به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، نوزدهمین جلسه از نهمین فصل پاتوق فیلم کوتاه، روز یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳ با نمایش ۴ فیلم کوتاه در پردیس سینمایی بهمن برگزار شد. در این جلسه از فصل نهم پاتوق که به همت انجمن سینمای جوانان ایران برگزار شد، فیلمهای کوتاه «نقرهای» به کارگردانی حمید صابری، «بابِردوو» به کارگردانی سیاوش ساعدپناه، «پاسپورت بریتانیایی» به کارگردانی محمود پوینده و «صیاد» به کارگردانی مهدی زمانپور کیاسری و منان جانبَراری روی پرده رفت.
با قرص، کوبریک و نولان نمیشویم!
در ابتدا مقدسیان با یادی از آلن دلون ستاره فقید سینمای فرانسه بیان کرد: امروز آلن دلون را از دست دادیم و نبود او در سینما باعث افسوس است، آلن دلون واقعاً شمایل جدی سینما در دورانی بود که سینما بیش از امروز معنی داشت و میشد به آن تکیه کرد. امیدوارم برگردیم به عقب و در جریان تنبلکننده اینستاگرام که در پی آن همه چیز به راحتی در اختیار ماست، دوربین در دست ماست و … تجدیدنظر کنیم، فیلمهای خوب را ببینیم و درباره آن صحبت کنیم. متأسفانه امروز برخی دانشجویان سینمایی را داریم که فیلمهای قبل سال ۲۰۰۰ را ندیدهاند! گویی همه ما درگیر نوعی آمادهخوری شدهایم و میخواهیم خیلی زود و با یک قرص تبدیل به کوبریک و نولان شویم!
وی با بیان اینکه این روزها مخرج مشترک عوامل تأثیرگذار بر کیفیت همه فیلمها «عجله» است، توضیح داد: انگار برای ما فقط مهم این است که خیلی زود و سریع کاری را انجام دهیم، این اتفاقی است که هنر و سینما را بهویژه در کشور ما به کالاهای شانه تخممرغی تبدیل کرده است به طوری که چنین فیلمهایی، الان در کشور ما رکورد فروش را میزنند. بدی ماجرا اما این است که همینها تبدیل به الگو میشوند. در حالی که مکث و طمانینه از وظایف یک فیلمساز است. کسی که میخواهد کار هنری انجام دهند باید به حرفی که میخواهد بزند فکر و دربارهاش مطالعه کند.
تجربه فرار با «پاسپورت بریتانیایی»
سپس، محمود پوینده کارگردان «پاسپورت بریتانیایی» هم روی صحنه آمد و درباره این فیلمکوتاه گفت: این فیلم را در سال ۱۴۰۰ بهعنوان پروژه پایان دورهام، ساختم. پیش از ساخت آن هم با چند پناهجو در لندن صحبت کردم تا نسبت به این جنس از فرار از کشور، اطلاعات کاملی به دست بیاورم. «پاسپورت بریتانیایی» سومین فیلم من بود و بعد از آن هم یک فیلم دیگر ساختم. نام این فیلم را هم برای این انتخاب کردیم که خوب در جشنوارهها میچرخید. «پاسپورت بریتانیایی» از نظر تولیدی برای ما خیلی سخت بود مثلاً تمام پلانهای فرودگاه را در پنج ساعت گرفتیم چون ما را به فرودگاه راه نمیدادند و خیلی با تأخیر توانستیم از یک روز آفیشمان استفاده کنیم.
در ادامه، مقدسیان با انتقاد از برخی گلایهها نسبت به محدودیتهای موجود برای فیلمسازی، نسبت به فیلمهای اجتماعی واکنش نشان داد و گفت: در جامعه ما روزی صدها اتفاق وحشتناک میافتد چرا همانها را در ژانر وحشت تعریف نمیکنیم، چرا ما بلد نیستیم در سینمای وحشت یک موضوع اجتماعی را تعریف کنیم و بسازیم؟ چون همه بیسوادیم. امروز چهار فیلم دیدیم که سه فیلم از آن درباره زنان بود در حالی که به نظرم سازندگانش اصلاً مسأله زنان را درک نکرده بودند. مدام نگوییم فلان مدیر نمیگذارد ما فیلم خود را بسازیم، این سوال را از خودتان بپرسید که شما چقدر بلد بودید، چقدر تلاش کردید؟
پوینده نیز گفت: من فیلمساز شعاری نیستم. حتی این فیلم من را انجمن نپذیرفت. این قصه عیناً از داستان واقعی استاد من در مقطع کارشناسی ارشد نشات گرفته بود.
فیلمم را با پول مدرسی ساختم
سپس سیاوش ساعدپناه کارگردان «بابِردوو» روی صحنه آمد و بیان کرد: نام این فیلم به معنای باد است. یعنی زندگی بر باد رفته یک پیرزن. «بابردوو» سومین فیلم کوتاه من است و من مدرس سینما و مدرس انجمن سینمای جوانان ایران هستم. باورپذیری در فیلم وقتی شکل میگیرد که شما با فرهنگ آن جامعه ارتباط برقرار کنید و ما مجموعهای از آداب و رسوم و سنتها را داریم. برای ساخت این فیلم من پدیده کودکهمسری را بررسی کردم و فیلمهای سالهای قبل را هم دیدم. «بابِردوو» در یک فصل خیلی سرد ساخته شده ضمن اینکه کار با بچهها بسیار سخت است. در جامعه ما هنوز پدیده کودکهمسری وجود دارد که شاید یکی از دلایل آن معضلات اقتصادی باشد، مثلاً در استانهای جنوبی این موضوع را زیاد میبینیم. این یک پدیده سنتی است و ما فیلمسازان نمیتوانیم این مسأله را ریشهکن کنیم. مطمئن باشید باز هم کودکهمسری ادامه پیدا میکند.
مقدسیان گفت: وقتی با یک اثر هنری مواجه میشوم در لحظه اول میگویم ما چه میخواهیم بگوییم؟ گفتن این حرف چه ضرورتی دارد؟ از چه زاویهای باید به آن نگاه کنیم؟ اگه همه این مراحل وجود داشت که هیچ اما اگر قرار است درباره سینما حرف بزنیم باید بتوانیم جهانی خلق کنیم. من این فیلم را اصلاً دوست نداشتم.
ساعدپناه توضیح داد: ما یک هفته برای «بابردوو» فیلمبرداری داشتیم و اساساً فیلمها را با هزینه شخصی خودم میسازم. این را هم باید بگویم که برخی از یک فیلم خوششان میآید و برخی هم نه. البته من هم از این فیلم خوشم نمیآید اما آن را برای دل پیرزن داخل فیلم ساختم. من از پول مدرسی خودم استفاده کردم و فیلم را ساختم. این فیلم ۶۰ جایزه جهانی و ۱۰ جایزه ملی دارد. من این جوایز را از دست آدمهای بزرگ گرفتهام.
ادای دین «صیاد» به آلزایمریها
سپس مهدی زمانپور کارگردان «صیاد» پشت تریبون قرار گرفت و بیان کرد: من بیشتر مستندساز هستم تا داستانیساز. «صیاد» اولین فیلم کوتاه من بود و آمدهام که یاد بگیرم.
مقدسیان عنوان کرد: وقتی قرار است وارد جزئیات شویم و فیلم را تحلیل کنیم باید چیزی در آن فیلم باشد که آن تحلیل کنیم. وقتی فیلم نمیداند چه میخواهد بگوید من نمیتوانم درباره شیوه کارگردانی و دکوپاژ آن صحبت کنم. اگر ما خودمان ندانیم در یک فیلم چه میخواهیم بگوییم نه تعریف تمجیدهای منتقدان در رسای آن فیلم و نه جوایز فستیوالها هیچکدام هیچ ارزشی ندارند، تاکید میکنم هیچ فستیوالی هیچ ارزشی ندارد. حتی فستیوالهای الف دنیا تنها پول جذب میکند تا برگزار شوند و چند جایزه بدهند، اگر یک زمان دلمان را به چند جایزه و چند نقد خوش کردیم در واقع اشتباه کردیم چون مهم مخاطب است.
وی عنوان کرد: وقتی میخواهیم درباره موضوعی مانند آلزایمر، حقوق زنان، کودکهمسری و … صحبت کنیم، باید ببینیم فیلم ما چه چیزی به داشتههای قبلی مخاطب اضافه میکند؟ گرچه این فیلم دغدغه مهمی دارد اما روایتش خوب نیست، تاکید میکنم که «صیاد» دغدغه مهمی داشته که تبدیل به فیلم نشده است بلکه میشد آن را در قالب یک توییت ارائه دهیم.
زمانپور نیز گفت: فیلم «صیاد» یک سکانسپلان است و چون قرار بود ما در طول فیلم جلوتر از سوژه حرکت نکنیم و قرار بود او را آرام آرام کشف کنیم این چنین ساخته شد، «صیاد» در واقع ادای دینی به آلزایمریهاست، ما با آلزایمریها زندگی کردم و تحقیقاتی انجام دادیم. پس باید گیج بودن کاراکتر را نشان میدادیم. این نکته را هم عنوان کنم که ما در ابتدای راه فیلمسازی هستیم پس باید یاد بگیریم و پیش برویم.
نظر شما