خبرگزاری مهر، گروه بینالملل: یکی از مسائلی که پس از عملیات طوفان الاقصی در هفتم اکتبر سال ۲۰۲۳ میلادی مطرح شده، تاثیر این عملیات بر روابط ایران و کشورهای عربی و نقشه منطقه بوده است. در همین راستا وبگاه مصری زادایران گفتوگویی را با تحلیلگر سیاسی و روزنامهنگار مشهور مصری «عبدالله السناوی» انجام داده است که شرح آن در ادامه میآید.
در سالهای گذشته برخی کشورهای جهان عرب اتهاماتی را در خصوص مداخله ایران در امور داخلی برخی کشورهای عربی و حمایت از برخی گروه ها مطرح میکردند. اما پس از عملیات طوفان الاقصی اندکاندک تصویر جدیدی از ایران برای جهان عرب هویدا شد. شما این تصویر را چگونه میبینید؟
بدون شک تصویر ایران در چشم مردم عرب که از دیرباز با مسئله فلسطین و در حال حاضر با طوفان الاقصی و مقاومت فلسطین همدل بودهاند و هستند بهبود یافته است، اما مشکلاتی حل نشده و زیرپوستی وجود دارد و به همگراییهای متبادل دیگری میان مردم عربها و ایرانیها نیاز دارند. حقیقت دیگری که ما در جهان عرب شاهد آن نیستیم، آن است که ایران در این نبرد و همچنین با سیاستهای مستقل خود در برهه اخیر، جایگاهی ویژه را در جهان عرب پیدا کرده است؛ چرا که ایران تقریباً یا قطعاً تنها کشور منطقه است که کنترل تصمیمات خود در خاورمیانه را در اختیار دارد؛ ویژگیای که پیش از این تنها مصر در دوره حکومت جمال عبدالناصر از آن برخوردار بود.
سید علی خامنهای رهبر معظم انقلاب ایران در یکی از سخنرانیهای عمومی خود به این موضوع اشاره کرد و فرمود که مصر نخستین کشوری بود که پس از جنگ جهانی دوم استقلال واقعی خود را کسب کرد و ایران نیز همین ویژگی یعنی استقلال ملی در تصمیمگیری را به دست آورد؛ تصمیمگیریهایی که بر اساس منافع و صلاحدید خود، بدون تاثیرگذاری مؤثر خارجی بر آن، چه ما با این تصمیمات مخالف باشیم و چه موافق، رخ میدهد. این تصمیمات در نهایت از دلایل صرفاً ایرانی نشأت میگیرد و این یک ویژگی بسیار منحصر به فرد است.
عجیب است که طی بیش از ۴ دهه تاکنون روابط دیپلماتیک میان مصر و ایران شکل نگرفته است، در حالی که تهران با ایالات متحده، کشورهای اروپایی و تمامی کشورهای حوزه خلیج فارس رابطه دارد. یکی از پارادوکسهایی که رخ داده، آن است که در سال ۱۹۷۹ میلادی مهمترین تحول تاریخی منطقه به وقوع پیوست. در آن سال تعیینکننده، مصر رسماً «اسرائیل» (رژیم صهیونیستی) را به رسمیت شناخت و معاهده صلح میان مصر و «اسرائیل» امضا شد. در همین سال انقلاب ایران انجام شد و بدین ترتیب از یکسو مصر به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ منطقه از طریق معاهده صلح از نزاع عربی- اسرائیلی خارج شد و از سوی دیگر یک قدرت بزرگ منطقهای دیگر یعنی ایران وارد میدان رویارویی شد. ایران از از زمان معاهدات صلح و همچنین آغاز جنگ اکتبر، در معادلات منطقه وزن پیدا کرده است.
از سوی دیگر ایران در سیاست خود به دو رویکرد تکیه کرد؛ یک رویکرد در مبارزه با آمریکا و «اسرائیل» و یک رویکرد دیگر در حمایت مستقیم از مسئله فلسطین. باید به یاد بیاوریم که در دهه هفتاد قرن گذشته میلادی «اسرائیل» در تهران سفارتی داشت که تخلیه شد و سفارت فلسطین جایگزین آن شد؛ اقدامی که زمینه حمایت مردمی را برای ایران در منطقه فراهم کرد.
با گذشت زمان و شدتگرفتن وقایعی بزرگ در لبنان، نبود مرکز ثقل در جهان عرب، ظهور مراکز ثقلی که با قدرت پول ایجاد شد و در تصمیمات خود تابع آمریکا بودند که به بالاگرفتن بحرانها در منطقه انجامید، و همچنین با تکیه ایران بر طرح سیاسی شیعی، تهران حضور بیشتری در منطقه پیدا کرد.
پس از آن در پی عملیات طوفان الاقصی و حمایت ایران از مقاومت فلسطین، تحول بزرگتری در تصویر ایران در چشم جهان عرب رخ داد و نقش بزرگتر و حضور مردمیتری از آن بروز پیدا کرد.
پس از طوفان الاقصی و صدور بیانیههای رسمی از سوی وزارتهای امور خارجه ایران و مصر مبنی بر بازگشتن سفرا پس از پایان جنگ رژیم صهیونیستی علیه ملت فلسطین، روابط قاهره و تهران در آینده را چگونه میبینید؟
عجیب است که طی بیش از ۴ دهه تاکنون روابط دیپلماتیک میان مصر و ایران شکل نگرفته است، در حالی که تهران با ایالات متحده، کشورهای اروپایی و تمامی کشورهای حوزه خلیج فارس رابطه دارد. شاید گاهی در روابط ایران و این کشورها تنش به وجود بیاید و این روابط پیشرفت یا پسرفت کند، اما همواره این روابط برقرار است؛ اما مصر در طی این دههها به قطع روابط با ایران و عدم گفتوگو میان قاهره و تهران ادامه داده است.
این موضوع به هدف برخی قدرتهای منطقهای در محدودنمودن، تضعیف و منزویکردن مصر و مانعشدن آنان نسبت به برقراری روابط عادی با مراکز منطقهای بزرگ دیگر از سوی مصر برمیگردد.
من شخصاً از سال ۲۰۱۴ خواهان برقراری مجدد گفتوگوها با ایران و کاهش تنش با ترکیه شدهام، زیرا مصر، ترکیه و ایران ۳ مرکز اصلی و بزرگ منطقه هستند و چه بخواهیم چه نخواهیم نمیتوان طرفهای دیگر را از معادلات منطقه به دور نگاه داشت. این به معنی فراموشنمودن اختلافات نیست، بلکه به معنی جستوجو به دنبال ابزارهایی برای کمرنگکردن آن است؛ چرا که جستوجو به دنبال نکتههای مورد بحث و توافق با تهران و استانبول، جزء منافع مصر است.
به باور من زمان آن فرا رسیده است که روابط میان قاهره و تهران به حالت طبیعی بازگردد، زیرا این اتفاق، جهان عرب را در برابر فرصتی برای کمرنگنمودن تمامی مشکلات موجود یا مشکلات احتمالی پیشرو قرار خواهد داد. در اینجا گفتوگوی خود با یک شخصیت عربستانی بزرگ و صاحب نفوذ را یادآور میشوم. این گفتوگو با هدف انتشار انجام نشد. من طی آن از این شخصیت عربستانی پرسیدم چرا نقش مصر را محدود میکنید؟ مصر میتواند یک مدافع امین ازکشورهای خلیج فارس در گفتوگو با ایران باشد و از سوی دیگر تهران نیز خواهان گفتوگو با مصر است؛ این حقیقتی است که همه محافل سیاسی در آن زمان از آن آگاهی داشتند. من از او پرسیدم چرا با این حال شما مصر را محدود میکنید و با گفتوگو میان مصر و ایران مخالفت میکنید؟
وی پاسخ بسیار جالبی به من داد. او گفت چرا مصر؟ ما میتوانیم به صورت مستقیم با ایران گفتوگو کنیم. وی به من گفت که رویکردی برای اجرای گفتوگو و برقراری مجدد روابط دیپلماتیک میان عربستان و تهران وجود دارد، اما شهادت نمر باقر النمر روحانی شیعه عربستانی و برگزاری تظاهرات و اعتراضات علیه مراکز دیپلماتیک عربستان در ایران این اقدامات را متوقف کرد. وی افزود که اگر این رخدادها اتفاق نمیافتاد توافق انجام میشد.
من این اطلاعات را به سامح شکری وزیر خارجه وقت مصر انتقال دادم و از وی پرسیدم با وجود تعمد در محدودنمودن نقشآفرینی منطقهای مصر چه میتوانی بگویی؟ مصر چگونه تا این حد که وضعیتی عجیب به شمار میآید، به زانو درآمده است؟
به هرحال آیا میان مصر و ایران مشکلاتی حقیقی و غیربرساخته وجود دارد؟
بله.
آیا میتوان این مشکلات را به وسیله ابزارهای سیاسی و دیپلماتیک حلوفصل کرد؟
بله.
آیا این دو کشور، منافع مشترکی دارند؟
بله. قطعاً و البته تحقق این منافع مشترک مستحق تلاش است. هیچکدام از این ۲ کشور نمیتوانند از دیگری بینیاز باشند. میخواهم در اینجا اطلاعاتی را ارائه کنم که در زمان خود عجیب به نظر میرسید. در سال ۲۰۱۴ میلادی گفتوگوهایی در خصوص سوریه در پایتختهای اروپایی بدون مشارکتدادن مصر انجام شد. این موضوع اعتراض رسمی قاهره را در پی داشت و وزیر خارجه مصر خشم خود را از آن ابراز داشت. پس از این رخداد، مصر به این گفتوگوها پیوست، اما انضمام مصر به این گفتوگوها به پیشنهاد آمریکا، کشورهای اروپایی یا کشورهای حوزه خلیج فارس انجام نشد، بلکه به پیشنهاد و پافشاری ایران صورت گرفت.
در سالهای اخیر دوره ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور پیشین ایران، روابط مصر و ایران جهشی منحصر به فرد داشت به گونهای که تماسهایی در سطح رؤسای جمهور و وزرا رخ داد. این در حالی است که دهها سال تماسها میان ایران و مصر در سطح امنیتی برقرار بود. هرگاه هم که اطلاعاتی از این تماسها درز میکرد، نگرانی کشورهای حوزه خلیج فارس را در پی داشت. هنگامی که خبرهایی از حضور تمامی اعضای شورای نظامی حوثیها در مصر برای برقراری یک نشست امنیتی درز پیدا کرد بحران بزرگی به وقوع پیوست. بنابراین انتقال از مرحله تماسهای دیپلماتیک و سیاسی یک جهش منحصر به فرد و تعیینکننده در تاریخ روابط دو کشور به شمار میآید.
به باور من زمان آن فرا رسیده است که روابط میان قاهره و تهران به حالت طبیعی بازگردد، زیرا این اتفاق، جهان عرب را در برابر فرصتی برای کمرنگنمودن تمامی مشکلات موجود یا مشکلات احتمالی پیش رو قرار خواهد داد.
از سال ۲۰۲۱ با وقوع جهش روشن یا به اصطلاح شما انتقال منحصر به فرد در روابط میان مصر و ایران، بسیاری از روزنامههای عبری از نگرانی تل آویو از این همگرایی صحبت کردند. هر چیزی که خواب را از چشمان صهیونیستها برباید، به تبع مخالفت ایالات متحده را در پی خواهد داشت. علاوه بر این موانع پیشینی که شما در برابر برقراری روابط میان مصر و ایران ذکر کردید نیز همچنان در عمل وجود دارد. بنابراین چگونه ممکن است که عادیسازی روابط میان قاهره و تهران انجام شود؟
در حال حاضر بحران دشواری در زمینه اقتصاد در مصر وجود دارد و برای اینکه مصر در عمل به مرز ورشکستگی نرسد، آمریکا، صندوق بینالمللی پول و به طور کلی مؤسسات مالی بینالمللی نقش تعیینکنندهای دارند. این موضوع محدودیت بزرگی در برابر تصمیمسازی در مصر به شمار میآید. علاوه بر این بحرانهای منطقهای دیگر، آثار توافق کمپ دیوید، به حاشیهراندن نقش مصر و تضعیف اقتصاد مصر در بسیاری از موارد نیز وجود دارد. بنابراین ما در وضعیتی قرار میگیریم که اجازه آزادی عمل واقعی در تصمیمگیری ملی را به ما نمیدهد.
بنابراین من در سایه شرایط موجود، اتخاذ گامهای رادیکال بزرگ را دشوار میبینم؛ زیرا در وهله نخست مصر باید خود، تصمیم بگیرد تا بتواند با استقلالِ تمام و بدون تاثیر قدرتهای خارجی رفتار کند. این موضوع به زمانی طولانی نیاز دارد. از این روی، توافق مصر و ایران چنانکه از اظهارات برمیآید، نزدیک نخواهد بود. البته من امیدوارم که این همگرایی رخ بدهد و آن را برای دو کشور ضروری میبینم، اما این موضوع را در کوتاهمدت، پیش از آنکه مصر حاکمیت کامل بر تصمیمات خود را در اختیار داشته باشد ممکن نمیبینم، به ویژه آنکه این تصمیم به مثابه یک سیلی به صورت «اسرائیل» و آمریکاست. اما این سیلی، در سایه بحرانهای اقتصادی کنونی مصر که بر تصمیمات آن حاکم است ممکن نیست.
آینده روابط ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس را به ویژه پس از توافق ایران و عربستان در پکن چگونه میبینید؟
مطمئناً این توافق یک گام رادیکال بزرگ روبه جلو به شمار میآید. چرا که حملات حوثیها به مرزهای جنوبی عربستان و گرفتارشدن این کشور در جنگی بیپایان در یمن که استهلاک اقتصادی و نظامی توانمندیهای ریاض را در پی دارد، عربستان را نگران کرده است. همچنین ریاض به پایان دادن به این جنگ، گشایش صفحهای جدید و تلاش برای صلح با ایران نیاز دارد. از این روی عربستان این اقدام را اتخاذ کرد؛ اقدامی که با توجه به عمق روابط میان عربستان و آمریکا، به منزله اقدامی بسیار شجاعانه است.
در وهله نخست مصر باید خود، تصمیم بگیرد تا بتواند با استقلالِ تمام و بدون تاثیر قدرتهای خارجی رفتار کند. این موضوع به زمانی طولانی نیاز دارد. از این روی، توافق مصر و ایران چنانکه از اظهارات برمیآید، نزدیک نخواهد بود. از سوی دیگر این اقدام را میتوان اقدامی نصفه و نیمه در روند عادیسازی روابط میان ایران و عربستان و نه گامی کامل دانست؛ زیرا موضوعات باقیمانده میان ۲ کشور مانند پروندههای یمن، لبنان وعراق هنوز حلوفصل نشده است. این پروندهها درهمتنیدگی و پیچیدگیهای بسیاری دارند و تاکنون شاهد هیچ پیشرفتی برای حل آنها نبودهایم.
هنگامی که جنگ غزه رخ داد و به عربستان برای پذیرش عادیسازی روابط با «اسرائیل» در برابر به رسمیتشناختن کشور فلسطین از سوی تلآویو یا دستکم آغاز روند آن، فشار آمد، روند عادیسازی روابط میان ریاض و تهران متوقف شد و سخن به سوی تشکیل ائتلاف منطقهای اقتصادی و امنیتی علیه ایران برای تقویت محاصره تهران چرخید. این برخلاف چیزی است که من در خصوص حلوفصل اختلافات و درگیریها میان ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس و دستیابی به سطح بالایی از ثبات و تمرکز روی همکاری اقتصادی مشترک، آرزومند آن بودم. شاید منطقه شاهد ایفای نقشهای امنیتی و نظامی علیه کشورهای متهم به همپیمانی با ایران باشد. اینجاست که به روشنی، وضعیت نظامهای عربیِ دستوپابسته که از آزادی اتخاذ تصمیمات خود برخوردار نیستند هویدا میشود.
آیا نبرد طوفان الاقصی و نقش ایران در آن میتواند باعث بازگشت تحرکات مردمی در جهان عرب شود؟
به گمان من حتی یک نظام عربی که خواهان پیروزی مقاومت در جنگ با اسرائیل (رژیم صهیونیستی) باشد هم وجود ندارد؛ زیرا آنها فشار پیامدهایی را که ممکن است در پی آن رخ بدهد احساس میکنند. به اعتقاد من آنها در مقابل، مانع از حمله به ایران و محاصره آن به عنوان حامی مقاومت نخواهند شد، به ویژه آنکه شکافهای بزرگی در مشروعیت نظامهای عربی وجود دارد که با گذر زمان به اختلافات بزرگی مبدل خواهند شد. هفتم اکتبر یک زلزله بزرگ بود که گریزی از پیامدها و اثرات آن نیست.
در اینجا باید به واقع نکبت (کوچاندن اجباری فلسطینیان از سوی صهیونیستها) در سال ۱۹۴۸ میلادی اشاره کنیم که به منزله زلزلهای بزرگ در منطقه بود. پس از این رخداد جهان عرب به بررسی دلایل وقوع آن پرداخت. یکی از پیامدهای نکبت، انقلاب جولای ۱۹۵۲ میلادی بود که پس از آن ملیکردن کانال سوئز و سپس اتحاد عربی میان مصر و سوریه رخ داد. طی ۱۰ سال سلسله تحولاتی راهبردی در جهان عرب و به ویژه مصر رخ داد. مطمئناً پس از هفتم اکتبر شاهد پیامدهای بزرگ دیگری خواهیم بود.
نظر شما