۳۰ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۲۲

توسط انتشارات کتاب جمکران؛

رمان «یتیم غوره» منتشر شد/آشنایی با ایثارگری جانبازان و شهدا

رمان «یتیم غوره» منتشر شد/آشنایی با ایثارگری جانبازان و شهدا

رمان نوجوان «یتیم غوره» نوشته فاطمه بختیاری برای آشنایی کودکان و نوجوانان با ایثارگری شهدا و جانبازان کشور، توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، رمان نوجوان «یتیم غوره» نوشته فاطمه بختیاری به‌تازگی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شده است.

فاطمه بختیاری در کتاب جدیدش سراغ آدمهای جنگ و دفاع مقدس رفته است؛ آدمهایی که پس از جنگ همچنان مشغول خدمت به انقلاب و مردم هستند ولی کسی آنها را نمیشناسد و حتی بچه‌هایشان هم از گذشته آن‌ها خبر ندارند. این‌نویسنده می‌گوید «یتیم غوره» برای نوجوان‌ها نوشته شده تا آنها را با این قهرمانان گمنام آشنا کند. قهرمانانی که در میان ما زندگی می کنند و مثل مردم عادی به نظر می‌رسند.

«یتیم غوره» درباره دختری شاد و بازیگوش است که مادربزرگش او را یتیم غوره صدا می‌زند. این‌دختر در طی حادثه‌ای یتیم غوره که بر ترک موتور پدرش سوار بوده، همراه با پدرش تصادف می‌کند و به کما می‌رود. در طی مدتی که در کما است در عالم بی‌هوشی روحش آزادانه به سیر می‌پردازد و با شخصیت پدر جانبازش و همرزمان شهید پدرش آشنا می‌شود و اتفاقات زیادی را از سر می‌گذاراند...

این داستان برای گروه سنی نوجوان نوشته شده و نوجوان را با شخصیت جانبازان، شهدا و جانفشانی‌های آن‌ها آشنا می‌کند.

در بخشی از این‌کتاب می‌خوانیم؛

یاد خیابان جلوی پارک افتادم. آنجا را دیدم. خون‌های کف خیابان موتور درب و داغان. از ترس دست بابا را گرفتم. اگر آن خون‌ها برای ما بودند چرا اینجا بودیم؟ چرا درد نداشتیم؟ چرا بعد از تصادف به جای بیمارستان توی خیابان بودیم؟ چرا کسی ما را نمی‌بیند و صدای‌مان را نمی‌شنود؟

این همه سئوال به یک‌بارها به ذهنم آمد. بدون این که به بابا بگویم بابا همه را شنید. بغلم کرد.

- بابا به قربانت برود... خودم مواظبت هستم.

- ما مُردیم؟

سئوالم را نپرسیدم اما بابا آن را شنید. جوابی را پیدا نکرد. برای همین به زوریک که کنارمان ایستاده بود، نگاه کرد.

- شما هنوز نمردید اما...

زوریک به بیمارستان اشاره کرد.

- حسن آقا! اینجا را می‌شناسی!

تا این را گفت یک مرتبه شب شد. بابا را روی موتور دیدم. جلوی در بیمارستان پیرمردی داشت به راننده ماشینی التماس می‌کرد. راننده کنار ماشین ایستاده بود. از دیدن راننده تعجب کردم. قیافه‌اش شبیه گرگ بود اما پیرمرد انگار چهره او را نمی‌دید.

این‌کتاب با ۱۸۲ صفحه و قیمت ۱۲۰ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 6141531

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha