسان‌هایی است که به حقیقت ایمان و انقلاب دست یافته اند و همین است که انتفاضه را به خورشید فروزان امید و آزادی مبدل ساخته است. انقلاب سنگ انقلاب ایمان است در برابر قدرت‌هایی دنیایی و پیروزی بدون تردید با ایمان است.

کد خبر 6072352

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha