مجتبی بنی اسدی نویسنده کتاب «من از این شهر میترسیدم» در گفتوگو با خبرنگار مهر ضمن اعلام خبر عرضه آن در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، درباره این کتاب گفت: با رمان «نامیرا» وارد دنیای داستان و رمان شدم. تقریباً از ۲۱ سالگی نوشتن را کمکم شروع کردم. هیچ دوره یا کارگاهی از نویسندگی را نرفته بودم و فقط با داستانخوانی، داستاننویسی را شروع کرده بودم.
وی افزود: بهواسطه دور بودنم از پایتخت و حتی مرکز استان، شیراز، کارگاههای مجازی را شروع کردم. با اساتیدی همچون محمدعلی رکنی، احسان رضایی، سیدعلی شجاعی داستاننویسی را با برنامهتر ادامه دادم. بعدتر با مکرمه شوشتری وارد دنیای روایتنویسی هم شدم. پایگاه نقد داستان خانه ادبیات هم نقش مهمی در بهبود داستانهایم داشت. اولین اثرم در مجموعه داستانک عاشورایی «ده» چاپ شد. سه داستان کوتاه از من در صفحه فرهنگی روزنامه ایران منتشر شد. دو روایت چاپ شده هم دارم. روایت «قانونش همین است» در مجموعه روایت «از طرف فرزند کوچک شما» به کوشش مکرمه شوشتری و روایت اربعین بنده هم در کتاب «مرغان ابراهیم» در کنار روایت بزرگان ادبیات داستانی منتشر شد. اما نقطه عطف داستاننویسی بنده جشنواره خودنویس (نشر صاد) بود.
بنی اسدی درباره اینکه این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می کند گفت: با توجه به شناختی که از زادگاهم یعنی گراش داشتم، سعی کردم در اولین اثرم، صحنهها و اتفاقها را در گراش بیافرینم تا بهتر بتوانم داستان را روایت کنم. پس طبیعی است که اولین مخاطبان داستانم همشهریانم خواهم بود. حتی در پرداخت شخصیت اصلی و بعضاً فرعی داستان از آدمهای گراشی که میشناختم الگوهایی گرفتهام. به طور مثال ما مردی در گراش داریم به نام عبداللهاحمد، که هواشناس تجربی است. بنای اصلی داستان و اتفاقها همه بر تخیل استوار است ولی من در داستانم از برخی رفتارهای واقعی او استفادههایی کردهام. و این داستان را میتواند برای همشهریان قابل پذیرشتر کند.
وی افزود: کسانی که اندکی با باران رفیق هستند، میتوانند با مطالعه این رمان لحظاتی به یاد دوست شان باشند. در لایههای بعدی داستان رگههای اعتقادی شکل میگیرد.مباحثی همچون عدالت، تقدیر و سرنوشت از جمله مواردی است که میتواند برای خیلیها جذاب باشد. در ضمن داستان در یک فضای بومی جنوبی شکل میگیرد. به همه مردم عزیز ایران بزرگ که به بومِ جنوب ایران علاقه دارند، این داستان را پیشنهاد میکنم.
نظر شما