۱۵ مهر ۱۴۰۳، ۱۳:۴۷

شرفی خبوشان با مهر مطرح کرد؛

نویسنده ایرانی با امکانات کم و محدودیت زیستی خود می‌نویسد

نویسنده ایرانی با امکانات کم و محدودیت زیستی خود می‌نویسد

محمدرضا شرفی خبوشان می‌گوید نویسنده ایرانی نویسنده‌ای است که با امکانات کم و محدودیت زیستی خودش قلم می‌زند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب: رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ» نوشته محمدرضا شرفی‌خبوشان توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر و روانه بازار نشر شده است. این‌کتاب دربرگیرنده داستان عاشقی پسر جوانی با سرگذشتی رازآلود را در روزهای اوج انقلاب روایت می‌کند. شخصیتی که با کنار هم قرار دادن رویدادها، شخصیت‌ها و اتفاق‌ها، سعی در کامل کردن تکه گمشده ای از پازل زندگی خود را دارد.

«عاشقی به سبک ون‌گوگ» در ۲۱۲ صفحه عرضه شده است.

به بهانه مرور این‌رمان به گفت‌وگو با محمدرضا شرفی خبوشان نویسنده این کتاب نشستیم.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

* آقای شرفی، عنوان و طرح کتاب چگونه شکل گرفت؟

«عاشقی به سبک ون‌گوگ» رمانی در مورد شخصیت یک نقاش است و نویسنده در فضایی داستان را روایت می‌کند که این فضا متعلق به نقاش‌های پهلوی دوم است. خود این فضا و شخصیت اصلی و قهرمان رمان و حرفه و کار هنری او باعث شد که عنوان «عاشقی به سبک ونگوگ» انتخاب شود. ونگوگ اشاره دارد به تعلق خاطر شخصیت داستان و حس و حال او که بی‌ربط به خلقیات و درونیات و سرنوشت او نیست و همچنین عاشقی که عشق قهرمان داستان به دختری است که از قضا او هم نقاش است. و این در صورتی است که می‌بینیم این فضا، احوالات فضای اغلب روشنفکران و هنرمندان پیش از انقلاب است.

طرح روی جلد هم به تبع نام رمان توسط آقای مجید کاشانی خلق شد. که اشاره دارد به خود ونگوگ؛ طرحی که در داستان زندگی ونگوگ خیلی اثربخش است. ونگوگ در یکی از بحران‌های زندگی خود گوشش را می‌برد و این طرح گوشی که روی جلد کتاب است اشاره دارد به بخشی از زندگی ونگوگ دارد.

* کتاب دچار تغییر عنوان نشد؟ از اول همین بود؟

نویسنده یک اثر طبیعتاً اسامی مختلفی را مدنظر دارد و اسمی را انتخاب می‌کند که به نظر خودش بهترین ویژگی‌های اسمی را برای عنوان اثرش دارد. چراکه اسم باید هم به نحوی حال و هوای داستان را القا کند و هم جدید و تازه باشد و هم مخاطب را به خواندن رمان ترغیب و تشویق کند. «عاشقی به سبک ون‌گوگ» را بر اساس همین موارد ذکر شده انتخاب کردم و ناشر هم با این انتخاب موافقت کرد.

* ماجرای شکل‌گیری این مجموعه داستان چه بود؟ اولین بار کجا و چگونه نگارش این مجموعه به ذهن شما خطور کرد؟

آغاز رمان و هر داستانی با ایده‌ای در ذهن نویسنده خطور می‌کند. ایده آن جرقه اولیه است که در ذهن نویسنده زده می‌شود و اگر آن جرقه ایجاد شده در ذهن، توسط نویسنده پیگیری شده و به شعله آتشی ثمربخش تبدیل شود، آن ایده تبدیل به رمان می‌شود. همه نویسندگان در طول زندگی روزمره خود در معرض ایده‌های مختلفی هستند. نویسنده‌ها بعضی از ایده‌ها را برحسب جهان فکری، علاقه‌مندی و ذهنیتی که دارند جدی گرفته و آن را تبدیل به طرح و در نهایت تبدیل به رمان می‌کنند.

ایده «عاشقی به سبک ونگوگ» هم بر مبنای نگاه و نگرش خودم به فضای فکری روشنفکری پیش از انقلاب بود. ما باید رمانی داشته باشیم که بتواند زبان، مشغولیت‌های ذهنی و همفکری هنرمندان پیش از انقلاب را به نحوی نشان بدهد. به تعبیر بنده آن چیزی که روشنفکران پیش از انقلاب بسیار زیاد دچارش بودند، یک بحث هویتی بود. اینکه روشنفکران به دنبال هویت خودشان بودند و دوست داشتند که جهان هویتی را دریابند اما در نهایت سردرگم شدند و این عدم از شناخت هویت خودشان که چه هستند و چه می‌خواهند باشند و نقش آنها در جامعه چیست و جامعه به چه سمتی حرکت می‌کند؛ همگی سؤالاتی بودند که روشنفکر پیش از انقلاب برای آن پاسخ دقیقی نداشت. و چنین مباحثی که از موضوعات خیلی مهمی است باعث شکل‌گیری ایده نمایش زندگی یک نقاش عاشق در ذهن بنده شد که در نهایت تبدیل به اثر حاضر شد.

* نگارش داستان‌ها چقدر طول کشید؟ اغلب در چه زمان و مکانی قلم می‌زدید؟

بستگی به نویسنده دارد که چه شیوه‌ای را برای خلق رمانش پیش می‌گیرد. خیلی از رمان‌ها هستند که نیازی به تحقیق و پژوهش نداشته و وقت کمتری از نویسنده می‌گیرند که البته به نظر من چنین رمانی نداریم. «عاشقی به سبک ونگوگ» در دوره پهلوی می‌گذرد و بخشی از فصل آخر آن هم در دوره اواخر قاجار یعنی مشروطه می‌گذرد و این یعنی کتاب حاصل پژوهش و تحقیق و مطالعه است. و من نویسنده برای تسلط بر موضوع ناچار بودم که پژوهش و تحقیق مفصلی انجام بدهم.

نویسنده ایرانی نویسنده‌ای است که با امکانات کم و محدودیت زیستی خودش قلم می‌زند. یک نویسنده برای نوشتن باید مکانی داشته باشد که به او آرامش بدهد نگارش داستان «عاشقی به سبک ون‌گوگ» دو سال طول کشید و بخش اعظم آن پژوهش و تحقیق پیرامون فضا و مکان و شخصیت‌های داستان بود.

در مورد زمان و مکان نوشتن هم عرض کنم که من جزو نویسندگانی هستم که صبح خیلی زود برایم اهمیت زیادی دارد. چراکه حس می‌کنم جهان با طلوع خورشید آغاز می‌شود و طبیعت کار خودش را با نورانیت و طلوع خورشید شروع می‌کند و این بر حس و حال و عملکرد انسان هم حاکم است. به همین خاطر زمان قلم زدن من در صبحگاه است.

البته پاسخ این سوال برای نویسنده ایرانی خیلی آزادانه نیست. چون نویسنده ایرانی نویسنده‌ای است که با امکانات کم و محدودیت زیستی خودش قلم می‌زند. یک نویسنده برای نوشتن باید مکانی داشته باشد که به او آرامش بدهد. در ایران چنین مکانی نداریم. در ایران هیچ نویسنده‌ای نمی‌تواند برنامه‌ریزی حرفه‌ای داشته باشد، مگر اینکه خودش بخواهد یک فضایی خلق کند. چراکه نویسندگی و نوشتن در ایران معیشت و امورات نویسنده را فراهم نمی‌کند. و مکان نوشتن هم تابع همین امر است. با توجه به این امر زمان بیشتر از مکان برای من مهم است یعنی صبحگاه در هر مکانی که امکانش فراهم شد. حتی شلوغی مکان هم برایم مشکلی ایجاد نمی‌کند.

* درباره انتخاب ناشر اثر هم صحبت کنیم!

انتخاب ناشر برمی‌گردد به اینکه خود ناشرها هم به چاپ اثر یک نویسنده اشتیاق و علاقه‌مندی نشان بدهند. برای من همراهی ناشر با اثر خیلی مهم است. ناشر اثر من هم ناشری بود که به خلق این اثر علاقه‌مند بود و استقبال کرد.

* در طول نگارش این اثر یا بعد از آن با موانع و مشکلاتی روبه‌رو شدید. آیا کتاب دچار ممیزی هم شد؟ چرا؟

بله کتاب دو سال به خاطر نظر ممیزان وقت و تلقی نادرستی که کارشناسان کتاب از داستان داشتند معطل بود. این معضل را کمابیش در ایران داریم. چراکه کسانی که داستان را ممیزی می‌کنند، جهان داستان را از جهان یک متن بیانی را تفکیک نمی‌کنند. متن نثر بیانی که متکی است بر امور مواقع و عینی با نثر خلاقه متفاوت است. داستان براساس یک نثر خلاقه نوشته می‌شود. نثر خلاقه یعنی جهان و روایتی که نویسنده آن را خلق کرده و به نمایش می‌گذارد. اگر ممیزان این متن داستانی را خوب درک نکنند آن را رد کرده و برای چاپش مانع ایجاد می‌کنند. به این معنی که نتوانستند بفهمند یا درک کنند یا پذیرند که متنی که به آنها داده شده است متفاوت است با متن روزنامه‌ای یا مقاله یا گزارش علمی.

بعضاً برخی از شخصیت‌ها لغات صنف خودشان را دارند. مشکل ممیزان همین لغات است. آنها خیال می‌کنند ما نویسندگان داستان باید همه شخصیت‌ها را یکدست نشان دهیم و مانع از این بشویم که اشخاص طبقات خاص، لغات، طرز تفکر و نوع حرف زدن و جملات خاص خودشان را داشته باشند، ممیزان می‌خواهند ما شخصیت را درستکاری کنیم و همه شخصیت‌ها را یکدست کنیم در نثر داستان و فضای داستان ما شخصیت‌هایی را خلق می‌کنیم. و وضعیتی را پیشنهاد کرده و به نمایش می‌گذاریم. در وضعیت به نمایش گذاشته شده، شخصیت‌ها، رفتار و گفتار مناسب با نمایش گذاشته شده را دارند. یعنی بنابر اقتضای صحنه و شخصیت، اشخاص داستان کلامی انتخاب می‌کنند که معرف شخصیت آنها باشد تا مخاطب را یاری کند در اینکه اثر را بشناسد، بسنجد و در مورد آن قضاوت کند. به این معنی که بفهمد شخصیت چه خلق و خویی دارد. این چیزی است که ممیزان باید درک کنند.

بعضاً برخی از شخصیت‌ها لغات صنف خودشان را دارند. مشکل ممیزان همین لغات است. آنها خیال می‌کنند ما نویسندگان داستان باید همه شخصیت‌ها را یکدست نشان دهیم و مانع از این بشویم که اشخاص طبقات خاص، لغات، طرز تفکر و نوع حرف زدن و جملات خاص خودشان را داشته باشند، ممیزان می‌خواهند ما شخصیت را درستکاری کنیم و همه شخصیت‌ها را یکدست کنیم. و این در صورتی است که ما نویسندگان باید شخصیت‌ها را در جهان فکری متفاوت نشان دهیم اما ممیز مانع می‌شود که یک شخصیتی خودش را بروز بدهد چون می‌گویند که این شخصیت حرف بدی می‌زند. این به این خاطر است که فضای ذهنی ممیز فضای یک نثر بیانی و روزنامه‌ای است. پس در نتیجه به خاطر عدم توانایی ممیزان در تفکیک نثر بیانی از نثر داستانی برای چاپ بسیاری از داستان‌ها مانع ایجاد شده است.

در «عاشقی به سبک ونگوگ» به شخصیت‌های منفی داستان ایراد وارد شد. و این در صورتی است که شخصیت‌های منفی کلمات و لغات مناسب خودشان را به کار می‌برند و خواننده به واسطه لغات و کلماتی که آن شخصیت استفاده می‌کند پی به شخصیت او می‌برد که مثلاً این فرد ظالم بد دهن است. ممیز متوجه این امر نمی‌شود چون معنی نثر خلاقانه داستان را نمی‌فهمد پس مانع چاپ اثر می‌شود. و این امر متأسفانه سبب شده که برخی نویسندگان آثارشان را در کشورهای دیگر چاپ کنند یا ترجیح می‌دهند آثارشان را به صورت الکترونیک و یا صوتی منتشر کنند.

* چرا باید این کتاب را خواند؟ مخاطب این اثر چه کسانی می‌توانند باشند؟

پاسخ قسمت اول سوال منسوب می‌شود به این کلام ابوالفضل بیهقی که می‌گوید: «هر کتابی به یک بار خواندن می‌ارزد.» چس مخاطب این اثر کسی می‌تواند باشد که تاریخ صد سال اخیر ایران و همچنین دانستن تاریخ با روایت داستان برایش مهم باشد.

مخاطب «عاشقی به سبک ون‌گوگ» بزرگسالان هستند. رمان به خاطر فضای فکری و نوع دیدگاهی که تولید می‌کند و سؤالاتی که فرد بزرگسال با خواندن آن اثر با آن مواجهه می‌شود، مخاطب خاص خودش را دارد. پس نمی‌توانیم به نوجوان بگوییم که کتاب بزرگسال بخوان.

* آن‌چه در اثر شما مشهود و بارز است فضاسازی. است چطور در داستان‌هایتان از فضاهای متعدد بهره بردید؟

خلق یک صحنه قوی منوط به توجه و ارزشی است که نویسنده برای جزئیات قائل است. رمان عرصه پرداختن به جزئیات برای بیان یک امر فعلی است. ما کلی‌گویی در رمان نمی‌خواهیم. برای کلی‌گویی باید چیزی غیر از رمان خلق کنیم. چون رمان به مدد تصاویر باید داستان را در ذهن مخاطب ایجاد کند.

خلق جزئیات نیاز به زحمت دارد. شما برای استفاده از جزئیات باید رنج بکشید. به عنوان مثال اینکه شما بگویید مغازه لوازم خانگی یک مسئله است و اینکه بگویید چه چیزی در این مغازه وجود دارد و رنگ و شکل و …آن چیست، چیز دیگری است. و این نگاه جزئی‌نگر محصول تحقیق و پژوهش است. معمولاً کلی‌گویی حاصل کلام کسانی است که زحمت شناخت در جزئیات را به خود نمی‌دهند.

الهام قاسمی

کد خبر 6247121

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha