خبرگزاری مهر، گروه سیاست_ سارا طالبی: جریان رأی دادن به همه کابینه پیشنهادی، را با عنوان وفاق ملی برخی تقدیر میکنند، اما برای بررسی دلایل این ماجرا لازم است دقیقتر اتفاقات اخیر را مطالعه کنیم.
جریان موسوم به اصولگرایی در انتخابات دور اول اخیر هزینه سنگینی در خصوص عدم همراهی اجتماع، پرداخت. استفاده از انواع روشهای اقناعی و نه عقلانی، از قبیل عکس رأی رهبری و هزینه کردن از افراد نزدیک به رهبری، تاکید مداحان و مبلغان و برخی اساتید، تلاشهای متنوع در لایه سرداران از این دست تلاشهای تکراری این سالها بود اما شرایطی که ماجرا را سختتر کرد، برتری کاندیدای مقابل در جبهه گفتمان انقلاب بود که برای تبلیغ وابسته به مدل تبعیتهای بدون استدلال نبود و وام به جناحی نپرداخته بود و اساساً زبان چندان گویایی برای جذب احساسی مردم هم نداشت و همیشه در تیررس اتهامات سنگین و حذف از جهات مختلف قرار گرفته بود.
در شرایطی که سیزده میلیون رأی غیر جناحی، به صاحبان تریبونهای اصلی فهماند که مردم به جای جریان کدخداها دنبال انتخاب بر مبنای تصمیم خود هستند، شرایط برای ادامه حیات سیاسی این اندیشه تنگتر از قبل شد.
انتخاب پزشکیان به عنوان فردی که میانگینی از اصلاح طلبی را با رویکردهای شبه سنتی همراه داشت، منجر شد، تلاش ریاست مجلس، برای ریاست جمهوری به واسطه در میانه ایستادن و ایجاد اجماع مردمی روی وی، چندان موفق نباشد.
تفکری که مثلاً از ابتدا محکم اعلام کرده بود مخالف فیلترینگ است، قطعاً با رقیبی که ناگهان شب انتخابات چنین ادعایی مطرح میکند، برای همراه کردن عوام، با این مدل مزیتی ندارد.
وسط ایستادن آقای قالیباف منجر شد، نه تنها وی بخشی از همراهان سنتی خود را از دست دهد، بلکه بخشی از همراهان روشنفکر خود را هم در حمایت از پزشکیان فعالتر یابد.
در چنین شرایطی، این برداشت شکل گرفته که حیات چنین تفکری، الزاماً وابسته به تأیید پزشکیان است، زیرا وی رئیس جمهور است و اساساً همگرایی خوبی هم بین مدل سیاسی قالیباف و پزشکیان برای وسط ایستادن، از قبل فراهم بوده است.
در این زمان، پزشکیان ادعای دولت وفاق ملی میکند، اما سازوکارش برای این وفاق تکیه به کسب رضایت افراد سنتی در جناحها است و ابزارش هم استناد به رهبری است.
پزشکیان برای ادعای وفاق، گزینههایی که آورده اغلب مثل وزیر اقتصاد از وزرای قدیمی کابینهها هستند، بدنه وزرایی با میانگین سنی حدود شصت سال، که انتقاد همه جناحها و جوانان را در آورده بود، اساساً در گام اول بخش مهمی از ظرفیت برای ایجاد وفاق ملی را حذف نموده است و اعلام کرده به نسل جوانتر چندان باوری ندارد.
از سوی دیگر، حضور اندیشههای اقتصادی تکراری مثل همتی، یا تفکر تلاش برای مذاکره برجامی مثل عراقچی، چندان ایده نویی برای کشور را همراه ندارد، این در حالی است که مردم بیشتر از شعار به اقدام در صحنه نیازمندند.
شاید این ادعا و فضای روانی جدید برای وفاق، تا مدتی مثل بازی برجام، سکوتی را فراهم کند، اما حدود هفتاد درصدی که به دلایل متنوع پزشکیان را در انتخابات تأیید ننموده اند، بیشتر از ادعا به اثر دولت در حل مسائل اقتصادی و پیشرفت روی زمین نگاه میکنند.
فضای افکار عمومی به جهت روانی مردم مثل زمان خاتمی و روحانی هم نیست و پزشکیان حتی اگر رهبری را بهانه گرفتن رأی کامل وزرا نماید، برای حل مسائل کلان، ناچار به توجه به نسل جوان است.
این جمع وزرای شصت ساله، با برنامههای تکراری تقلیدی از غرب، در مدیریت فرهنگی مثل آزادیهای غربی، هم نمیتواند نسل پر انرژی امروز را راضی کند.
برای این نسل حتی در زمان وزارت فرهنگ و معاونت زنان دولت سیزدهم هم تا حدی از این جنس آزادیها فراهم نموده بود، ولی ادامه این فضای رهایی بعد جنبش «ززآ»، هم دغدغه اصیل جدی نسل جوان ایرانی نیست.
جوانان انقلابی، در حال گذر از جریانهای جناحی تصمیم گیر برای آنها هستند و آینده نه چندان دور، این قشر پیر محافظه کار را چه با عنوان اصلاح طلب چه اصولگرا کنار خواهند زد. البته پزشکیان ناخواسته به این موج جوانگرایی در راه آینده کمک جدی میکند، اما تفکر سنتی اصولگرایی و تفکر سنتی اصلاح طلب، فعلاً برای ادامه حیات خویش ناچار به الصاق منفعلانه حول محور پزشکیان ملزمند.
پزشکیان هم برای تحقق ادعای وفاق در انتخاب وزیران، هزینه اندکی کرده، ولی وزرایی که سعی کرده مثلاً اصولگرا باشند، افرادی تحولی و نقاد نیستند و در مجموع مجلس با تدبیر پیران سیاست، برای نگهداشتن صندلی قدرت در دست جناحها به اجماعی رسید که احتمالاً چندان دوام نداشته باشد.
مهمترین چیزی که این دولت و مجلس را میتواند از انفعال و فاصله گرفتن بیشتر از مردم کمی دور کند، صداقت، باور به جوانان و شناخت نسبت ایران و جریان جهانی کشورهای حامی ایده مقاومت با رهبری انقلاب اسلامی ایران است.
نظر شما