خبرگزاری مهر، گروه بین الملل – سرویس انگلیسی: کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با حمایت مالی آمریکا و انگلستان، محمد مصدق نخست وزیر وقت قانونی ایران را از قدرت برکنار کرد و محمدرضا شاه پهلوی را به عنوان شاه به قدرت بازگرداند. در جریان درگیری های ناشی از کودتای آمریکایی و انگلیسی حدود ۳۰۰ نفر در تهران جان خود را از دست دادند.
ایران به علت موقعیت استراتژیک و ذخایر عظیم نفتی خود همواره در طول تاریخ مورد توجه ویژه آمریکا، انگلستان و سایر قدرت های جهانی بوده است. بریتانیا در طول جنگ جهانی دوم در ایران حضور پیدا کرده بود تا از یکی از مسیر تامین انرژی خود و متحدانش محافظت کند و از افتادن نفت به دست آلمان جلوگیری کند. پس از جنگ، انگلستان عملاً کنترل نفت ایران را از طریق تأسیس شرکت نفت انگلیس و ایران حفظ کرد.
اما این وضعیت برای انگلستان پایدار نماند و در سال ۱۹۵۱ زمانی که مجلس ایران به رهبری دولت منتخب دموکراتیک مصدق به ملی شدن صنعت نفت کشور رأی داد، ناگهان تغییر کرد. انگلستان که منافع خود را در معرض خطر دید، کارزار مخفیانه ای را برای تضعیف و بی ثبات کردن مصدق آغاز کرد.
ابتدا دولت انگلستان سعی کرد با مهندسی یک فرمان مجلس، شاه را متقاعد کند که مصدق را از قدرت برکنار کند، ترفندی که هم شکست خورد و هم اعتبار مصدق را افزایش داد و هم از اعتبار شاه کم کرد. هنگامی که فشار برای برکناری مصدق به ایده کودتا برای سرنگونی دولت تبدیل شد، انگلستان که تمایلی به تحمل مسئولیت به تنهایی نداشت، ایالات متحده را متقاعد کرد تا به لندن بپیوندد.
به مناسبت سالگرد کودتای ۲۸ مرداد گفتگویی با دکتر «دیوید یعقوبیان» استاد تاریخ دانشگاه ایالتی سن برناردینوی کالیفرنیا در آمریکا انجام شده است که مشروح آن در زیر آمده است:
اهداف پشت پرده کودتای سازماندهی شده آمریکا و بریتانیا چه بود؟
کودتای ۱۹۵۳ در ایران برای تحقق هدف بریتانیا و ایالات متحده برای سرکوب همزمان جنبش ملی شدن نفت و جایگزینی حکومت منتخب دموکراتیک ایران با دیکتاتوری رژیم دست نشانده پهلوی سازماندهی شد. کنسرسیومی متشکل از شرکتهای غربی را قادر ساخت تا متعاقباً نفت ایران را کنترل کنند و محمدرضا پهلوی بر خلاف میل مردم ایران و به ضرر جمعی آنها برای تأمین منافع خارجی بر تخت سلطنت باقی بماند. گرچه هدف کودتای ۱۹۵۳ کاشتن بذر انقلاب در ایران نبود، اما در نهایت این دستاورد اولیه آن بود.
چرا ملی شدن صنعت نفت ایران آنقدر برای آنها که مدعی دموکراسی هستند مهم بود که نتوانستند حکومت دموکراتیک وقت ایران را تحمل کنند؟
ملی شدن AIOC در سال ۱۹۵۱ به عنوان بزرگترین منبع نفت خام تحت کنترل بریتانیا، برای امپراتوری بریتانیایی که در حال مرگ بود، غیرقابل تحمل بود، امپراتوری که ابتدا به تحریم جهانی نفت ایران متوسل شد، قبل از اینکه با توسل به شرایط وقت جنگ سرد آن زمان آمریکایی ها را متقاعد به همکاری در کودتا کند. نگرانی های موازی دولت آیزنهاور در مورد منافع بالقوه شوروی، دولت وقت آمریکا را متمایل به اعمال کنترل بر نفت ایران کرد و این امر در جریان تقسیم مساوی غنایم توسط آمریکا و بریتانیا از طریق کنسرسیوم ۱۹۵۴ مشهود بود. تقسیم ثروت نفت ایران بین این کنسرسیوم از شرکتهای خارجی هرگز پیشنهاد قابل قبولی برای رهبری منتخب دموکراتیک ایران نبود، بنابراین کودتا برای روی کار آوردن یک دولت کم توقع و مطیع در ایران برای خدمت به منافع بریتانیا و آمریکا طراحی شد.
کودتای سازماندهی شده توسط ایالات متحده چه تأثیری بر روابط دو کشور از آن زمان تاکنون داشته است؟
کودتای سال ۱۹۵۳ که توسط ایالات متحده سازماندهی شد، در حقیقت نهال روابط مدرن ایران و آمریکا بود. کودتا و متعاقب آن سوء استفاده های آمریکا از دیکتاتوری پهلوی (مانند وحشت ساواک) چهره واقعی دولت ایالات متحده را در معرض دید مردم ایران قرار داد مردمی که برای بیرون راندن شاه آمریکایی، مستشاران و پیمانکاران نظامی ایالات متحده که رژیم پهلوی آنها را به کار می گرفت، قیام ده ها هزار نفری کردند. موفقیت و دوام انقلاب ۱۳۵۷ مردم ایران امپریالیست های آمریکایی را دیوانه کرده است. نزدیک به نیم قرن تلاش های ناموفق آمریکا برای زورگویی، قلدری، تحریک، تحقیر، انزوای جهانی و حتی گرسنگی دادن به مردم ایران (به گفته مایک پمپئو وزیر امور خارجه سابق آمریکا) از زمان انقلاب تاکنون تنها به منزوی کردن خود ایالات متحده منجر شده است و به سرعت فروپاشی آمریکا افزوده است. آمریکا بعد از انقلاب ۱۳۵۷ حتی سعی کرد با حمایت از حزب بعث عراق و جنگ ایران انقلابی را مهار کند اما باز هم ناکام ماند و این جمهوری اسلامی و متحدانش هستند که امپراتوری آمریکا را به طور موثری در منطقه کنترل کرده اند.
آیا با گذشت ده ها سال تغییری در سیاست های استعماری آمریکا می بینید؟ آیا این سیاست های استعماری متوقف شده اند یا صرفاً روش های اعمالی آنها تغییر کرده است؟
بهجای تغییر در سیاستهای استعماری یا استفاده از روشهای مختلف، من شاهد شکست مفتضحانه، و حماقت خودباختگی آمریکا در مقیاس وسیعتر هستم، که با تلاش غیرقابل توجیه سعی در دو برابر کردن سیاستهای ناموفق گذشته خود دارد. تا زمانی که امپریالیست های آمریکایی نتوانند این واقعیت را درک کنند که ایالات متحده هرگز به هژمونی جهانی و تسلط کامل دست نخواهد یافت، و تلاش های آنها برای ترویج چنین برتری تک قطبی ایالات متحده نتایج معکوسی خواهد داد، ایالات متحده به سیاست های اشتباه خود ادامه خواهد داد و به دستیابی به اهداف کوتاه مدت در راستای منافع مجتمع نظامی-صنعتی آمریکا مبادرت خواهد کرد، سیاست هایی که در دراز مدت نابودی قدرت، مشروعیت و روابط آمریکا را تسریع خواهد کرد. سیاست های آمریکا را در نظر بگیرید مانند اشغال جنایتکارانه عراق، سوریه و افغانستان، کشتار در یمن و لیبی، و همچنین تلاش مداوم برای نابودی جامعه فلسطین در یک پروژه نسل کشی کاملاً توسط ایالات متحده به وضوح در می یابیم که قتل، ویرانی و هرج و مرج همچنان مشخصه سیاست خارجی ایالات متحده در غرب آسیا است.
در حالی که قدرت سیاسی آمریکا ادعا میکنند که سیاست هایشان در منطقه موفقیتآمیزبوده است، موضع ایالات متحده در سراسر منطقه، از لحاظ فیزیکی و دیپلماتیک.، روز به روز ضعیف تر و خطرناک تر می شود. اعتبار و مشروعیت جهانی آن در کمترین حد تاریخی خود است و آمریکا به غیر از ایجاد تنش، درگیری، جنگ و نسل کشی هیچ کار دیگری در منطقه نمی کند.
نظر شما