خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: نسل جدید در جوامع مختلف سعی میکند علایق و دیدگاههای خود در حوزههای مختلف را با نحوه پیگیری و ابراز علاقمندی خود در فضای اینترنت و شبکههای اجتماعی، به فعالان، پژوهشگران و حتی اندیشمندان و فلاسفه بقبولاند.
این نسل نه حوصله خواندن نقد عقل محض کانت را دارد و نه حتی داستانهای لغت موران شهابالدین سهروردی را و شاید هم آنچه درباره این آثار شنیده است او را به این باور رسانده است که آنها سخنی برای امروز او ندارند و سخن نو را باید از مرد نو خواست، هرچند که علایق به فرهنگ کرهای که جلوههایی از آن در سریالهای کرهای و موسیقی کی پاپ مشهود است را نمیتوان در توجه به فیلسوفی که سوژه این گزارش است، نادیده گرفت. نکته جالب توجه این است که فیلسوف عصر رسانه و تصویر، در طول زندگی حرفهای خود از مصاحبههای رادیویی و تلویزیونی اجتناب میکند.
بیونگ چول هان، در ۱۹۵۹ میلادی، ۶ سال پس از پایان جنگ خونین کره که بیش از ۵۰۰ هزار کشته بر جای گذاشت در سئول کره جنوبی در خانوادهای که مسیحی کاتولیک بودند به دنیا آمد. جنگ کره، نتیجه تقسیم کره پس از جنگ جهانی دوم بود که میان یک حکومت لیبرال متحد ایالات متحده آمریکا و یک حکومت کمونیستی متحد شوروی به وقوع پیوست و این نزاع با افت و خیز همچنان نیز ادامه دارد.
بیونگ چول هان، در سئول مهندسی متالوژی خواند. به رشته تحصیلیاش علاقه زیادی داشت و به قدری به ابتکارات میاندیشید که یک بار نزدیک بود در یک انفجار شیمیایی در خانه پدریاش خود را به کشتن دهد.
نکته جالب توجه این است که بیونگ چول هان فیلسوف عصر رسانه و تصویر، در طول زندگی حرفهای خود از مصاحبههای رادیویی و تلویزیونی اجتناب میکند
در روزگاری که کره جنوبی مسیر توسعه را مرحله به مرحله میگذراند هوای تغییر فاز تحصیلی به سر او افتاد. وقتی که ۲۱ ساله بود رساله سرشت حقیقت هایدگر را خواند، فهمید باید به آلمان برود و در همان فضایی که هایدگر را تبدیل به فیلسوفی جهانی کرد به تحصیل فلسفه بپردازد هرچند که خانواده اش هنوز نمیدانستند که او در آنجا قرار نیست رشته فنیاش را ادامه دهد. بیونگ در سال ۱۹۹۴ مدرک دکترای خود را در فرایبورگ با پایان نامهای در مورد استیمونگ یا خلق و خو در اندیشه مارتین هایدگر دریافت کرد. در آغاز قرن ۲۱ میلادی، او به دپارتمان فلسفه در دانشگاه بازل پیوست و در آنجا تحصیلات خود را به پایان رساند.
بیونگ در سال ۲۰۱۰، او عضو هیئت علمی دانشگاه هنر و طراحی کارلسروهه شد، جایی که زمینههای مورد علاقه او فلسفه قرن ۱۸، ۱۹ و ۲۰، اخلاق، فلسفه اجتماعی، پدیدارشناسی، نظریه فرهنگی، زیبایی شناسی، مذهب و نظریه رسانه بود. پس از آن چول هان از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ در دانشگاه برلین، فلسفه و مطالعات فرهنگی تدریس کرد.
سبک زندگی دهه نودی پسند
میتوان گفت بیونگ همانگونه زندگی میکند که اغلب دهه هشتادیها و نودی ها که آنها را «نسل زِد» میخوانند را به هیجان میاندازد و اگر نبود اجبار حضور در مدرسه و دانشگاه، این شیوه زندگی را انتخاب میکردند. بیونگ مردی ۶۶ ساله است که زندگی را به عقب میگذراند. او وقتی مردم خواب هستند بیدار است و زمانی که دیگران شروع به کار میکنند به رختخواب میرود. میتوان گفت او که یک متفکر تنبل با افتخار است، فقط سه جمله در روز مینویسد. او بیشتر ساعات خود را صرف مراقبت از گیاهانش و نواختن قطعات باخ و روبرت شومان در پیانوی بزرگش که ساخته شده توسط کمپانی «استاینوِی و پسران» میکند. برای او، اینها چیزهایی هستند که واقعاً در زندگی مهم هستند.
جامعهای مملو از افراد فرسوده
بیونگ آثار متعددی دارد. او به جای تألیف کتبی برای خواندنهای طولانی مدت و با اصطلاحات سنگین، کتابهای سریع و دقیق ارائه میدهد.شهرت او در غرب بیشتر برای کتاب جامعه فرسودگی است. کتابی که ذوق دوران ما را به تصویر میکشد. در آن، او جامعهای را تشریح میکند که کاملاً سوخته است، مملو از افراد فرسوده، که از خود در محل کار سو استفاده میکنند و با غوطهور شدن در تلفنهای همراه خود، اوقات فراغت خود را بهینه میکنند.
به باور بیونگ، دلیل اینکه ما در اغلب مواقع احساس خستگی و فرسودگی میکنیم، این است که در محاصره فرهنگی مثبت اندیش هستیم. در محیط کاری، در هنگام تماشای تلویزیون یا وب گردی، با حجم عظیمی از پیامهای نه چندان اساسی مواجه میشویم که به ما میگویند چه میتوان کرد.
بیونگ میگوید: «سیمون ویل فیلسوف فرانسوی چنین میگوید. انسانها خشن هستند، محیط زیست را ویران میکنند. هیچ حیوانی با طبیعت خشن نیست مگر انسان. او آنچه را که زندگی خود را مدیون آن است بر هم میزند و چگونه میتوان از این زندگی وارونه فرار کرد؟ با معکوس زندگی کردن.»
این فیلسوف کرهای الاصل در یکی از آخرین کتابهایش با نام بحران روایت استدلال میکند که امروزه روایت از تبلیغات قابل تشخیص نیست: مردم و سیاستمداران زندگی خود را در رسانههای اجتماعی بازاریابی میکنند. همه چیز در مورد تبلیغات و خود تبلیغی است. چول هان، داستان سرایی را با داستان فروشی مقایسه میکند. او میگوید: «به نظر میرسد کیفیت مهم نیست و نکته مهم این است که به سادگی هر چیزی را که ارائه میدهید بفروشید. همه ما در این مورد قرار میگیریم: سیاستمداران، روزنامه نگاران، کاربران رسانههای اجتماعی … که منجر به بسیاری از تارهای کوچک بدون عمق میشود.»
به چالش کشیدن «جامعه دستاورد»
در دهه هشتاد میلادی، مجموعهای از نویسندگان بودند که طرز فکر مردم را در مورد محبوبیت روزافزون تلویزیون رنگی و رسانههای خبری به چالش کشیدند از نیل پستمن و ترس او از تبدیل شدن جهان ما به یک «جامعه بی اهمیت» گرفته تا مارشال مک لوهان که به ما هشدار داده بود که «رسانه پیام است» و میتوان گفت چول هان هم یکی از آنهاست.
بیونگ میگوید: ما در تلاش دائمی خود برای موفقیت، برای دستیابی به هر کاری که میتوانیم انجام دهیم، بیمار میشویم و میسوزیم.سوژهی دستاورد، برای به حداکثر رساندن دستاورد، بهگونهای افسونگر عمل میکند که منجر به «استثمار خود» میشود
علاوه بر این، بیونگ چول هان داستانهایی را میگوید که باید امروز گفته شود. داستانهایی در مورد فناوری مدرن، درباره اینکه ما به عنوان یک جامعه در کجا هستیم و اگر مسیر خود را تغییر ندهیم به کجا میرویم.
او معتقد است ما در یک جامعه کم عمق و دستاورد زندگی میکنیم، جایی که تمام منفیها پاک شده، لبهها صاف شده و فیلترها اعمال شده است. ما بیشتر خودمان را اغلب در نماهای نزدیک نشان میدهیم و کمتر «دیگری» را میبینیم. در فشار دائمی برای موفقیت، موفقیت و رضایت از خود، منزوی و بیمار روانی میشویم، از طبیعت، تجربه واقعی و افراد دیگر جدا میشویم.در قرن بیستم ما در یک «جامعه انضباطی» زندگی میکردیم. در قرن بیست و یکم، ما در یک «جامعه دستاورد» زندگی میکنیم.
بیونگ میگوید: ما از «موضوعات اطاعت» به «موضوعات دستاورد» حرکت کردهایم.آنچه ثابت مانده است فشار برای تولید بیشتر است. چیزی که تغییر کرده زبان است. به جای اینکه تحت فرمانی قرار بگیریم که «باید» کاری انجام دهیم، در معرض این امر هستیم که «میتوانیم» کاری را انجام دهیم.
بیونگ چول هان در کتاب جامعه فرسودگی شعار مشهور باراک اوباما رئیس جمهور اسبق ایالات متحده آمریکا که «آری، ما میتوانیم» را شعاری در ظاهر روحیه بخش میداند که بناست آزادی و امکانات بالقوه انسانها را آشکار سازد اما حقیقت این است که این آزادی، غیرواقعی است؛ زیرا پیام نهفته در «آری، ما میتوانیم» این است که «آری، ما مجبوریم».ما در جامعهای مبتنی بر دستاوردهای مختلف زندگی میکنیم که در آن، به صورت داوطلبانه تسلیم فشار برای دستاورد بیشتر میشویم و محدودیتهای چنین جامعهای کمتر از جامعه نظم دهنده نیست.
بیونگ میگوید: «ما در تلاش دائمی خود برای موفقیت، برای دستیابی به هر کاری که میتوانیم انجام دهیم، بیمار میشویم و میسوزیم.سوژهی دستاورد، برای به حداکثر رساندن دستاورد، بهگونهای افسونگر عمل میکند که منجر به «استثمار خود» میشود. ما شروع به دعوا با خود میکنیم. آلن ارنبرگ به اختصار میگوید: فرد افسرده قادر به اندازهگیری نیست. او از خودش شدن خسته شده است.»
بیونگ چول هان میگوید که امروز در بحران عشق هستیم. این بحران ناشی از رشد خودشیفتگی و جدایی ما از دیگری است. جهان به طور فزایندهای در حال ظاهر شدن است، نه به عنوان چیزی «دیگر» برای ما، بلکه به عنوان تعداد بی شماری از بازتابهای خودمان.ما تصاویر دیجیتالی کاملاً متبلور شده را بدون هیچ گونه ابهام و ابهامی میبینیم. اما در همین ابهام و ابهام است که میتوانیم با چیزی غیر از خودمان ارتباط برقرار کنیم.
هان میگوید در موارد منفی است که ما دیگری را کشف میکنیم. یک راه سادهتر برای درک این موضوع، این ایده رایجتر است که نقصهای فردی است که آنها را زیبا میکند. در دنیای دیجیتال بدون نقص، تنها با یک صفحه نمایش، بدون گذشته یا آینده، فقط اکنون، زیبایی نیز وجود ندارد.
کتابها باید خوانده شوند، نه آنکه از آنها سوال طرح شود
بیونگ فیلسوفی نسبتاً منزوی است. او در حباب ساخته شده خود زندگی میکند و زمان خود را بین دو خانه تقسیم میکند: آپارتمانی در جنوب غربی برلین و خانهای با باغی بین دریاچه و جنگل. معمولاً حالتی ژولیده دارد و بیشتر مواقع با دوچرخه سیاهش تردد میکند. بیونگ یکی از علایق اش حضور در قبرستان قدیمی سنت متیو است.
جایی که برلینیها دوست دارند برای پیاده روی به آنجا بیایند. این یک فضای آرام و سرسبز، با درختان چند صد ساله، مسیرهای سیاه آسفالت طولانی و گلهای بنفش است. قبرستان سنت متیو نزدیک آپارتمان چول هان است.
فیلسوف عصر رسانه یک گوشی هوشمند دارد که با وسواس و به سختی از آن استفاده میکند. بیونگ دوست ندارد بیش از حد با دیگران اختلاط کند، به همین دلیل است که کمتر رسانهای موفق میشود که با او به گفتگو بپردازد.
کسانی که با او گفتگوهای رسانهای داشته اند میگویند: بیونگ از همان لحظات اول، او به وضوح نشان میدهد که حوصله پاسخ دادن به سوالات در کتابها یا ایدههایش را ندارد. کتابهای او خودشان صحبت میکنند و به همین دلیل است که او آنها را نوشت. آنها قرار است خوانده شوند قرار نیست از او در مورد آنها سوال شود.
نظر شما