۱۳ دی ۱۴۰۳، ۸:۱۳

در گفت‌وگو با همرزم سردار دل‌ها مطرح شد؛

حاج قاسم فاتح قلب‌ها بود؛ روایتی از صلابت و رفاقت سردار امنیت ساز

حاج قاسم فاتح قلب‌ها بود؛ روایتی از صلابت و رفاقت سردار امنیت ساز

بیرجند- همرزم شهید سلیمانی با تأکید بر اینکه حاج قاسم فاتح قلب‌ها بود، گفت: ایشان در شرق کشور در برخورد با اشرار با صلابت و در برخورد با مردم صمیمانه و با دوستی برخورد می کرد.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها: ایام سالگرد شهادت سردار شهید سلیمانی فرصتی است که پای سخن همرزمان و یاران این سردار بزرگ جبهه مقاومت بنشینیم و درس‌های مکتب سلیمانی عزیز را مرور کنیم.

یکی از یاران ایشان سردار دوران دفاع مقدس سردار مرتضی عفتی سرخ آبادی است که ناگفته‌های زیادی از ایشان دارد.

مرتضی عفتی سرخ آبادی در گفت‌وگو با خبرنگار مهر اظهار کرد: من سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را از دوران دفاع مقدس می‌شناختم ولی آن زمان ارتباط نزدیکی با ایشان نداشتم چرا که ایشان در لشکر ۴۱ ثارالله و من در لشکر نصر خراسان خدمت می‌کردم.

سردار دوران دفاع مقدس بیان کرد: دوستی و رفاقت ما بیشتر به سال‌های دهه ۷۰ برمی گردد که سپاه جنوب خراسان و کرمان و سیستان و بلوچستان در کنترل عملیاتی قرارگاه قدس شرق کشور برای تأمین امنیت جنوب شرق فعالیت می‌کردند و فرماندهی این قرارگاه را سردار شهید سلیمانی بر عهده داشتند و من نیز در آنجا مسئولیت‌های مختلفی داشتم.

حاج قاسم فاتح قلب‌ها بود؛ روایتی از صلابت و رفاقت سردار امنیت ساز

سردار سلیمانی تنها اسلحه را امنیت ساز نمی‌دانست

عفتی سرخ آبادی گفت: نگاه حاج قاسم برای تأمین امنیت شرق و جنوب شرق بسیار زیبا بود و ایشان معتقد بودند برای امنیت باید در یک دست اسلحه برای مزدوران و اشرار و در دست دیگر تلاش برای تأمین معیشت مردم عادی داشت.

وی اظهار کرد: همین نگاه ایشان موجب شد که به عنوان مثالی در مناطقی چون قلعه گنج برای تأمین معیشت مردم چاه موتورهایی ایجاد کردند تا مردم برای نیاز مادی به جای قاچاق سوخت به سمت کار کشاورزی و تولیدی بروند.

همرزم سردار شهید سلیمانی گفت: خاطرم هست ایشان جلساتی با سران طوایف گذاشتند و می‌گفتند این سرزمین شما است و ما مهمان شما هستیم تا اینگونه همراهی آنان برای مبارزه با اشرار و تأمین امنیت شرق را جلب کند.

عفتی سرخ آبادی اظهار کرد: نگاه سردار سلیمانی بر این بود که برای تأمین امنیت جنوب شرق باید فقرزدایی کرده و بسیاری از امکانات را آورد که شکر خدا به نسبت دهه ۷۰ شرایط در آن منطقه فرق کرده است ولی باز هم برای رفع فقر باید تلاش شود.

حاج قاسم فاتح قلب‌ها بود؛ روایتی از صلابت و رفاقت سردار امنیت ساز

تو فرقی با خان منطقه نداری!

وی بیان کرد: خاطره دیگری که از نظر من بسیار ماندنی است این بود که در آن زمان در جنوب شرق و سیستان و بلوچستان (دهه ۷۰) هنوز در بخش‌هایی بحث خان و غلام و… مطرح بود و وقتی سردار از کسی می‌خواست خود را معرفی کند و او می‌گفت غلام هستم، ایشان می‌گفتند چرا خودت را غلام و برده می‌دانی ولی خدا به شما عزت داده است و فرقی با آن خان نداری.

سردار دوران دفاع مقدس گفت: هیچ غرور ناشی از فرماندهی را در وجود ایشان نمی‌دیدی و به من که از نظر نظامی زیرمجموعه ایشان بودند می‌گفتند فلانی می بوسمت و بعد از من تقاضای کاری را می‌کردند.

عفتی سرخ آبادی با اشاره به یک خاطره در زمینه شجاعت و صلابت و وفای به عهد سردار سلیمانی گفت: یک روز در ماده کاریز بودم بی‌سیم‌چی گفت حبیب با یاسر کار دارد (اسم من یاسر بود و حبیب سردار سلیمانی).

وی افزود: سردار دستور دادند هرچه سریع‌تر با نیروها بیا کوله‌سنگی که اشرار تعدادی از نیروهای آموزشی نیروی انتظامی را گروگان گرفته و قصد دارند از طریق پاکستان یا افغانستان به آن سوی مرز ببرد.

وی افزود: متوجه شدم اشرار در ملک سیاه کوه مستقر شده‌اند و سردار سلیمانی تأکید دارند که گروگان‌ها باید آزاد شوند.

خاطره‌ای از صلابت حاج قاسم در برخورد با اشرار

سردار دوران دفاع مقدس ادامه داد: دشمن روی ارتفاع بر ما مسلط بود و امکان مانور را برای دشمن فراهم می‌کرد که با کمترین تلفات بیشترین تلفات را از ما بگیرد و در نهایت بعد از اینکه سردار از محاصره کامل اطمینان پیدا کردند دستور حمله را صادر نمودند.

عفتی سرخ آبادی گفت: بعد از آن اجرای آتش و حرکت ما اشرار راضی به مذاکره شدند و سردار سلیمانی با صلابت و شجاعت به آنها گفت: من قاسم سلیمانی هستم خوب بدانید با چه کسی طرف هستید، ده دقیقه دیگر ملک سیاه را به آتش می‌کشم و نسلی از شما باقی نخواهم گذاشت و ما ابایی از شهید شدن نداریم.

وی با تأکید بر اینکه سردار قاعده مذاکره را بلد بود، ادامه داد: دشمن ترسیده بود و پیشنهاد کردند شما یک راه را باز بگذارید ما می‌رویم و گروگان‌ها در اختیار شما باشد. سردار با هیبت و قاطع فرمود تا گروگان‌ها آزاد نشوند حرف مذاکره نزنید آماده باشید که من دستور حمله را صادر کردم و با بی‌سیم اعلام شروع حمله دادند.

ضمانت عشایری حاج قاسم

همرزم شهید سلیمانی افزود: وقتی اشرار قاطعیت سردار را دید پرسید چه ضمانتی هست که بعد از اینکه گروگان‌ها آزاد شدند شما عملیات نکنید؟ سردار گفت من قاسم سلیمانی و مانند شما یک عشایر هستم و باید به قول و عهدی که می‌دهم اطمینان کنید.

عفتی سرخ آبادی گفت: نمی‌دانم در این پیام چه بود که راضی شدند بدون هیچ پیش شرطی گروگان‌ها را آزاد کردند و بعد هر چه بچه‌ها اصرار بر ادامه عملیات و دستگیری اشرار کردند، سردار راضی نشد.

وی افزود: حتی بچه‌ها گفتند شما بروید ما ادامه می‌دهیم سردار با اطمینان گفت: قطعاً حضرت آقا راضی نخواهند شد و وقتی از با بی‌سیم از دفتر حضرت آقا پرسیدند، ایشان فرمودند به قول خودتان وفا کنید و سردار به قولی که داده بود وفا کرد.

همرزم شهید سلیمانی گفت: به خاطر دارم یک مرتبه در شمال شرق کرمان که متصل به کویر لوت می‌شد ناامنی زیاد بود و سردار از من خواستند که خانواده‌ام را به کرمان بیاورم تا در ساعت مناسبت به شناسایی بپردازم و بقیه ساعات را در کنار خانواده ام باشم.

عفتی سرخ آبادی با اشاره به اینکه من هم خانواده‌ام را به مکانی آوردم که سردار آن را برای خانواده‌های شهدا و جانبازان و ایثارگران آماده کرده بودند، گفت: سردار یک شب به همسرشان گفتند که امشب من و آقای عفتی برای شام نیستیم.

یک وعده در رستوران سنتی کرمان و سه درس از سردار دل‌ها

عفتی سرخ آبادی ادامه داد: بعد به مرکز شهر کرمان و به بازار مرکزی کرمان رفتیم و برخی که ایشان را می‌شناختند با ایشان احوال پرسی می‌کردند تا اینکه به یک رستوران سنتی رسیدیم و با هم داخل آن رستوران شدیم.

وی افزود: من مرتب از خودم می‌پرسیدم که چرا حاج قاسم من را به این رستوران سنتی آورده است و این کار او چه دلیلی دارد.

حاج قاسم فاتح قلب‌ها بود؛ روایتی از صلابت و رفاقت سردار امنیت ساز

همرزم سردار شهید سلیمانی گفت: خاطرم هست ایشان با لبخندی گفتند حتماً از خودت می‌پرسی که چرا تو را به اینجا آوردم که این کار سه دلیل دارد، اول اینکه تو را به اینجا آوردم تا بدانی فقط شما مشهدی‌ها طرقبه شاندیز ندارد.

عفتی سرخ آبادی افزود: وقتی نشستیم ایشان یکی از افرادی که آنجا مشغول به کار بود، صدا زد و از او پرسید شغل شما چی بود و آن فرد پاسخ داد آقای سلیمانی شما که شغل من را می‌دانید و سردار اشاره به من کردند که می‌خواهیم این دوستم بداند.

وی ادامه داد: آن فرد جواب داد که افسر نیروی هوایی است و بعد از اینکه رفت شهید سلیمانی گفت دلیل دومی که تو را به اینجا آوردم همین بود و اینکه آیا درست است که یک افسر نیروی هوایی ما مجبور باشد گارسونی کند (اتفاق مربوط به دهه ۷۰ است).

«قاسم یادت نرود که تو روزی اینجا کارگری می‌کردی»

عفتی سرخ آبادی افزود: نکته دیگر اینکه از من خواستند که پرده آن رستوران سنتی را کنار بزنم و از من پرسیدند از پشت پنجره چه چیزهایی را می‌بینی که من به یک مهمانسرا و چند مکان دیگر اشاره کردم و ایشان گفتند من در نوجوانی در همین مهمانسرا کار می‌کردم.

همرزم سردار سلیمانی یادآور شد: حاج قاسم گفت من حدود هر سه ماه یکبار به اینجا می آیم و به آن مسافرخانه نگاه می‌کنم و می‌گویم: «قاسم یادت نرود که تو روزی اینجا کارگری می‌کردی!»

عفتی سرخ آبادی ادامه داد: من بارها و بارها شاهد بوده‌ام که سردار سلیمانی خود را فدای نیروهایش کرد و حاضر بود که به او آسیب وارد شود ولی نیروهایش آسیبی نبینند.

کد خبر 6332636

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha