فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت/۱۰؛

امام سد اشکال نکردن را در حوزه علمیه نجف شکستند

امام سد اشکال نکردن را در حوزه علمیه نجف شکستند

‏‏گوش نکردن به اشکال در حوزه علمیه نجف متداول شده بود و شاگرد می‌بایست ‎‏در پای درس استاد اشکال نگیرد و حرفی نزند ‎‏ولی امام در جلسه درسشان در نجف این سد را درهم شکستند.

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: در تاریخ پرماجرای انقلاب، هیچ روزی مانند دوازدهم بهمن نبود که در آن، مردی از دودمان پیامبران و بر شیوه‌ی آنان، با دستی پرمعجزه و دلی به عمق و وسعت دریا، در میان مردمی شایسته و چشم به راه، چون آیه‌ی رحمت فرود آمد و آنان را بر بال فرشتگان قدرت حق نشانید و تا عرش عزت و عظمت برکشید. و هیچ روزی چون چهاردهم خرداد نبود که در آن، طوفان مصیبت و عزا، بر این مردم تازیانه‌ی غم و اندوه فرود آورد. ایران یک دل شد و آن دل در حسرتی گدازنده سوخت، و یک چشم شد و آن چشم در مصیبتی عظیم گریست. در آن روز، خورشیدی غروب کرد که با طلوع آن، هزار چشمه‌ی نور در زندگی ملت ایران جوشیده بود؛ روحی عروج کرد که با نَفَس روح‌اللهی‌اش، پیکر ملت را جان بخشیده بود؛ حنجره‌ای خاموش شد که نَفَس گرمش، سردی و افسردگی از جهان اسلام زدوده بود؛ لبانی بسته شد که آیات الهی عزت و کرامت را بر مسلمین فروخوانده و افسون یأس و ذلت را در روح آنان باطل ساخته بود.

او بت‌ها را شکست و باورهای شرک‌آلود را زدود. او به همه فهماند که انسان کامل شدن، علی‌وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن، افسانه نیست. او به ملّتها نیز فهماند که قوی شدن و بند اسارت گسستن و پنجه در پنجه‌ی سلطه‌گران انداختن، ممکن است. انوار قرب حق را صاحبان بصیرت در چهره‌ی منوّر او دیدند و طعم بِرّ الهی را که در حیات و ممات بر او می‌بارید، همه چشیدند؛ دعای او مستجاب شد که می‌گفت: اِلٰهی لَم‌یَزَل بِرُّکَ عَلَیَّ اَیّامَ حَیاتی فَلا تَقطَع بِرَّکَ عَنّی فی مَماتی؛ «بارخدایا! نیکی تو در ایّام حیاتم پیوسته نصیب من بوده؛ در زمان مردنم این نیکی را از من دریغ مدار.». با رحلت خود، انقلابی دیگر بر پا کرد؛ ده میلیون دل بی‌قرار را بر جنازه‌ی خود گرد آورد و صدها میلیون را در سراسر جهان در غم خود عزادار کرد. همان‌طور که در زندگی‌اش تختهای فرعونی را لرزانده بود، با مرگ خود نیز خواب و خیال باطل را از چشم دشمنان ربود.

‏‏هر چند ابعاد وسیعی از شخصیت والای امام همچنان ناشناخته مانده و تلاش در‏‎ ‎‏کشف و شهود برخی از آنها به زمان بیشتری نیاز دارد لکن تأمل در بخش مشهود از‏‎ ‎‏ابعاد شناخته شده شخصیت امام می‌تواند زوایای نامشهودی را در ابعاد ناشناختۀ‏‎ ‎‏آن مراد دل‌ها آشکار سازد.‏

به مناسبت فرارسیدن سی و پنجمین سالگرد رحلت جانسوز رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی به بازخوانی روایت چند نفر از شاگردان و دلدادگان آن شخصیت استثنایی خواهیم پرداخت. آنچه در ادامه می‌خوانید روایت آیت الله سید عبدالمجید ایروانی از حضرت امام (ره) به نقل از کتاب سلسله موی دوست است:

امام سد اشکال نکردن را در حوزه علمیه نجف شکستند

‏‏من در سال ۱۳۳۱ شمسی پس از تحصیلات مقدماتی به قم مشرف شدم. یک سال‏‎ ‎‏بعد، با حضرت امام خمینی (ره) آشنایی پیدا کردم. البته در حوزه درسی ای شأن ‎‏شرکت نمی‌کردم؛ یعنی هنوز در آن مرحله نبودم که در حوزه درسی ایشان باشم.‏‎ ‎‏البته گاهی حضرت امام (س) را زیارت می‌کردم و اگر به مناسبتی در منزلشان باز بود‏‎ ‎‏و افرادی رفت و آمد می‌کردند، من هم می‌رفتم. بالاخره در سال ۱۳۳۶ یعنی پنج‏‎ ‎‏سال پس از ورودم به قم، موفق به شرکت در حوزه درس‌های فقه و اصول ای شأن ‎‏شدم. با وجود بزرگانی که در سر درس‌های ایشان حضور پیدا می‌کردند در خودم‏‎ ‎‏احساس حقارت می‌کردم و فکر می‌کردم که ما طلبه‌های کوچک نباید در درس‏‎ ‎‏ایشان باشیم. در آن زمان بیشتر فضلا و مدرسان و بزرگان قم در درس حضرت‏‎ ‎‏امام خمینی (ره) شرکت می‌کردند.

قبل از همه به درس آمدن

‏‏وقتی در مسجد سلماسی پای درس امام حاضر می‌شدیم کمتر اتفاق می‌افتاد که‏‎ ‎‏مقداری زودتر به درس برویم که هنوز امام تشریف نیاورده باشند. غالباً من و اکثر‏‎ ‎‏طلاب که به مسجد می‌رفتیم می‌دیدیم که امام قبل از همه تشریف آورده‌اند و روی‏‬ منبر و یا سجاده نشسته‌اند و آماده گفتن درس هستند.

طلبۀ نامنظم سر وقت حاضر نمی‌شود

‏‏همۀ ما می‌دانستیم حضرت امام از اینکه بعضی شاگردان بعد از شروع درس‏‎ ‎‏می آمدند، خیلی بدشان می‌آید. چرا که خودشان آدم منظمی بودند و می‌فهمیدند که این طلبه نامنظم است که سر وقت در درس حاضر نمی‌شود.‏

‏‏گوش نکردن به اشکال در حوزه علمیه نجف متداول شده بود و شاگرد می‌بایست ‎‏در پای درس استاد اشکال نگیرد و حرفی نزند. آن هم به این دلیل بود که وقت‏‎ ‎‏دیگران و کسانی که در جلسه حضور داشتند تلف نشود و زمان درس کوتاه نشود.‏‎ ‎‏ولی امام در جلسه درسشان در نجف این سد را درهم شکستند. شاگردان ایشان در‏‎ ‎‏پای درس اشکال می‌گرفتند و ایشان مانند شیوۀ تدریسشان جواب می‌دادند. به این ‎‏معنا هم مقید بودند و هر اشکالی هم می‌شد، گوش می‌دادند و سپس جواب را‏‎ ‎‏می فرمودند ولو اینکه آن اشکال، اشکال خیلی واردی نباشد.‏

آقا از این حرف‌ها نزنید مردم می‌خندند

‏‏امام خیلی معتقد بودند که اشکالات وارد در درس گفته شود. روزی در نجف‏‎ ‎‏اشرف، مرحوم حاج آقا مصطفی که یکی از مجتهدین و بزرگان علم و فضیلت بود‏‎ ‎‏در بحث، یک اشکال روایتی ذکر کرد. امام به او جواب دادند ولی مرحوم‏‎ آقا مصطفی قانع نشد و با توضیح بیشتری اشکال را تکرار کرد. امام به شوخی به او‏‎ ‎‏فرمود: «آقا از این حرف‌ها نزنید مردم به این حرف‌ها می‌خندند و می‌گویند آقا بی سواد‏‬ ‏است»! آقا مصطفی هم با صدای بلند گفت: «بخندند، می‌گویند پسر آقاست. اگر‏‎ ‎‏گفتند بی سواد است می‌گویند پسرآقا بی سواد است»!‏

سرزنش طلبه‌ای که وقت خود را تلف می‌کرد

‏‏امام در تشویق اهل علم و محصلان به فرا گرفتن علوم فقه و اصول و دستیابی به‏‎ ‎‏درکی عالی، شیوه‌های مختلفی را انتخاب می‌کردند. گاهی اگر کسی به بطالت و‏‎ ‎‏سستی ایام خود را می‌گذرانید، با وجود آنکه وجوه شرعی باید مصرف طلبه‌ها و‏‎ ‎‏محصلان بشود، آمادگی نداشتند که از سهم مبارک امام علیه السلام به او کمک‏‎ ‎‏کنند. سال قبل از تبعید حضرت امام (ره) یکی از فضلا و طلبه‌های قم که علاقۀ‏‎ ‎‏شدیدی به حضرتشان داشت، قرار بود از اول ماه که شهریه و مستمری دریافت‏‎ ‎‏می کند، برای ازدواج به ولایت خود برود. این طلبه آنقدر به حضرت امام علاقه‏‎ ‎‏داشت که اگر روزی صورت شریفشان را نمی‌دید، جداً ناراحت می‌شد. او هر روز‏‎ ‎‏به بیرونی امام که ارباب رجوع رفت و آمد داشتند، سری می‌زد. این فرد، به وسیلۀ‏‎ ‎‏اینجانب از حضرت امام (ره) شهریۀ خود را طلب کرد. چرا که قرار بود از اول هر ماه‏‎ ‎‏قمری شهریۀ طلبه‌ها را پرداخت کنند. حضرت امام فرمودند که جناب‏‎ ‎‏حجت الاسلام آقای شیخ حسن صانعی ترتیب پرداخت شهریۀ آن طلبۀ عاشق علم‏‎ ‎‏و تقوا را بدهند. من بدون اینکه آن طلبه چیزی گفته باشد، اضافه کردم که این آقا‏‎ ‎‏برای ازدواج به ولایت خود دعوت شده و به ناگزیر باید مخارجی را متقبل شود. اگر‏‎ ‎‏ممکن است چون طلبۀ خوب و درسخوانی است، چیزی اضافه بر مستمری به او‏‎ ‎‏داده شود. امام فرمودند: «من اضافه ای ندارم. اگر ایشان طلبه‌ای درسخوان است، ‏‎ ‎‏هر روز در بیرونی منزل من که کاری ندارد، چرا خود را معطل می کند»؟ این موضوع‏‎ ‎‏نمایانگر این مطلب هم هست که حضرت امام به تمام افرادی که به منزل وارد یا از‏‎ ‎‏آن خارج می‌شدند، دقت داشتند و اشخاص و حرکتها و مقصود آنان را بدون اینکه ‎‏طرف متوجه شود، زیرنظر می‌گرفتند. این ویژگی از سیرۀ بزرگان دین از انبیای عظام‏‬ ‏و امامان والامقام و علمای عالم به زمان بود. در ضمن نمایشگر این نکته نیز هست‏‎ که گرچه این طلبۀ فاضل برای زیارت وجه عالم عامل و مرجع تقلید می‌رود، اما‏‎ ‎‏امام نمی‌پسندیدند که اوقات کسی بیهوده تلف شود.‏

شهریه مساوی دادن به طلبۀ نجف و سامرا امتیاز است

‏‏زمانی که امام امت در نجف اشرف بودند، اینجانب در سامرا در کنار قبر مطهر‏‎ ‎‏حضرت امام علی النقی و امام‬ حسن عسکری (ع) مشرف شده بودم. قصد ده روزه‏‎ ‎‏کردم‏‏ ‏‏و با طلبه‌های مدرسۀ مرحوم آیت اللّه میرزای شیرازی نشست و‏‎ ‎‏برخاست‏‏ ‏‏داشتم. آنها از تمام عالمان و مراجع آن زمان گله مند بودند و می‌گفتند: ‏‎ ‎‏ «آیت اللّه حکیم و حضرت امام شهریه و جیرۀ نانی می‌دهند. ما در شهر غربت که‏‎ ‎‏اختلاف عقیده بین اهل سامرا و طلبه‌ها نیز هست، اگر موجودی نداشته باشیم، ‏‎ ‎‏نه‏‏ ‏‏جنس نسیه می‌توانیم بخریم و نه قرض بگیریم. آقایان به نجف و قم بیشتر توجه‏‎ ‎‏دارند تا به سامرا». من پیشنهاد کردم شرحی به عنوان حضرت آیت اللّه آقای‏‎ ‎‏حکیم‏‏ ‏‏بنویسند.

خود من پس از تأیید مدرسان سامرا و وکیلان حضرت آقای حکیم‏‎ ‎‏ قدس سره نامه را در نجف اشرف به آن مرحوم رساندم. حسابدار مرحوم آقای‏‎ ‎‏حکیم گفت: «ایشان دستور فرموده اند که از این ماه، نصف دینار به شهریۀ‏‎ ‎‏آنان‏‏ ‏‏اضافه شود». من این را خدمتی به طلبه‌ها، مخصوصاً به محافظان حرم مطهر آن‏‎ ‎‏دو امام بزرگوار دانستم. همینطور بنده این موضوع را که آنها با وجود حوزۀ‏‎ ‎‏علمیۀ‏‏ ‏‏نجف، سامرا را انتخاب کرده اند و درسخوان به تمام معنا نیستند، ولی حرم‏‎ ‎‏آن دو امام (امام هادی و امام حسن عسکری «ع») را نمی‌گذارند خلوت باشد و محل‏‎ ‎‏بازی بچه‌ها شود، به محضر امام خمینی (ره) در نجف رساندم. بعد از اینکه ‎‏تمام‏‏ ماجرا را بدون کم و کاست تعریف کردم عرض کردم، اگر امتیازی برای این طلبه‌ها قائل شوید و نصف دینار بر شهریۀ این آقایان اضافه کنید، تشویق می‌شوند و‏‎ ‎‏در آنجا دوام پیدا می‌کنند. حضرت امام خمینی (ره) به طلبه‌های نجف سه دینار‏ می‌دادند و به طلبه‌های سامرا نیز سه دینار؛ وقتی ایشان حرفهای مرا شنیدند، ‏‎ ‎‏فرمودند: «شهریۀ مساوی دادن به طلبۀ نجف و سامرا، خود، امتیاز است». یعنی این ‎‏در نجف زحمت بسیار می‌کشد و درس می‌خواند و آن در سامرا کمتر؛ مساوی‏‎ ‎‏گرفتن شهریه برای طلبۀ سامرا خود امتیازی به حساب می‌آمد. به این صورت، علم‏‎ ‎‏و طلبه‌های فاضل را تشویق می‌کردند و خطی در مصرف بیت المال به دیگران‏‎ ‎‏می دادند.‏

کد خبر 6108629

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha