هانا آرنت در سال 1941 به امریکا کوچ کرد و خیلی زود به عنوان یکی از اعضای حلقه روشنفکران زنده نیویورک شناخته شد. تا زمان مرگش، در سال 1975، موقعیتهای آکادمیک بسیاری را در دانشگاههای مختلف امریکا به دست آورد و به واسطه دو اثر مهمش در درون و بیرون جامعه آکادمیک بهخوبی شناخته شد.
نخست در کتاب "سرچشمههای تمامیّتخواهی" به مطالعه حزب نازی و رژیم استالینی پرداخت و به طور گستردهای ماهیت و سابقه تاریخی پدیده تمامیّتخواهی را مورد بحث و بررسی قرار داد. در کتاب دیگرش با نام " رنج بشر" که در سال 1958 منتشر شد مطالعه فلسفی بینظیری در باب مقوله " کار، شغل، عمل " انجام داد. آرنت در کنار این دو اثر مهم به تألیف مقالات بسیاری در زمینههای گوناگون از جمله ماهیت انقلاب، آزادی، قدرت، سنت و عصر مدرن مشغول بود. در زمان مرگش در سال 1975 مجموعه آخرین آثار فلسفی مهم اش را در دو جلد با نام " زندگی ذهن " آماده چاپ کرد. او در این مجموعه به بررسی سه توانایی بنیادین انسان یعنی " فکر کردن، خواستن، قضاوت کردن " پرداخت.
هانا آرنت، یکی از متفکران برجسته سیاسی در قرن بیستم، در سال 1906 در هانور به دنیا آمد و در سال 1975 در نیویورک از دنیا رفت. در سال 1924 بعد از به پایان رساندن دوره دبیرستان به دانشگاه ماربرگ رفت و با مارتین هایدگر به مطالعه و تحقیق مشغول شد. مواجهه با هایدگر، با وجود کوتاه مدت بودن آن، تأثیر بسیار عمیقی بر اندیشه او گذاشت. بعد از یک سال تحصیل در ماربروگ به دانشگاه فریبرگ رفت و یک ترم درسی را در کلاس ادموند هوسرل گذراند.
او در بهار 1926 به دانشگاه هیدلبرگ رفت و در آنجا بعد از شرکت در کلاس های کارل یاسپرس رابطه دوستانه و همفکرانه طولانی مدتی با او برقرار کرد. آرنت در سال 1926 پایان نامه دکتری خود را با راهنمایی یاسپرس به پایان رساند. در سال 1933 با قدرت گرفتن هیتلر مجبور به ترک آلمان شد و بعد از توقفی کوتاه در پراگ و ژنو به پاریس رفت و در آنجا به مدت شش سال (39-1933) برای سازمانهای پناهندگان یهودی کار کرد. در دوران زندگی در پاریس به نگارش بیوگرافی رال وارنگن مشغول شد. البته این کتاب او تا سال 1957 منتشر نشد.
در سال 1941 با اجبار پاریس را به مقصد نیویورک ترک کرد. در سالهای بعد از جنگ در دانشگاههای بسیاری در امریکا، از جمله پرینستون، شیکاگو و برکلی، به تدریس پرداخت اما بخش عمده وقت خود را به تدریس در مرکز تحقیقات اجتماعی مشغول بود و تا پایان عمر خود در سال 1975 به عنوان استاد ثابت این دانشگاه باقی ماند. در سال 1951 کتاب "سرچشمه های تمامیّتخواهی" را منتشر ساخت که در آن به مطالعه حزب نازی و رژیم استالینی پرداخت. این اثر او بهزودی به همراه کتاب دیگرش "رنج بشر" در سال 1958 به عنوان کتاب های کلاسیک مورد توجه خاص قرار گرفتند. در سال 1961 به طور آزمایشی با مجله نیویورکر به عنوان گزارشگر همکاری کرد و دو سال بعد از آن " ایشمن در اورشلیم " را منتشر ساخت که باعث ایجاد بحث و جدال بسیاری در بین یهودیان شد.
او در همان سال کتاب " در باب انقلاب " را منتشر کرد که در آن به طور جامعی به قیاس تحلیلی انقلاب فرانسه و امریکا پرداخت. در دهههای 60 و 70 مقالات حائز اهمیتی نیز نوشت که آنها را در سه مجموعه با نام ها " بین گذشته و آینده "، " انسان در زمان های تاریک "، " بحران های نظام جمهوری " منتشر ساخت. در زمان مرگش توانست دو جلد از مجموعه سه جلدی "زندگی ذهن " یعنی " در باب تفکر" و " در باب اراده " را آماده چاپ سازد که بعد از مرگ او در سال 1978منتشر شدند.
سومین جلد مجموعه " در باب قضاوت " ناتمام باقی ماند. آخرین کتابی که از او به چاپ رسید مجموعه مقالات و سخنرانی های او بود که با نام " سخنرانی هایی در باب فلسفه سیاسی کانت " در سال 1982 به چاپ رسید.
نظر شما