به گزارش خبرگزاري "مهر" قسمت سوم و پاياني اين گزارش بدين شرح است :
غنيسازي اورانيوم
غنيسازي بوسيله سانتريفوژ گازي
34. در فوريه 2003 ، در پاسخ به درخواست آژانس ، ايران وجود دو كارخانه غنيسازي سانتريفوژ در دست ساخت را در نظنز PFEP و يك كارخانه تجاري FEPبا مقياس بزرگ را تأييد نمود. در فوريه 2003 ، ايران همچنين تأييد نمود كه كارگاه شركت كالاي الكتريك در تهران بمنظور توليد اجزاء سانتريفوژ بكار گرفته شده است ، و اظهار نمود كه در ارتباط با برنامه توسعه غنيسازي سانتريفوژ با استفاده از مواد هستهاي، در شركت كالاي الكتريك و يا ساير محلها در ايران عملياتي صورت نگرفته است. براساس اظهارات ايران ، تمام آزمايشات در خلاء و يا با استفاده از مطالعات شبيهسازي صورت گرفته است. مقامات ايراني اظهار داشتند كه برنامه غنيسازي در سال 1997 آغاز و اين كار بصورت بومي و براساس اطلاعاتي كه از منابع آزاد ، مثل نشريات علمي در دسترس بوده ، صورت گرفته است.
35. يك تيم از كارشناسان تكنولوژي سانتريفوژ آژانس از 7 تا 11 ژوئن 2003 با مقامات ايراني بمنظور روشنسازي برنامه غنيسازي سانتريفوژ ايران ، خصوصاً اظهارات صورت گرفته مبنيبراينكه اظهار شده بوده كه طراحي و توسعه در سال 1997، براساس اطلاعات بدست آمده از منابع آزاد و مدلسازي وسيع و شبيهسازي، و آزمايشات روتورهاي سانتريفوژ در دانشگاه اميركبير و براساس فرضيات AEOI در تهران و بدون استفاده از مواد هستهاي انجام شده ، ديدار نمودند. اين جلسه با گفتگوهاي فني در تهران در جولاي 2003 دنبال شد، و جلسات ديگر كارشناسان تكنولوژي سانتريفوژ با مقامات ايراني در تاريخ 9 تا 12 آگوست 2003 ، 4 تا 9 اكتبر 2003 و 27 اكتبر تا اول نوامبر 2003 در ايران صورت گرفت.
36. بمنظور پيگيري گزارشات اخير از منابع آزاد در زمينه انجام فعاليتهاي غنيسازي در يك مجتمع صنعتي در كلاهدوز واقع در غرب تهران ، در 5 اكتبر 2003 به آژانس اجازه داده شد تا از چندين محل كه آژانس آنجا را براساس گزارشات اشاره شده تعيين نموده بود, بازديد بعمل آورد. ايران اظهار نموده بود كه هيچگونه فعاليت هستهاي در اين سايت وجود ندارد. در اين محلها هيچگونه فعاليتي مرتبط با غنيسازي اورانيوم ، مشاهده نشد و نمونهبرداريهاي محيطي انجام گرفت.
تأسيسات نظنز
37. وقتي كه ايران در فوريه 2003 ساخت PFEP را فاش نمود، بيش از 100 سانتريفوژ از تعداد حدود 1000 سانتريفوژي كه ميبايستي نهايتاً نصب شوند، نصب گرديده بود. ايران آژانس را مطلع نمود كه نصب سانتريفوژهاي باقيمانده براي اواخر سال 2003 برنامهريزي شده است. ايران همچنين آژانس را مطلع نمود كه كارخانه تجاري FEP ، كه براي نصب بيش از 50000 سانتريفوژ برنامهريزي شده ، قرار است كه در اوايل سال 2005 ، و پس از تأييد طراحي بوسيله آزمايشاتي كه در PFEP قرار بود صورت گيرد، راهاندازي شود. با اينحال قرار نبود كه در آينده نزديك FEP مواد هستهاي را دريافت نمايد.
38. آژانس بين ماههاي مارس و مه 2003 ، بدفعات مختلف و قبل از اينكه مواد هستهاي به اين كارخانه تزريق گردد، نمونهبرداريهاي محيطي جهت تعيين base-line از PFEP را بعمل آورد، كه نتيجه نشانگر وجود ذرات اورانيوم با غناي بالا حاكي از وجود مواد هستهاي كه ايران به آژانس آن را اعلام نكرده بود, ميباشد. در ژوئن 2003 ، نتيجه كار بمنظور اعلام نظر به ايران ارائه گرديد. در آگوست 2003 ، مقامات ايران وجود ذرات اورانيوم با غناي بالا را ناشي از آلودگي اجزاء سانتريفوژ وارد شده از خارج توسط ايران دانستند.
39. نمونهبرداريهاي محيطي متعاقباً وجود اورانيوم طبيعي ، اورانيوم با غناي بالا و حداقل دو نوع ديگر از ذرات اورانيوم با غناي بالا را در ايران فاش ساخت. همچنين اشاره شد كه تفاوتهايي بين نمونهبرداريهاي انجام شده از سطوح بدنه هاي سانتريفوژ نصب شده در آزمايشگاه با دستگاه منفرد وجود دارد. آژانس از مقامهاي ايراني خواست تا تاريخچه توليد اين قطعات را جهت دليل اين اختلاف مورد بررسي قرار دهد.
40. در آگوست 2003 ، به آژانس اجازه داده شد تا از قطعات وارد شدهاي كه در نظنز ذخيرهسازي شده بود، و همچنين از برخي از اجزاء دستگاههايي كه اخيراً در ايران توليد شده بود نمونهبرداري بعمل آورد. بدرخواست آژانس، ايران ليستي از اجزاء سانتريفوژها و تجهيزات وارد شده و همچنين توليد شده در كشور را در اكتبر 2003 ارائه نمود.
41. در اوايل اكتبر 2003 به بازرسان آژانس گفته شد كه تمام سانتريفوژهاي شركت كالاي الكتريك اوراق شدهاند و بنابراين براي بازرسي در دسترس نميباشند، درحاليكه بعدها روشن شد كه اين سانتريفوژها در واقع، در محل ديگري در تهران ذخيرهسازي شدهاند و بالاخره در 30 و 31 اكتبر 2003 در نظنز به بازرسان نشان داده شدند، و كارشناسان آژانس از سانتريفوژها و تجهيزات مربوطه بازرسي نمودند و نمونهبرداري محيطي از آنها انجام دادند. اكنون از تمام قطعات عمده وارداتي و اجزاء توليد شده داخلي ، همچنين قطعات گوناگون تجهيزات توليد، نمونهبرداري شدهاست. نتيجه تجزيه و تحليل اين نمونهها تا قبل از دسامبر 2003 در دسترس نخواهد بود. مواد هستهاي موجود در اين تجهيزات طي بازرسيهاي آتي مورد بازبيني قرار خواهد گرفت. آژانس همچنين اطلاعاتي در مورد منابع قطعات وارداتي كه ايران مدعي پيدايش آلودگي از آن منابع بوده است را كسب نموده است.
42. در 25 ژوئن 2003 ، ايران UF6 را به اولين ماشين سانتريفيوژ در PFEP و با هدف آزمايش با دستگاه منفرد تزريق نمود. در 19 آگوست 2003 ، ايران يك آبشار ده دستگاهي كوچك در PFEP را با UF6 مورد آزمايش قرار داد. در اكتبر 2003 ، برخي آزمايشات با دستگاه منفرد و با استفاده از UF6 در PFEP انجام گرفت و نصب آبشار 164 دستگاهي نهايي گرديد. بازرسان آژانس در تاريخ 31 اكتبر 2003 از PFEP بازديد بعمل آورده و مشاهده نمودند كه حتي به اولين ماشين سانتريفيوژها از مجموعه آبشار 164 دستگاهي گاز UF6 تزريق نشده است. اگرچه ، كار نصب و ساخت در سايت ادامه داشته است.
شركت كالاي الكتريك
43. در مارس 2003 ، طي بازديد آژانس از كارگاهي در شركت كالاي الكتريك ، مقامات ايراني از دسترسي آژانس به يكي از ساختمانهاي كارگاه خودداري نمودند، و مدعي شدند كه اين ساختمان بعنوان انبار مورد استفاده قرار ميگيرد و كليد ساختمان در دسترس نميباشد.
44. طي بازديد مورخ 9 تا 12 آگوست 2003 از ايران ، بازرسان آژانس اجازه يافتند تا از كارگاه شركت كالاي الكتريك نمونهبرداري محيطي بعمل آوردند، به اين اميد كه نقش اين شركت در تحقيقات غنيسازي ايران و برنامه توسعه را ارزيابي نمايند. طي اين بازديد، بازرسان متوجه شدند كه از زمان بازديد آنها در ماههاي مارس و مه 2003 تغييرات قابل توجهي در آنجا صورت گرفته است، كه مقامات ايراني اين تغييرات را ناشي از تبديل تأسيسات انبار به آزمايشگاهي براي آناليزهاي غيرمخرب قلمداد نمودند. همانطور كه در گزارش قبلي دبيركل به شوراي حكام منعكس شده است، اين كار ميتواند در صحت نمونهبرداريهاي محيطي و توانايي آژانس براي تأييد اظهارات ايران در ارتباط با انواع فعاليتهايي كه قبلاً در آنجا صورت ميگرفته است، تأثيرگذار باشد.
45. در 16 سپتامبر 2003 ، آژانس نمايندگان ايران را از نتايج تجزيه و تحليلهاي نمونهبرداريهاي محيطي انجام شده در شركت كالاي الكتريك در آگوست 2003 مطلع نمود كه نشانگر وجود ذرات اورانيوم با غناي بالا و همچنين با غناي كم بود كه با مواد اعلام شده از سوي ايران سازگار نبود.
46. در نامه 21 اكتبر 2003 ، ايران تأييد نمود كه ”تعداد محدودي آزمايش“ ، با استفاده از مقدار كمي UF6 در سال 1999 و 2002 در شركت كالاي الكتريك صورت گرفته است. تجهيزاتي كه بين سال 1999 و 2000 در شركت كالاي الكتريك مورد استفاده قرار گرفته ، براي جداسازي ايزوتوپ اورانيوم بطور آزمايشي (pilot) مناسب بوده است. همانطور كه در بند 98.I(a) توافقنامه پادمان ، تعريف شده است، وجود كارخانه جداسازي ايزوتوپ ، بايد به آژانس اعلام شود.
تحقيقات غنيسازي و فعاليتهاي توسعه
47. همانطور كه در گزارش قبلي دبيركل اشاره شده است، در تناقض با اطلاعات اوليه كه درباره روند برنامه غنيسازي و ماهيت بومي بودن آن ارائه شده است، ايران در آگوست 2003 به آژانس اطلاع داد كه تصميم ايران براي آغاز برنامه غنيسازي اورانيوم به سال 1985 بر ميگردد و ايران طراحي سانتريفيوژ را از طريق واسطههاي خارجي و حدود سال 1987 دريافت نموده است. مقامات ايراني بعدها اين برنامه را شامل سه بخش توصيف نمودند: بخش اول از سال 1985 تا 1997 كه طي آن فعاليتهاي مربوطه عمدتاً در تهران و سازمان انرژي اتمي ايران صورت گرفته (با كارهاي تحقيقاتي در آزمايشگاههاي فيزيك پلاسماي مركز تحقيقات هستهاي تهران) ، مرحله دوم بين سالهاي 1997 و 2002 كه طي آن فعاليتها به شركت كالاي الكتريك در تهران منتقل شده و ايران توانسته تمام قطعات سانتريفيوژ را بسازد و موفقيتهايي نيز در آزمايش مكانيكي سانتريفيوژها بدست آورده و تصميم گرفته است تا تأسيسات غنيسازي در نطنز را بسازد ، و در مرحله سوم ، از سال 2002 تاكنون ، تحقيقات و توسعه و فعاليتهاي مربوطه به نطنز منتقل شده است.
48. طبق اطلاعاتي كه در آگوست 2003 توسط ايران ارائه شده است، طي مرحله اول حدود 2000 قطعه و برخي قطعات نيمه مونتاژ از خارج و ازطريق واسطههاي خارجي خريداري شده و يا مستقيماً توسط شركتهاي ايراني خريداري شده ، ولي ايران هيچگونه كمكي در سوار كردن و مونتاژ سانتريفيوژها و يا آموزش آنها دريافت نكرده و هيچگونه سانتريفيوژ كامل شدهاي وارد نشده است. بيشتر تلاشها بر روي بكاراندازي سانتريفيوژ متمركز بوده و بخاطر پايين بودن كيفيت اجزاء و شكستن آنها با مشكلات زيادي مواجه بودهاست. ايران مرحله دوم فعاليتها را مربوط به سوار كردن و آزمايش سانتريفيوژها بدون استفاده از گاز (مثلاً گاز زنون (xenon )) و يا گاز UF6 توصيف نموده است.
49. عطف به اظهارات ايران مبني براينكه هيچگونه ماشين سانتريفيوژي را با مواد هستهاي تست ننموده است , تيم آژانس متشكل از متخصصان تكنولوژي سانتريفيوژ خواستار ارائه توضيحاتي شدند كه چگونه ايران ضريب غني سازي و فاكتور جداسازي را كه در محاسبات بكار برده اند، به دست آورده است . به آژانس گفته شد كه اين اطلاعات از يك Sketch اصل دستگاه غني سازي و از طريق محاسبات تئوري و نه از طريق آزمايش و تجربه بدست آمده است.
50. متخصصان تكنولوژي سانتريفوژ آژانس بر اين باورند كه, بر اساس تمام اطلاعات موجود در دسترس آنان, اظهارات ايران مبني بر اينكه هيچگونه UF6 ياگاز مشابهي در دستگاه سانتريفوژ استفاده نشده با تجارب ديگر كشورها مغايرت داشته, و نمي توانند به اين جمع بندي برسند كه وضعيت كنوني سانتريفوژها در نطنز تنها از طريق اطلاعات از منابع ديگر و شبيه سازي كامپيوتري بدون استفاده از UF6 كسب شده باشد.
51. هيچگونه اطلاعات جديدي تا اكتبر 2003 , از سوي ايران در ارتباط با تست سانتريفيوژها ارائه نشده است . در نامه در 21 اكتبر 2003 , ايران تائيد كرده است كه جهت كسب اطمينان از اجراي ماشين هاي سانتريفيوژ تعداد اندكي تست با استفاده از ميزان بسيار كمي UF6 وارداتي در سال 1991 در شركت كالاي الكتريك صورت گرفته است . بر اساس اين اظهارات, اولين تست در 1998 با استفاده از گاز زينون صورت گرفته است . و تست هاي بعدي بين 1999 تا 2002 با استفاده از UF6 صورت گرفته است . بر اساس ســري آخــر تست هـا ميزان غني سـازي 2/1% U-235 بدست آمده است .
52. در نشستي با متخصصان تكنولوژي غني سازي كه در بازديد 27 اكتبر تا 1 نوامبر 2003 برگزار شد, ايران اطلاعات ديگري در خصوص برنامه غني سازي با گاز ارائه نمود . مقامات ايراني توضيح دادند كه آزمايشات در شركت كالاي الكتريك با استفاده از 9/1 كيلوگرم از UF6 انجام شده كه كمبود اين مقدار را قبلاً مقامات ايراني بعلت بخار شدن آن از طريق نشت شير سيلندرهاي محتوي گاز نسبت داده بودند . با شخصي كه مسئول كارهاي تحقيقات و توسعه در سالهاي 2001-1992 بود، مذاكره بعمل آمد . هيچگونه گزارش فني يا حسابرسي مواد هسته اي وجود نداشت و فقط تنها يادداشتهاي دست نويس وي بود كه در دسترس بود .
53. در اول نوامبر 2003 , مقامات ايراني اظهار داشتند كه تمامي مواد هسته اي خود را به آژانس اعلام نموده وايران غني سازي اورانيوم را بيش از 2/1% U-235 با استفاده از سانتريفيوژها انجام نداده است. بنابراين آلودگي نميتوانسته در نتيجه فعاليتهاي انجام شده در ايران باشد . در نتيجه اين تحقيقات و مصاحبه با افراد مسئول در اين برنامه هسته اي , آژانس توانسته اطلاعاتي در خصوص منشاء قطعات و تجهيزات وارداتي كه ايران ادعا ميكند ميتواند منبع ذرات LEU و HEU بدست آمده در شركت كالاي الكتريكي و PFEP باشد, بدست آورد . آژانس به بــررسي خـود در اين مورد ادامــه خواهد داد.
54. بعنوان يك اقدام اصلاحي, ايران موافقت نموده تا ICRs مربوطه را براي JHL و PFEP و نيز اطلاعات طرح براي PFEP را فراهم و ارائه نمايد .
غني سازي با ليزر
55. طي بازديد 12 آگوست 2003 آژانس از آزمايشگاه ليزر واقع در لشكرآباد, مقامات ايراني عنوان نمودند كه اين آزمايشگاه قبلاً به تحقيقات گداخت ليزر و اسپكتروسكوپي ليزر اختصاص داشت كه بعداً كـاربـري آن تغيير يافته و تجهيزات غير مربـوط با پروژه جاري سايت از جمله يك اطاقك خلاء (Vacuum vessel) كه در سال 2000 به ايران وارد شده , از محل خارج شده است. آژانس از ايران درخواست نموده تائيد نمايد كه در گذشته هيچگونه فعاليتي در ارتباط با غني سازي اورانيوم با ليزر در اين مكان يا هر مكان ديگري در ايران صورت نگرفته است و درخواست مجوز نمونه گيري از آزمايشگاه را نمود .
56. در پاسخ به اين درخواست , در نامه مورخ 19 آگوست 2003 به آژانس , ايران عنوان داشته است كه در گذشته, جدا از طرح همكاري در گداخت ليزر و اسپكتروسكوپي ليزر كه هيچگاه تحقق نيافت و يك تز تحقيقاتي در خصوص اسپكتروسكوپي ليزر با استفاده از گاز SF6 كه توسط يك دانشجوي دانشگاه , در همكاري با بخش ليزر سازمان صورت گرفته است, فعاليت ديگري وجود ندارد . همچنانكه دبيركل عنوان داشته , ايران اعلام نمود كه برنامه توسعه و تحقيق ليزر داشته ليكن در حال حاضر هيچگونه برنامه اي در خصوص جداسازي ايزوتوپ ها با ليزر نداشته است .
57. طي مباحث انجام گرفته در ايران از 2 تا 3 اكتبر 2003 , مقامات ايراني به اطلاع بازرسان آژانس رساندند كه ايران از يك منبع خارجي در سال 1992 آزمايشگاه اسپكتروسكوپي ليزر را دريافت نموده تا از آن در مطالعات گداخت ليزر و پديده optogalvanic و اسپكتروسكوپي استفاده نمايد و از يك منبع خارجي ديگر , در سال 2000 , اطاقك خلاء ( vacuum vessel ) كه در بالا به آن اشاره شده جهت مطالعات اسپكتروسكوپي خريداري كرده است. موافقت شد تا بازرسان آژانس از تجهيزات بازديد نموده و اجازه نمونه گيري داده شود .
58. در 6 اكبتر 2003 به بازرسان آژانس مجوز نمونه برداري از لشكرآباد داده شد. بازرسان همچنين از انباري در مركز كشاورزي و پزشكي هسته اي كرج , كه محل نگهداري اطاقك خلاء و ساير سخت افزار مربوطه بود, بازديد كردند. مقامات ايراني اظهار داشتند اين تجهيزات در سال 2000 وارد شده است و از آن استفاده اي نشده است و اكنون جهت عودت به كشور سازنده بسته بندي و آماده حمل ميباشد چون كه طرف مقابل قرارداد تأمين تجهيزات را در سال 2000 پايان يافته اعلام نموده است. به بازرسان گفته شد كه اشخاص مسئول پروژه ها آمادگي مصاحبه را دارند ولي مصاحبه بعداً به هنگام بازديد و نمونه گيري از تجهيزات وارد شده در سال 1992 در تهران انجام خواهد شد كه تا پايان اكبتر 2003 به تعويق افتاده است .
59. در نامه مورخ 21 اكتبر 2003 , ايران عنوان داشته كه از دهه 1970 قراردادهايي در ارتباط با غني سازي با ليزر با تكنيك هاي AVLIS و MLIS با موسسات خارجي از چهاركشور به شرح زير داشته است :
الف ) در سال 1975- يك قرارداد براي تأسيس آزمايشگاه جهت مطالعه اسپكتروسكوپيك فلز اورانيوم با منبع خارجي منعقد گرديد كه در دهه 1980 به علت عدم كاركرد درست دستگاهها خاتمه يافت . آزمايشگاه همچنين داراي دو دستگاه اسپكترومتر جرمي ميباشد كه از همان منبع در 1976 خريداري گشته كه جهت آناليز نمونه هاي مواد هسته اي بدست آمده از آزمايشات غني سازي در شركت كالاي الكتريك , TNRC و لشكر آباد بكار رفته است. در حاليكه ورود مواد هسته اي بكار رفته به آژانس اطلاع داده شده ليكن آزمايشگاهي كه تجهيزات ليزري در آن نصب شده است اطلاع داده نشده است . هيچكدام از فعاليتهاي آن نيز كه با مواد هسته اي سر و كار داشته به آژانس گزارش نشده است .
ب ) اواخر دهه 1970- يك قرارداد با طرف خارجي ديگري جهت مطالعه جداسازي ملكولي ايزوتوپ با استفاده از ليزر( MLIS ) منعقد گرديد. تحت اين قرارداد چهار ليزر CO با طول موج 5 ميكروني و چهار اتاق خلاء تحويل شده ليكن بنابر دلايل سياسي در آن زمان توقف يافته است .
پ ) در سال 1991- يك قرارداد با تأمين كننده سوم براي تأسيس آزمايشگاه ليزر متشكل از دو قسمت آزمايشگاه اسپكتروسكوپي ليزر ( LSL ) و آزمايشگاه جداسازي جامع ليزر ( CSL ) كه در آن غني سازي در مقياس ميلي گرم صورت پذيرد منعقد گرديد. در قرارداد تأمين 50 كيلوگرم فلز اورانيوم طبيعي (كه در سال 1993 وارد شد ) ملحوظ شده بود . تجهيزات دريافتي توان غني سازي اورانيوم تا ميزان 3% U235 و حتي كمي بالاتر را دارا بوده است . از اين آزمايشگاه تا سال 2002 استفاده مي شد كـه آزمايشگاه به همراه مواد هسته اي از TNRC به لشكرآباد انتقال يافته است. هيچكدام از فعاليتهاي اين آزمايشگاه كه در ارتباط با مواده هسته اي بوده به آژانس گزارش نشده است .
ت ) در سال 1998- يك قرارداد با طرف خارجي چهارم جهت كسب اطلاعات در ارتباط با غني سازي با ليزر و تأمين تجهيزات مورد نياز بسته شد. بهرحال به علت عدم كسب مجوز صادرات توسط طرف خارجي تنها برخي از تجهيزات تحويل داده شد ( به لشكرآباد ).
60. تجهيزات وارداتي در ارتباط با پروژه هاي AVLIS و MLIS در اكتبر 2003 به بازرسان ارائه و مصاحبه با اشخاص مرتبط با پروژه انجام و اجازه نمونه گيري داده شد. بررسي نهايي پس از ارزيابي اطلاعات و نتيجه نمونه گيري هاي اخير صورت خواهد گرفت .
61. در اكتبر 2003 , ايران اطلاعات بيشتري در خصوص لشكرآباد ارائه نموده و اظهار داشته كه در آنجا يك تأسيسات نيمه صنعتي براي غني سازي با ليزر با تكنيك AVLIS ايجاد شده بود كه در سال 2000 ضمن قرارداد با طرف خارجي چهارم تأسيس شده است . چنانچه در بالا عنوان شد اين قرارداد به علت عدم كسب مجوز در مورد بعضي دستگاهها به مرحله اجرا در نيامده . اين پروژه مشتمل بر چندين قرارداد بوده كه نـه تنـها دربـرگيرنده تحويل اطلاعات بوده بلكه ارسال ليزرهاي بخار مس (copper vapour) قوي تر را تا KW 150 همانگونه كه در نامه مورخ 21 اكتبر به آژانس آمده را پوشش مي داده است . به علت عدم ارسال و به علت عدم كسب مجوز صادرات, امكانات آزمايشگاههاي اين تجهيزات LSL و CIL در اكتبر 2002 به لشكرآباد منتقل شده و با استفاده از ليزرهاي بخار مس و ليزرهاي dye اين آزمايشگاهها و اطاقك خلاء , يك سري آزمايشات از اكتبر 2002 تا ژانويه 2003 با استفاده از 22 كيلوگرم فلز اورانيوم طبيعي وارداتي باقيمانده از 50 كيلوگرم اورانيوم صورت گرفته است .
طبق اظهارات مقامات ايراني , فلز اورانيوم از دسامبر 2002 تا مي 2003 در لشكرآباد بوده است . تجهيزات در ماه مي 2003 برچيده شده و به همراه مواد به كرج انتقال يافته و بازرسان آژانس در تاريخ 28 اكتبر 2003 آنها را بررسي و از آن نمونه برداري كرده اند .
62. در نامه مورخ 21 اكتبر 2003 , ايران همچنين به آژانس اطلاع داد كه مقدار 8 كيلوگرم از 50 كيلوگرم اورانيوم وارداتي را در آزمايشات جداسازي در LSL و CSL در TNRC بكار برده است .
63. تجهيزات دريافت شده در 1992 و 1999 جهت فعاليتهاي جداسازي ايزوتوپي ليزري در سطح نيمه صنعتي براي با روش AVLIS كاربرد داشتند . براساس ماده (a ) 98.I. موافقتنامه پادمان, كارخانه غني سازي جزء تأسيسات تعريف شده بوده و وجود اين تأسيسات چه تجهيز آن در لشكر آباد و چه انتقال آن به كرج, بايستي به آژانس اعلام شود .
64. ايران در مورد ارسال گزارش دريافت و كاربرد فلز اورانيوم , ارائه اطلاعات طراحي براي LSL و CSL و لشكرآباد كوتاهي نموده است . در نشست مورخ اول نوامبر 2003 , ايران به عنوان اقدامات جبراني موافقت نمود تا ICRS هاي مربوطه در ارتباط با بكارگيري اورانيوم را طي بازرسي 8 تا 15 نوامبر 2003 جهت بررسي به بازرسين آژانس ارائه نمايد و ايران همچنين موافقت كرد تااطلاعات طراحي در مورد يك تأسيسات جديد در كرج جهت نگهداري پسمانهاي حاصل از برنامه غني سازي با ليزر و ساير وسايل را به آژانس ارائه نمايد و نيز تغييرات لازم در اطلاعات طراحي براي JHL را اعمال و به آژانس ارائه نمود به گونهاي كه آزمايشگاههاي ليزر و اسپكترومترهاي جرمي و مخزن پسمانهاي مواد هستهاي را شامل گردد .
65. بررسي نهايي منوط به ارزيابي اطلاعات جديد و نيز نتايج بررسي از بازرسي نوامبر 2003 و نتايج نمونه گيري هاي محيطي و نمونه گيريهاي ديگر خواهد بود .
برنامه راكتورتحقيقاتي آب سنگين
66. در پاسخ به سئوالات آژانس در سپتامبر 2002 , ايران در فوريه سال 2003 احداث راكتور آب سنگين خود در اراك را تائيد نمود. مقامات رسمي ايران در توجيه اين كارخانه اعلام نمودند كه آنها نميدانستند كه آيا برنامه غني سازي اورانيوم موفق خواهد بود يا خير, بنابراين آنها در دهه 1980 امكان احدث يك راكتور قدرت با سوخت اورانيوم طبيعي و با استفاده از آب سنگين به عنوان كندكننده و خنك كننده را بررسي نمودند. آنها سپس تشريح نمودند حالا كه برنامه غني سازي موفق شده است ديگر نيازي به تهيه آب سنگين نيست و آنها مطمئن نبودند كه آيا راكتور تكميل خواهد شد يا نه؟ در 26 فوريه 2003, آژانس تعدادي سئوالات درباره برنامه راكتور آب سنگين ايران مطرح نمود و خواستار اطلاعات بعدي بويژه در رابطه با طرحهاي ايران براي احداث راكتور آب سنگين را نمود.
طراحي و هدف از IR-40
67. آژانس براي اولين بار از احداث راكتور آب سنگين در نامه مورخ 5 مي 2003 آگاه شد. در اين نامه ايران تاكيد كرده بود كه قصد دارد يك راكتور 40 مگاواتي , آب سنگين را در اراك (IR-40) احداث نمايد. به پيوست اين نامه فقط اطلاعات طراحي مقدماتي راكتور ضميمه بود كه در آن قدرت خروجي راكتور 40 مگاوات تاييد شده بود و شامل اطلاعاتي در مورد سوخت يا طراحي راكتور نبود. درهمين زمان, ايران اطلاعات مقدمات طراحي براي موسسه اي كه قرار بود در آن براي IR-40 سوخت تهيه نمايد با نام كارخانه توليد سوخت (FMP) اصفهان را ارائه نمود.
68. طي يك ديدار فني بازرسين آژانس از ايران در تاريخ 10-13 ژولاي 2003 , مقامات ايران توضيحاتي را برروي بعضي از جنبه هاي فني IR-40 ارائه نموده و به آژانس اطلاع دادند كه احداث آن در سال 2004 شروع خواهد شد. براساس مذاكرات انجام شده ايران اعلام نمود كه تصميم گرفته تا راكتور تحقيقاتي تهران را پس از 35 سال كار و سپري شدن عمر مفيد آن و قرارداشتن در يك محدوده غير ايمن جايگزين نمايد.
بهرحال در پي تلاش ناموفق چندباره جهت خريد يك راكتور مناسب براي تهيه ايزوتوپهاي صنعتي و پزشكي و تحقيقات و توسعه , ايران در نيمه دهه 1980 تصميم گرفت كه خود اقدام به طراحي و ساخت راكتور را بنمايد. گزينه جانشين فقط يك راكتور آب سنگين بود كه ميتوانست از زيركونيوم و اكسيد اورانيوم توليد شده در اصفهان استفاده نمايد. براساس اظهارات مقامات ايران براي برآوردن نيازهاي ايزوتوپي چنين راكتوري بايد شارنوتروني 1013 تا 1014 نوترون بر سانتيمتر مربع / ثانيه باشد تا قدرتي برابر 40-30 مگاوات نرمال و از سوخت اكسيد اورانيوم طبيعي استفاده نمايد.
69. در هنگام ارائه اين توضيحات , مقامات ايران به آژانس اعلام نمودند كه برمبناي طراحي راكتور بومي بوده و فعلاً در مرحله طراحي تفصيلي هستند و راكتور در محلي به نام خونداب در نزديكي اراك ساخته خواهد شد.
مجموعه سوخت قلب راكتور از اكسيد اورانيوم طبيعي بوده و بوسيله مركز توليد سوخت كه در حال ساخت در اصفهان ميباشد تامين خواهد شد. آژانس همچنين مطلع شد كه ساخت مركز توليد سوخت (FMP) در سال 2003 شروع و در سال 2006 خاتمه پيدا نموده و پيش بيني شـده كـه مـرحلـه عملياتي آن در سال 2007 خواهد بود. ايران اطلاعات طراحي مربوط به IR-40 را در 26 ژولاي 2003 به روز نموده و اطلاعات طراحي مقدماتي در مورد FMP را در سال 2003 براي آژانس ارسال نموده است.
70. در يك نامه به آژانس در تاريخ 19 اوت 2003 , سازمان انرژي اتمي ايران اطلاعات بيشتري را برروي برنامه راكتور آب سنگين اراك با تاكيد براينكه تصميم به شروع تحقيقات و توسعه آن در اوايل دهه 1980 گرفته شده است, ارائه داد.
71. همانطوركه در بالا ذكر شد, ايران قبلاً عنوان كرده بود كه IR-40 برمبناي طراحي بومي ميباشد. براساس اطلاعات ارائه شده توسط ايران در نامه 21 اكتبر 2003 , بهرحال متخصصان خارجي در توسعه بعضي از قسمتهاي طراحي اين راكتور بعنوان مشاور فعاليت دارند. در پاسخ به سئوال درمورد زمينه هاي همكاري, مقامات ايران خاطر نشان نمودند كه آنها محاسبات قلب راكتور استراتژيهاي مديريت سوخت و كنترل (excess reactivity) را انجام دادند. در اين نامه, ايران تاكيد نمود كه طراحي راكتور تا حدود 90% تا پايان سال 2002 به اتمام رسيده و طراحي تفصيلي آن نيز تا سال 2005 تكميل خواهد شد.
72. در 29 اكتبر 2003 , ايران به آژانس اطلاع داد كه توليد ايزوتوپهاي با عمر كوتاه و عمر بلند براي اين پروژه در حال بررسي بوده كه در مورد مقدار و نوع اين ايزوتوپها در مرحله طراحي تفصيلي پروژه تصميم گيري خواهد شد.
سلول داغ
73. در طي بازديد آژانس در جولاي 2003 , نقشه هاي طراحي راكتور به آژانس ارائه شد. درتضاد با اهداف توليد راديوايزوتوپها, در اين طرح هيچ گونه اشاره اي به وجود سلولهاي داغ نشده بود. آژانس اين سئوال را مطرح نمود, خصوصاً پس از گزارشات منابع آزاد مبني برتلاشهاي اخير ايران جهت كسب دستكهاي مكانيكي و پنجره هاي سربي , چگونه در طراحي راكتور سلولهاي داغ پيش بيني نشده اند. آژانس به مقامات ايران خاطر نشان نمود كه ارائه مشخصات اين دستكهاي مكانيكي و پنجره ها جهت خريد, موضوع اين گزارشات, بيانگر اين است كه طراحي سلولهاي داغ بايد قبلاً انجام شده باشد و بنابراين وجود سلول داغ يا سلولها بايد قبلاً حداقل در مرحله مقدماتي بعنوان بخشي از موسسه يا بصورت تاسيسات جداگانه بايد به آژانس اعلام مي شده است. در 4 اوت 2003 , ايران اطلاعات طراحي به روز شده را در مورد IR-40 ارائه نمود كه در آن هيچگونه اشاره اي به سلول هاي داغ نشده بود. بعداً در ماه اوت ايران به آژانس اطلاع داد كه چون ايران در مورد موفقيت يا عدم موفقيت در تلاشهاي انجام شده جهت بدست آوردن دستكهـاي مكانيكي مطمئن نبود, در طراحي مقدماتي راكتور تحقيقاتي 40 مگاواتي IR-40 سلولهاي داغ گنجانده نشده بود.
74. ايران در نامه مورخ 21 اكتبر 2003 , به آژانس اطلاع داد كه دو سلول داغ را در برنامه خود پيش بيني نموده است, بهرحال براساس اطلاعاتي كه در اين نامه ارائه شده است, نه طراحي و نه اطلاعات تفصيلي درباره ابعاد و محل قرار گرفتن سلولهاي داغ ارائه نشده است, چون ميگويند كه ابعاد و مشخصات دستكها و پنجره هاي سربي مربوط به سلولهاي داغ مشخص نيست و آنها نميتوانند آن را تهيه نمايند. ايران در آن نامه همچنين خاطر نشان نموده است كه دستكها را بـراي 4 عدد سلولهـاي داغ جهت توليـد راديوايزوتوپهاي پزشكي, 2 سلول داغ براي توليد كبالت – 60 و چشمه هاي ايريديم -192 , 3 سلول داغ براي بازفرآوري پسمان و 10 دستك بعنوان يدكي پيش بيني نموده است.
نامه 21 اكتبر 2003 حاوي طرحي است كه به گفته ايران براي ساخت سلول داغ جهت توليد ايزوتوپها طراحي شده است. در ملاقات 1 نوامبر 2003 , براساس درخواستهاي بعدي آژانس, ايران تائيد نمود كه تصميم بر اين بود كه در سايت اراك ساختمان ديگري براي سلول هاي داغ بمنظورتوليد ايزوتوپهاي با نيمه عمر كوتاه احداث گردد. همينطور ايران در نظر داشته كه ساختمانهاي ديگري را براي توليد ايزوتوپهاي با نيمه عمر بلند احداث نمايد. ايران موافقت نمود كه اطلاعات طراحي مقدماتي را براي ساختمان دوم تهيه و به آژانس ارسال نمايد.
75. متخصصان آژانس اطلاعات موجود را مورد ارزيابي فني قرارداده و چشم انداز ايران در رابطه با استفاده از سلولهاي داغ در اراك و دستكها و تجهيزات را مورد بررسي دقيق قرار خواهند داد.
ظرفيت و توانايي توليد آب سنگين
76. براساس اعلاميه ايران, مقدار نياز سالانه راكتور IR-40 كمتر از 1 تن در سال برآورد گرديده است. در نامه 19 اوت 2003 به آژانس, ايران اطلاعات اضافي درمورد مقدار آب سنگين را ارائه نموده است. مقدار آب سنگين مورد نياز در شروع به كار راكتور ( تقريباً 80-90 تن) و ظرفيت توليدي كارخانه آب سنگين تحت ساخت در خونداب نزديك اراك (8تن آب سنگين در سال با افزايش توليد به دو برابر ظرفيت اوليه ميباشد) را ارائه نمود. براساس اطلاعات فراهم شده در اين نامه, ايران توليد آب سنگين را در سال 2004 شروع مينمايد. در اين نامه , ايران آزمايشات در مقياس آزمايشگاهي را كه در دهه 1980 با استفاده از تكنيكهاي الكتروليز انجام شده, ارائه نموده است.
77. طي ملاقاتي در 29 اكتبر 2003 , ايران تاييد نمود كه خط دوم توليد با ظرفيت 8 تن را شروع نموده است و تاكيد نموده است كه موسسه خونداب بطور حتم يك كارخانه آزمايشي بود و اينكه نه تحقيقات آزمايشگاهي يا ديگر تجربياتي با استفاده از روش (Girdler-Sulphide) (كه در موسسه اراك استفاده شده) در گذشته در ايران انجام نشده است.
در آستانه نشست شوراي حكام (11)
متن كامل گزارش البرادعي در آبان 1382 - بخش پاياني
سومين گزارش ويژه مدير كل آژانس بين المللى انرژى اتمى درباره اجراى توافقنامه پادمان پيمان منع تكثير سلاح هاى هسته اى در جمهورى اسلامى ايران ، در تاريخ 10 نوامبر به آژانس ارايه شد .
کد خبر 84062
نظر شما