این نویسنده و مدرس داستاننویسی در گفتگو با خبرنگار مهر ضمن بیان این مطلب گفت: در ایران هیچگاه بستر مناسبی برای نویسندگی حرفهای وجود نداشته است و در آینده هم فکر نمیکنم این امکان به وجود آید چرا که ما مشکلاتی بنیادین داریم که ریشهکن کردن آنها نیازمند برنامههای طولانی مدت است.
وی افزود: هنوز کتابخوانی به صورت وسیع در کشور مورد توجه قرار نگرفته است و اغلب مردم هیچ رغبتی به کتابخوانی نشان نمیدهند . از سوی دیگر پایین بودن شمارگان کتاب عامل دیگری است که سد راه نویسندگی حرفهای شده است. با این شمارگان کتاب هیچ نویسندهای نمیتواند بدون دغدغه خاطرهمه وقتش را صرف نویسندگی کند.
میرصادقی در ادامه با بیان اینکه سطح سلیقه مخاطبان در ایران بسیار پایین است تصریح کرد: متاسفانه در ایران کتابهای مبتذلی مثل "بامداد خمار" پرفروش میشود. درحالی که کسی سراغ کتابهای جدی نمیرود همین امر نشاندهنده پایین بودن سطح سلیقه کتابخوانی در کشور است و نمیتوانیم انتظار داشته باشیم در مدت زمان کوتاهی سطح سلیقهها ارتقا پیدا کند.
نویسنده کتاب "عناصر داستان" ادامه داد: البته رواج مبتذل نویسی تنها به ایران منحصر نمیشود در همه جای دنیا این قبیل آثار مخاطب دارد، اما در آنجا نویسندگان جدی مخاطبان گستردهای دارند درحالی که در اینجا مبتذلنویسان بیش از نویسندگان جدی مخاطب دارند و این یک آفت بزرگی برای ادبیات ماست.
وی در ادامه فقدان بازار کتاب را از دیگر موانع حرفهای شدن نویسندگی در ایران خواند و گفت: نویسندگان ایرانی بازاری برای فروش کتابهایشان ندارند و اغلب آثارشان در بازار میماند و فروش نمیرود. حتی حقالتالیف کتابهایشان را با تاخیر دریافت میکنند. در چنین شرایطی نویسنده با چه امیدی به خلق آثارش بپردازد؟
میرصادقی با بیان اینکه در کشور ما قانون کپی رایت رعایت نمیشود تا نویسنده از منافع آن بهرمند شود اضافه کرد: در غرب هر نویسندهای در قبال هر داستانش که در مطبوعات منتشر میشود حقالتالیف میگیرد، همچنین در قبال فیلمی که از روی آن ساخته میشود پول میگیرد. از راه نقد و ترجمه آثارش هم پول دریافت میکند. برای همین است که میبینیم نویسندهای مثل سلینجر که تعداد آثارش به تعداد انگشتان دست نمیرسد و سالهاست نویسندگی را کنار گذاشته از راه فروش آثارش زندگی میکند.
نویسنده کتاب "بادها خبر از تغییر فصل میدهند" با اشاره به سوابق کاریاش در آغاز نویسندگی اظهار داشت: من زمانی که رمانی مینویسم با حق التالیف آن تنها چند ماه زندگی میکنم. برای همین همواره در کنار نویسندگی برای تامین زندگیام شغلهای دیگری داشتهام. تا سال 55 کارمند سازمان اسناد ملی ایران بودم و بعد از آن بازنشسته شدم و برای تامین زندگیم به معلمی روی آوردم . تا دو سال گذشته هم در دانشگاههای مختلف تدریس میکردم اکنون نیز با تدریس در کلاسهای داستان نویسی روزگارم را می گذرانم.
وی عنوان کرد: در ایران تنها نویسندهای مثل احمد محمود به دلیل پرفروش بودن آثارش از راه نویسندگی امرار و معاش میکرد. امروز هم محمود دولت آبادی و تا اندازهای اسماعیل فصیح از راه فروش آثارشان زندگی میکنند. بقیه نویسندگان ناگزیرند در کنار شغلی که دارند در ایام فراغت به نویسندگی بپردازند که آن هم به دلیل وقت کم نمیتوانند از تمام خلاقیتهایشان بهره ببرند.
نظر شما