به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از میدل ایست آنلاین، اندیشمند سوری جورج طرابیشی علاوه بر ترجمه آثار فلاسفه بزرگ غربی چون هگل، فروید، سارتر و سیمون دوبوار که حدود 200 کتاب هستند، تحقیقات و مطالعات بسیاری در زمینه فکر، فلسفه و نقد ادبی دارد که از برجستهترین آنها "مارکس و مسئله قومی"، "بیماری غرب"، "بدعتهای دموکراسی، سکولار، تجدد و ممانعت عرب" و دیگر آثار به شمار میروند.
از برجستهترین طرحهای فکری جورج طرابیشی " نقد نقد عقل عربی" است و وی نقدهایی به اندیشمند مراکشی محمد عابد الجابری وارد کرده است. همچنین قرار است که کتاب جدیدی از وی به نام " بدعتگذاری 2 " که مجموعه سخنرانیهای اخیر وی در دمشق است، منتشر شود. از این رو پایگاه اطلاع رسانی میدل ایست آنلاین با این اندیشمند برجسته مصاحبه ای کرده است که ترجمه آن در ذیل می آید:
روند فکری شمار دارای خیزشهای مختلفی است و از بحث توجه به وجود و از مارکس به اندیشه لیبرالی میرسد. اخیراً هم بر چارچوب نقد عقل عربی تأکید کردهاید. پس از این مسیر فکر میکنید به کدام مسیر حرکت کنید؟ به این معنی که آیا به مرحله نقد ذات مفهوم عرب ( بازنگری در روند خود به صورت کامل) میپردازید یا به نقد واقعیت عرب؟
- من از فرزندان نسلم هستم، نسل من 50 سال زندگی کرد، همانطور که نسلهای دیگر در کشورهای دیگر 100 یا 200 سال زندگی کردهاند. وضعیت نسل ما شبیه به وضعیت رماننویس معرف عرب چون نجبیب محفوظ است که پس از 50 سال از روایت تاریخی به روایت واقعیت دست یافت و از واقعیت به روایتهای رمزی یا سمبولیک و سپس میراثی و در آخر هم به داستانهای متافیزیکی رسید. میخواهم بگویم که نسل ما زیر فشار تغییرات بزرگ و سریع قرار دارد. ما در این میان حوادث زیادی مانند صعود و سقوط نازیسم و مارکس را دیدهایم.
از سوی دیگر با پایان جنگ جهانی دوم جهان شاهد تحولات سیاسی و اقتصادی بسیار بزرگی بود. جنگ سرد آغاز شد و سپس نظام سوسیالیستی و به دنبال آن جهانیشدن آمد. نسل ما با همه این حوادث درگیر بوده و کنش متقابل داشته است. اینکه چگونه این پدیدهها را تبیین کند، پیامدهای آنها چه بودهاند، چگونه از آنها انتقاد کند و سپس بخواهد که مرتبط با عصر باقی بماند از دغدغههای نسل ما هستند.
معتقدم که مسیر شخصی من، روند نسل خودم را نشان داده است.این مسیر در واقع انکار تغییرات مرتبط و مستمر نیست، بلکه برعکس، من امروز میتوانم از همه کارشناسیهای گذشته خودم بهرهمند شوم تا دیدگاهی مرکب و پیچیده را توسعه دهم تا امروز بتوانم با واقعیتها زندگی کنم. این یکی از علتهای اصلی در توسعه فکر از نقد داستان به نقد میراث اسلامی است. همانطور که در طرح " نقد نقد عقل عربی " تجلی یافته است.
برخیها شما را متهم میکنند که از طرح فکری محمد عابد الجابری بهرهمند شده و سپس آن را تغییر دادهاید، سؤال من این است که علت پناه بردن به میراث عربی چه بوده؟ سپس اینکه چگونه پس از 4 مجلد طرح نقد نقد عقل عربی آن را در این مقام قرار دادهاید؟
- اول اینکه بگویم این مسلئه اتهام نیست و من بارها گفتم و نوشتم که من از حقیقت کتاب " تکوین عقل عربی" محمد عابد الجابری بهره گرفته و دچار افسونزدگی شدهام. در مجله " الوحدة " نیز نوشتم که این کتاب، کتاب فرهنگسازی نیست، بلکه این کتاب تغییر میکند و اگر کسی آن را بخواند در خواندنهای بعد به آنچه که دفعه اول خوانده باز نمیگردد. این نگرش مدح بزرگی هم برای جابری به شمار میرود . اما به نظر من طرح جابری پر از مشکل است و از شواهد بیاساس و پوچ بهره گرفته است که خواننده را دچار سردرگمی میکند.
برخی از این شواهد بیاساس و پوچ را بر شمارید و اینکه آیا ایراد دیگری بر جابری هست؟
- بله اشکالات دیگری نیز وجود دارند. این طرح از ایدئولوژی جزمی بهره گرفته است، زیرا عقلانیت غربی را علیه عقلانیت شرقی میداند. گفتارهای سنی به نظر وی علیه عرفان شیعی هستند و یا اینکه اسلام سیاسی علیه اسلام روحی است. اگر چه من به او بسیار مدیون هستم اما باید اعتراف کنم که صدها شاهد وجود دارند که جابری به تحریف پرداخته است.
برخی، فرهیختگان عرب را مسئول بازگشت به زندگی فرهنگی در جهان عرب در دوران بیسوادی و میل به سوی افراط میدانند و برخی دیگر دیدگاه موافقی نسبت به آنها دارند. شما جایگاه فرهیختگان عرب و روشنفکران جهان عرب را چگونه ارزیابی میکنید؟
- ما امروز وضعیت و جایگاه فرهیختگان عرب را درک میکنیم. عوامل زیادی در این زمینه باید مطرح شوند. اول اینکه در پی شکست سازمانهای عربی تحول به سوی نوآوری و تجدد پیش رفت و دوم در مورد ثروتهای نفتی که طی دورههای اخیر 10 برابر شد. از این رو فرهیختگان و روشنفکران عرب میان دو آتش که یکی آنها را به سوی تجدد فرا میخواند و دیگری تلاش برای رضایت مردمی است که دلارهای نفتی در تکوین آنها نقش بهسزایی دارند، قرار گرفتند. به معنای دیگر فرهیخته و روشنفکر عرب میان این دو عامل مانده است و این مسئله نه تنها منجر به تناقض در خطابههای او شده بلکه در وجود او نیز تناقض ایجاد کرده است.
نظر شما