خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه-سیده فاطمه سادات کیایی: پسر خردسال پیراهن مشکی پنج شش سال سن بیشتر ندارد، سینی آب خنک را جلویم میگیرد و میگوید: «خاله بفرمائید آب»، خنکی اش را از رطوبت دور لیوان میفهمم، بلافاصله یکی دیگر از پسرها پلاستیک میدهد دستم و من را سراپا شوق از دیدن خادمان کوچک اباعبدالله راهی حسینیهای میکند که گفته میشود بیشتر از ۱۰۰ سال قدمت دارد. پذیرایی بچهها با آب خنک آن هم در این ساعات نزدیک به ظهر در این گرمای سخت صبح تابستانی تیرماه انتخاب هوشمندانه ایست، روی فرش قرمز کوچه، زیر سایبان چند لحظهای میایستم نگاهی به در و دیوار قدیمی اطرافم میکنم و آب خنک را سر می کشم، به قراری که با خودم گذاشته ام سلام میدهم به مرد لب تشنه این ایام، سلام بر حسین (ع)
بین هزاران هیئت بزرگ و باشکوهی که در جای جای پایتخت هر ساله با برپایی مجالس عزای شهادت سالار شهیدان به استقبال از ماه عزای اهل بیت میروند هنوز هم میتوان مجالس کوچک و بی سر و صدایی را پیدا کرد که به لطف زمان و مکان و البته مستمعین اهل دلش جزو مجالس خانگی قدمت دار شهر محسوب میشوند و اعتبارشان را از سالها رفت و آمد عزادارها و عاشقان اهل بیت وام گرفتهاند. از سادات اخوی با عمر ۲۵۰ ساله گرفته که قدیمی ترین روضه شهر تهران معروف است، تا تکایای قدیمی محلات تهران که به نام همان محلهها معروف هستند مثل تکیه نیاوران و دزاشیب، تا روضههای خانگیای که به همت و صفای اهالی اش سالهاست نور را مهمانی خانههای خود کرده اند و چندین نسل از خانواده پای سفره مراسماتش قد کشیده اند. این حسینیهها و روضههای قدیمی جدای از اهمیت تاریخی و مردم شناسی نشان از عمق ارادت یک خانواده و چند نسل را در برپایی مجالس اهل بیت نشان میدهد، جایی که به همت یک بانی شکل گرفته و به واسطه فرزندان و نوه نتیجهها ریشه دار شده است.
فرش قرمز اینجا اعتبارش را از پسر فاطمه (س) گرفته است
نزدیکیهای میدان راه آهن، آدرس مسجد قندی را از هرکس که بگیریم نشانی خیابانی را میدهند که اسمش تختی است جایی که در کوچه پس کوچههایش هنوز آثاری از خانههای قدیمی دهه ۴۰ و ۵۰ پیدا میشود. حسینیه ارفع الواعظین درست در نزدیکی مسجد قندی، واقع در خیابان پهلوان حسن، در کوچهای به همین نام قرار گرفته. در خانهای قدیمی و باصفا در انتهای کوچه بن بست که سال هاست دیگر ساکنانش همین عزاداران محرم و فاطمیهای هستند که حسینیه برای آنها پا گرفته است.
کوچه را فرش قرمز کرده اند و مردم که اکثراً زنها هستند چند نفره و تکی بعد کندن کفشها، پا میگذارند روی فرش. فرش قرمزی که اعتبارش را از صاحب اصلی مجلس گرفته. آدمها روی این فرش قرمز به واسطه همین صاحبان معتبر میشوند، عاشق میشوند و این عشق آنها را بالا میبرد تا نه در نگاه مردم، که در نگاه اهل بیت (ع) دیده شوند. کوچه را فرش قرمز کرده اند و مردم که اکثراً زنها هستند چند نفره و تکی بعد کندن کفشها، پا میگذارند روی فرش. فرش قرمزی که اعتبارش را از صاحب اصلی مجلس گرفته. آدمها روی این فرش قرمز به واسطه همین صاحبان معتبر میشوند، عاشق میشوند و این عشق آنها را بالا میبرد تا نه در نگاه مردم، که در نگاه اهل بیت (ع) دیده شوند. بچههای آب به دست و پلاستیک به دست که خادمی را از سن پایین برای اهل بیت یاد گرفته اند روی این فرش قرمزها بر خلاف فرش قرمزهای دنیای پر زرق و برق نه به فکر دیده شدند نه دنبال جایگاه و پست، همین که به چشم صاحب این مجلس بیایند برایشان کافی است. کفشم را توی پلاستیکی که پسرک داده میگذارم و زیر لب قربان صدقه معرفت این بچهها میروم.
روضه خانگی ۱۱۰ ساله سادات شیرازیها
یکی دو روز آخر روضه حسینیه ارفع الواعظین کل کوچه مفروش میشود، همسایه خوب نعمتی است و احتمالاً حسینیه از این نعمت بی بهره نبوده که همسایهها در روزهای شلوغ تاسوعا عاشورا که به گفته سید هادی شیرازی فرزند بزرگ حاج آقا احمد ارفع الواعظین نزدیک به ۳ هزار عزادار را میزبانی میکنند، پارکینگ و کوچه را در اختیار حسینیه قرار میدهند.
درب قدیمی خانه باز است و یک راهروی باریک مردها را به سمت طبقه بالای خانه و زنها را به سمت حیاط اصلی و طبقه پایین هدایت میکند. از راهرو وارد حیاط مفروش میشویم که یک درخت تنومند نخل صفا و زیباییش را دو چندان کرده. چند دهنه بزرگ درب شیشهای و چند پله سراسری مسیر رفتن به داخل حسینیه است. آدم دلش میخواهد ساعت بنشیند و از همه جزئیات حسینیه لذت ببرد، از منبری که متفاوت از دیگر منبر روضههای خانگی جوری تعبیه شده که هم خانمها آن را ببینند و هم آقایان. یک گوشه از حسینیه چند قفسه شیشهای محل نگهداری از یادگاریهای خانه است. خانهای که به گفته سید هادی آقای سادات شیرازی آن را بنا کرده و توسعه اش داده «حسینیه قبل از این، یعنی حدود ۱۱۰ سال قبل یک روضه خانگی کوچک بود، پدر پدر بزرگ ما معروف به سادات شیرازی تصمیم گرفت اینجا را حسینیه کند و پدربزرگ بنده هم ادامه دهنده راه پدر شدند. در نهایت محل فعلی حسینیه گسترش پیدا کرد. پدر من هم که ۹۶ سال قبل به دنیا آمد ادامه دهنده راه اجدادشان شدند. الحمدلله که صدها سال است به برکت نگاه امام زمان (عج) و مساعدت بازماندهها این روضه ادامه دارد.»
اینجا روضه خوانها انتخاب شده هستند
توی قفسه شیشهای پر از وسیله است، یادگاریهای خانواده سادات شیرازی یا همان ارفع الواعظین که از کتابهای قدیمی گرفته، تا لباسها و عینک و قاب عکس و نعلین در آن پیدا میشود «این وسایل را خود ما به جهت اینکه مردم نسبت به پدر و پدربزرگ محبت داشتند نگهداری کردیم در این گوشه گذاشتیم که هم وسایل را نگه داریم و هم یادی از گذشتگان کرده باشیم.»
اینجا خبری از مداحیهای جدید و زیر صدای حسین حسین گفتن نیست. حتی صدای بلند گریهها نیز آرامش خاص دارد، آرامشی توأم با معرفت عمیق که سخنرانان مراسم آن را به مستمعین منتقل میکنند. همه چیز حسینیه از ظاهر ساختمان تا فرم روضه خوانی شبیه به قدیم است. اینجا خبری از مداحیهای جدید و زیر صدای حسین حسین گفتن نیست. حتی صدای بلند گریهها نیز آرامش خاص دارد، آرامشی توأم با معرفت عمیق که سخنرانان مراسم آن را به مستمعین منتقل میکنند. همه چیز حسینیه از ظاهر ساختمان تا فرم روضه خوانی سنتی شبیه به قدیم است، از ساعت ۹ تا نزدیک اذان در چند نوبت روحانیای میآید، سخنرانی میکند و روضه میخواند و نوبت به روحانی بعدی میرسد. از دوستی که این روضه خانه صد ساله را معرفی کرد شنیده بودم که حاج آقا ارفع خیلی روی روضه خوانها حساس بود و خودش مینشست و به محتوای گفته شده توسط آنان نظارت میکرد. سید هادی هم در اینباره میگوید: «رسم است که در حسینیه ما بیشتر قال صادق و قال باقر گفته شود، سخنرانان و مادحین نیز بسیج میشوند از اهل بیت (ع) و از امام زمان (عج) بگویند، چیزی که در واقع رسالت حسینیه است و تلاش شده هم چیز به صورت سنتی خود برگزار شود.»
بدون عنایت سیدالشهدا (ع) اینجا هیچ است
برقراری مراسم حتی ساده در طول دههها سال کار سادهای نیست، بالا و پایین و سختی و آسانی زیاد دارد، ماندگاری حسینیه ارفع الواعظین به همت بانیها و متولیانش هرچقدر که بی نقص باشد بدون شک نظر لطف اهل بیت (ع) بوده که روضههای این خانه تا به امروز پابرجا مانده، وقتی درباره این موضوع از پسر حاج آقا ارفع میپرسم کمی از صحبت کردن طفره میرود و به اجبار چند جملهای میگوید «موارد لطف و عنایت اهل بیت (ع) زیاد بوده از خوابهایی که دیده شد بگذریم همه تلاش ما این است کاری که میکنیم مورد توجه آقا امام حسین (ع) باشد. خیلیها به چشم دل در این حسینیه چیزهایی دیدند، اما جدای از این همین که به نام اباعبدالله در این مکان سیاهی زده میشود اعتقاد داریم که لطف آقا شامل حال ما شده است.»
تا نزدیکیهای ظهر دیگر همه حسینیه پر میشود از عزاداران. بیشتر جمعیت زنها هستند، انگار مهر حسین (ع) و اولادش جور دیگری در دل زنها رخنه کرده که صبح و ظهر شب حسینیهها به واسطه حضور آنان خالی از عزادار نیست، چند دختر نوجوان بین جمعیت شربت میچرخانند و یادم میافتد که سید هادی در صحبتهایش تاکید داشت که اینجا حجم کار بالاست و چند خانواده که تعدادشان کم هم نیستند ۱۰ روز جانی و مالی کمک میکنند تا روضه برپا شود، در این بین بچهها هم یاد میگیرند که عهده دار مسؤولیت شوند تا بعداً که بزرگتر شدند مسوولیتهای سنگینتر را بگیرند، مخصوصاً که خود بچهها برای کار کردن ذوق و شوق دارند و تا اسم امام حسین (ع) میآید سر از پا نمیشناسند.
روضه تمام میشود و وقت خروج از حسینیه دوباره بچهها با آب و کیسه بزرگی که پلاستیک کفشها را از عزاداران میگیرند به بدرقه می آیند، اینبار آب خنک را به یاد لبهای تشنه کودکان اهل حرم می نوشم، بلند بلند برای بچههای خادم دعای خیر میکنم که در این مسیر بمانند و زیر لب می گویم سلام بر حسین (ع).
نظر شما