به گزارش خبرنگار اجتماعی مهر، در حوادث هر زمان زنان که در مرکز تحولات ایستادند، موانع کنار زده شد. در طول یک سالی که از طوفان الاقصی گذشت شاهد میانداری زنان غزه، لبنان، ایران و سایر ملل در مبارزه با صهیونیسم بودیم.
حالا زنان ایران با هر آنچه در توان دارند وارد عرصه مبارزه شدند و ایران همدل، روایت همدلی زنان مهربان ایران است با کودکان لبنان و غزه.
و روایت معلمی که نمیتوانست بی تفاوت باشد؛ میز ترشیهای رنگارنگ توجهام را جلب کرد. مادرهایی که دنبال دختر بچههای دبستانیشان آمده بودند دور میز ترشیها را شلوغ کرده بودند. از دست پخت آشپز ترشیها تعریف میکردند. کم کم صدای تعریفها بلندتر شد و بازار داغتر.
فروتن گوشهای ایستاده بود. تشکر میکرد و با تاکید میگفت؛ اولین بار است که ترشی انداخته. اصلاً نشسته و فکر کرده که چه کار میتواند بکند.
تقریباً چند شیشه ترشی بیشتر نمانده بود. با وسواس مدام چیدمان شیشهها را سر و سامان میداد.
نزدیک تر شدم و صحبت را این طور شروع کردم، چرا حالا ترشی درست کردین؟ ترشی خیلی دردسر داره.
نگاه پر مهری داشت در چشمانم عمیق شد و گفت: خیلی فکر کردم، باید یه کاری میکردم، طلا و این طور چیزها نداشتم. آقا فرمان داده بود مگر نشنیدی؟
با سر تأیید کردم که چرا شنیدم و در مغزم جملهای تکرار شد. شنیدم، با گوش جان هم شنیدم.
ادامه داد: آقا که فرمان دادند دیگر مجال درنگ نبود. همان روز با خانمهای مسجد تصمیم گرفتیم بساط ترشی انداختن را برای بچههای لبنان راه بیاندازیم. اشکی در چشمانش حلقه زد و ادامه داد:
عکسها رو میبینی؟ بچههای کوچیک، خیلی کوچیک. آن فیلم را دیدی که بچه ۷ ساله برای برادر ۵ سالهاش شهادتین میخواند. آخ که جگرم سوخت.
این کمترین کاری بود که میتوانستم بکنم، خجالت میکشم کاش بیشتر میتوانستم برای یاری امام زمانم قدم بردارم. نمیشود یک جایی از این عالم صدای مظلوم را بشنوی و دست روی گوشهایت بگذاری.
شیشه ترشی را جلو گرفت و گفت: بگو مرگ بر اسرائیل.
نظر شما