۱۲ خرداد ۱۳۸۸، ۸:۳۰

مرزبان در گفتگوی مشروح با مهر: تئاتر برای هنرمند ایرانی عبادت است

مرزبان در گفتگوی مشروح با مهر: تئاتر برای هنرمند ایرانی عبادت است

هادی مرزبان که پس از مدتی دوری از تئاتر ایران به زادگاه خود بازگشته تا دو نمایش برای اجرا آماده کند معتقد است بعد از انقلاب اسلامی یک تحول بزرگ در تئاتر به وجود آمد و از نظر مفهومی و ارزشی گامهایی بلند برداشته شد ولی نمی‌دانم چرا هر چه جلوتر آمدیم از آن اوج کمی پایین‌ آمدیم.

به گزارش خبرنگار مهر، هادی مرزبان از جمله کارگردانهای حرفه‌ای تئاتر ایران است که سالها آثاری از زنده‌یاد اکبر رادی را در صحنه‌های مختلف تئاتر اجرا کرده و در زمره کارگردانهایی است که زندگی هنری خود را به اجرای متون ایرانی اختصاص داده‌اند.

این روزها مرزبان در تدارک مراحل اولیه تولید و اجرای دو اثر "هاملت با سالاد فصل" زنده‌یاد رادی و "منطق الطیر سلیمانی" نوشته امیر دژاکام است که سال گذشته اجرای آنها به دلایلی به تعویق افتاد. آماده‌سازی این دو نمایش بهانه‌ای شد تا گفتگویی با مرزبان در خصوص دلایل اجرا نشدن این دو اثر در سال گذشته و همچنین برخی مسائل و مشکلات تئاتر ایران داشته باشیم.

* خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: بعد از "لبخند باشکوه آقای گیل" کاری از شما روی صحنه ندیدیم. سال گذشته اجرای دو نمایش "منطق الطیر سلیمانی" و "هاملت با سالاد فصل" لغو شد. ولی دلایل آن مشخص نشد. چرا؟

ـ هادی مرزبان: "لبخند باشکوه آقای گیل" نهمین اثری بود که از زنده‌یاد اکبر رادی به روی صحنه بردم. بعد از پایان اجرای آن نمایش قرار بود نمایش "دکتر نون" نوشته حسین پاکدل را اجرا کنم که بسیار نمایشنامه زیبایی است. اجرای "دکتر نون" از آرزوهای من است و سه سال است دنبال اجرای آن هستم و به دلایل مختلف تا حالا این امر میسر نشده است. سال گذشته پس از تعمیرات و بازسازی تماشاخانه سنگلج به دعوت اتابک نادری مدیر تماشاخانه به آنجا رفتم و از دگرگونی و زیبایی آن حیرت کردم. همانجا به پاس این زحمات نادری قول دادم نمایشنامه "هاملت با سالاد فصل" را در سنگلج اجرا کنم. از طرفی دینی که به زنده‌یاد رادی درباره سنگلج داشتم نیز ادا می‌شد. آقای رادی همیشه می‌گفت خیلی دوست دارد یکی از آثارش در سنگلج به صحنه برود.

دهمین اثری که از استاد رادی قرار بود کار کنم نمایشنامه "خانمچه و مهتابی" بود، ولی برای اجرا در سنگلج مناسب نبود و سالن دیگری را می‌طلبید. به این دلیل تصمیم گرفتم "هملت با سالاد فصل" را که یک کمدی بسیار زیبا و از شاهکارهای استاد رادی است به صحنه ببرم و اجرای "خانمچه و مهتابی" را به زمان و سالنی دیگر موکول کنم.

* سرنوشت "منطق الطیر سلیمانی" چه شد؟

ـ سالهای 55 و 56 که در انگلستان بودم نمایشی دیدم در مورد زندگی مسیح و همانجا تصمیم گرفتم زمانی درباره قرآن مجید و بعثت پیامبر (ص) اثری را به صحنه ببرم. به نظر من هر کارگردانی در هر جامعه اگر توانش را داشته باشد وارد مسائل عقیدتی و دینی خود بشود، باید سراغ اجرای چنین متونی برود. این  بود که حدود سه سال پیش به آقای امیر دژاکام پیشنهاد دادم و ایشان متنی زیبا نوشتند و این نمایش کار بزرگی است. قرار بود "منطق الطیر سلیمانی" سال گذشته اجرا شود که به تیر غیب گرفتار شد و به هر دری زدم نتوانستم آن‌ را اجرا کنم. بعد از "دکتر نون" و "هاملت با سالاد فصل" این سومین کار من بود که ناکام ماند و به همین خاطر سال گذشته خیلی دلم شکست و ترجیح دادم سکوت کنم و با همان سکوت از ایران رفتم.

* چرا رفتید؟

ـ ببینید، کار نکردن یک هنرمند مساوی با مرگ اوست، موجودیت یک هنرمند کار اوست. مرزبان بدون تئاتر هویتی ندارد و در نتیجه به همین دلایل با در نظر گرفتن اینکه همیشه گفته‌ام هنرمند مانند شیر جنگل است و وقتی بوی مرگ خودش را حس می‌کند به ناکجاآبادی می‌رود که در تنهایی بمیرد و دیگر حیوانات جنگل شاهد مرگش نباشند این علت رفتن من بود.

بعد از چند ماه مدیر کل هنرهای نمایشی آقای پارسایی با دستیار من صحبت کرده بودند. بعد با خود من تماس گرفتند و خواستار حضور من و اجرای نمایش شدند. بلافاصله به ایران آمدم و در جلساتی که داشتیم قرار شد دو نمایش "منطق الطیر سلیمانی" و "هاملت با سالاد فصل" را به صحنه ببرم که در این ارتباط وظیفه خود می‌دانم از شخص حسین پارسایی تشکر کنم.

* بسیاری از بزرگان بازیگری تئاتر با آثار نمایشی شما روی صحنه رفته‌اند. آخرین کار جمشید مشایخی نیز حضور در نمایش "شب روی سنگفرش خیس" شما بود و قرار شد با "دکتر نون" به صحنه تئاتر بازگردند. تکلیف "دکتر نون" چه می‌شود آیا دلیل اجرا نشدن این اثر ممیزی‌ است یا دلیل دیگری دارد؟

ـ متأسفانه ممیزی‌ها ما را آزار می‌دهد. چندی پیش در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه درخواستم از رئیس جمهوری آینده چیست گفتم آرزو دارم دو مسئله را مد نظر داشته باشد که یکی از این مسائل گوشه چشمی به بچه‌های صادق تئاتر داشته باشد و ما را از بلای ممیزی‌های سلیقه‌ای نجات دهد و باورمان داشته باشد. اگر بعد از 30 سال هنوز خطوط قرمز را نشناسیم که باید کار تئاتر را ببوسیم و کنار بگذاریم. ما بیشتر از پشت میزنشینان معیارها را باور داریم و می‌شناسیم. هر چه درها بیشتر باز باشد نسیم بیشتری خواهد وزید. ولی اگر قرار باشد مسئولی به سلیقه خودش یک در را باز کند، از همان در دچار زکام می‌شویم. من آرزو می‌کنم "دکتر نون" روزی اجرا شود چرا که مدیون جمشید مشایخی نازنین هستم که شش ماه به خاطر این اثر کار قبول نکرد.

* آیا درباره اجرای "منطق الطیر سلیمانی" نیز چنین شرایطی حاکم بود؟ آن زمان وقتی صحبت می‌کردیم گفته بودید برخی دوست ندارند شما چنین متنی را اجرا کنید.

ـ برای "منطق الطیر سلیمانی" ممیزی وجود نداشت بلکه کج‌سلیقگی‌هایی از ناکجاآبادهایی که من نمی‌شناسم باعث شده بود نتوانم این اثر را به صحنه ببرم. اما این بار با نشستهایی که با مسئولین وزارت ارشاد داشتیم قرار شد کار را با قدرت اجرا کنم. در زمان اجرا قصد دارم آیه شریفه سوره مبارکه "ناس" را در بروشور بگذارم تا کسانی که مانع اجرای نمایش در سال گذشته شدند بدانند بنده با انرژی بیشتر اقدام به اجرای این اثر کردم.

* همیشه تالار وحدت و سالن اصلی تئاتر شهر را برای اجرای آثار خود انتخاب کرده‌اید. این بار چرا سراغ سنگلج رفتید؟

ـ اگر امکان اجرای "منطق الطیر سلیمانی" در تئاتر شهر فراهم بود با علاقه آن را در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا می‌کردم. چرا که محمد حیدری از اهالی تئاتر است و برنامه‌هایش را به خوبی انجام می‌دهد. اما سالن اصلی تئاتر شهر متقاضی زیادی دارد و از این رو نوبت اجرایی به این زودی به ما نمی‌رسد. البته حیدری چند بار به من گفته که برای اجرای این کار قرآنی آمادگی دارد و من همینجا از او و مدیریت هنری صحیحش تشکر می‌کنم.

در شرایط فعلی نیز حاضر نیستم پا به تالار وحدت بگذارم چرا که هر هنرمندی به آنجا رفته نالان بیرون آمده است. همینجا بگویم که مدیریت هنری یک تخصص مهم و سطح بالا است. یاد دکتر علی منتظری بخیر که بهترین الگو برای مدیر هنری بودن است. برخی دوستان وقتی به میز می‌رسند خیال می‌کنند آمده‌اند پشت میز بنشینند و به طرف مقابلشان یعنی هنرمندان فخر بفروشند و خلاصه یکه‌تازی کنند.

مدیران هنری را باید تفهیم کرد که مدیر هنری یک تالار یعنی در خدمت مردم هنردوست و هنرمندان بودن نه اینکه کاری کنند هنرمندان از تالارهای آنها گریزان باشند. اگر کسی مسئول سالنی می‌شود و آنجا اجراها کم می‌شود آیا نباید سؤال شود علت وجودی این سالن چیست؟ در مورد اجرای نمایش "منطق الطیر سلیمانی" در تالار وحدت با مسائلی که سال گذشته برای من و دیگر همکارانم پیش آمد این نمایش را در تالار دیگری اجرا خواهم کرد. نشان می‌دهم در سالن کوچکتر هم می‌توان همان فضاها را ساخت. امیدوارم همه آدمهایی که به عنوان مدیر هنری و به ویژه مدیر تالار هنری هستند شب در تنهایی خود وجدانشان را حکم قرار دهند و از خود بپرسند آیا ما در جهت کمک به پیشرفت سالن و اجراهای هنری قدمی برداشته‌ایم یا نه؟

* حرف از سالن شد. مشکلی وجود دارد و آن اینکه برخی آثار در سالنهای حرفه‌ای تئاتر روی صحنه می‌روند که در جذب مخاطب موفق نیستند و سطح کیفی مناسبی ندارند. با این وجود این آثار به صحنه می‌روند و این باعث می‌شود برخی هنرمندان شاخص و مستعد نتوانند اثر خود را اجرا کنند.

ـ ای کاش به جای ممیزی‌ها دقت روی کیفیت‌ کارها باشد. چرا باید به یک اثر که ممکن است به سالن و جذب تماشاگر لطمه وارد کند امکان اجرا در آن سالن‌ها را داد؟ چه اشکالی دارد سالنها تقسیم‌بندی صحیح نظیر تئاتر کودک، تئاتر آماتور، حرفه‌ای و تئاتر تجربی شوند. همینجا بگویم به اعتقاد بنده جای تئاتر تجربی در کشور ما خالی است و اگر گاهی یک گروه فعالیت و تجربه‌ای می‌کند خیلی زود تمام و فراموش می‌شود. در حالی که تئاتر تجربی جایگاهی ویژه دارد و امیدوارم گروهها به ویژه گروههای جوان بیشتر به این مسئله یعنی به تئاتر تجربی توجه کنند.

گروهی در یک سالن یکماه یا یکماه و نیم به اجرای خود ادامه می‌دهد و تماشاگران بسیاری را هم جذب می‌کند و ناگهان بعد از آن گروهی دیگر که از هر جهت کار ضعیفی دارد می‌آید و آن تماشاگر قبل به امید نمایشی با کیفیت به سالن می‌آید، ولی سرخورده می‌شود و تکلیفش را نمی‌داند. اگر تقسیم‌بندی سالنها هم بر اساس طیف تماشاگران و سلایق آنها انجام شود تماشاگر می‌داند در کدام سالن چه نوع نمایشی را می‌تواند ببیند.

معتقدم کار تئاتر یک مراسم و اتفاق است. تئاتر جشن بزرگی است که عده‌ای بازیگر در قراردادی از پیش تعیین شده در مکانی که نامش تالار است برای عده‌ای از مردم که نقش تماشاگر را بر عهده دارند‌ برگزار می‌شود. هر کدام از این سه رکن اصلی کار خود را صحیح انجام ندهند تئاتر تشکیل نمی‌شود و به این هنر خیانت شده است. همه آمده‌ایم نقش خود را بازی کنیم. تماشاگر که خوشبختانه ما نجیب‌ترین و آگاهترین را داریم،‌ وقتی هزینه زمانی و نقدی می‌کند و به تماشای نمایش می‌نشیند به وظیفه خود عمل کرده است.

بازیگران و هنرمندان وقتی به صحنه می‌روند و بازی می‌کنند یعنی وظیفه‌شان را انجام داده‌اند. مسئولان، مدیران و کارمندان تالارها هم باید وظیفه‌شان را انجام دهند و سالن را برای تمرین و اجرا آماده کنند و منتی هم بر سر کسی ندارند. اگر همه وظیفه خود را صحیح انجام دهند تازه یک تئاتر شکل گرفته و نمایشی به صحنه رفته است. حال اگر سطح کیفی کار تماشاگر را راضی نکند به وی خیانت کرده و آن تماشاگر را از تئاتر فراری داده‌ایم.

اگر می‌خواهیم نمایشی با تماشاگران میهمان اجر کنیم آن را در سالنهای خاص بگذاریم. اینکه تماشاگرانی هم دنبال نمایشهای خاص باشند که در تئاتر به دنبال کشف حقیقت نیستند نیز جای احترام دارد، ولی باید در سالنهایی دیگر غیر از مجموعه‌های حرفه‌ای تئاتر نظیر تئاتر شهر اجرا شوند. البته خوشبختانه تماشاگران ما امروز از بهترین و فهیم ترین تماشاگران هستند و در سالنها کمتر با تماشاگرانی سطحی با ژستهای هنری آنچنانی برخورد می‌کنیم. امیدوارم قانونی در مجلس به تصویب برسد که در هنر به ویژه در تئاتر آدمها را تصویب نکنند بلکه آثار هنری را تصویب کنند تا اهالی تئاتر از بلای سلیقه‌ای برخورد کردن با یک اثر هنری به ویژه تئاتر مصون باشند. امیدوارم رئیس جمهوری آینده اهالی تئاتر را باور داشته باشد و از نظر مالی ترتیبی داده شود که هیچ هنرمند تئاتری دغدغه نان نداشته باشد.

* خیلی‌ها معتقدند دهه‌های 50 و 60 آثار تئاتری از کیفیت بالایی برخوردار بودند، ولی امروز کمتر شاهد این سطح کیفی هستیم. به نظر شما این ناشی از مدیریت‌های تئاتری است یا هنرمندان سطح کیفی آثار را مد نظر قرار نمی‌دهند؟

ـ هر دو طرف باعث پایین آمدن سطح کیفی آثار شده‌اند ولی بیشتر تقصیر به گردن مدیران در سطوح مختلف است. هنرمندی که به صحنه می‌رود همه جانش را می‌گذارد تا هر لحظه را بهتر خلق کند. در نتیجه کار خود را به درستی انجام می‌دهد و به نظر من با شرایط نامناسب اقتصادی تئاتر شاهکار هم می‌کند. ولی از آن طرف برخورد سلیقه‌ای با اثر هنری و شخص هنرمند تئاتر باعث می‌شود کار آن کیفیت مطلوب را نداشته باشد. در زمان مدیریت منتظری و حتی زمان شریف‌خدایی اعتقادها و اعتمادها دوطرفه بود و امروز نمی‌دانم چرا این اعتمادها کمتر شده است. هنرمندان تئاتر به دلیل حرفه و هنرشان کمی تیزبین‌تر هستند و کمی زبانشان درازتر است ولی این باعث نمی‌شود به مدیران اعتماد و اعتقاد نداشته باشند. یکی از ساده‌ترین تعاریف تئاتر این است که تئاتر آینه جامعه است. البته حسین پارسایی کارش را خوب انجام می‌دهد اگر اطرافیان بگذارند.

* در مقام هنرمندی که تئاتر و فعالیت هنرمندان ایرانی و خارجی را در کشورهای دیگر دیده‌اید،‌ جایگاه و روند تئاتر ایران را در چه سطحی می‌بینید؟

ـ از سال 57 بعد از انقلاب اسلامی یک تحول بزرگ در کل هنر ما به وجود آمد و در تئاتر نیز این تحول خیلی زیاد بود. ولی نمی‌دانم چرا هر چه جلوتر آمدیم از آن اوج سال 57 و 58 کمی پایین‌تر آمدیم. تئاتر ما بعد از انقلاب جهش داشت و از نظر مفهومی و ارزشی گامهایی بلند برداشت. هنرمندان ما با هیچ چیز همه چیز می‌سازند و اهل درد هستند. هنرمندان تئاتر ما یک سر ‌و گردن از برخی هنرمندان خارجی بالاتر هم هستند. خیلی نمایشها در جشنواره‌های بین‌المللی از کشورهای خارجی به صحنه رفته‌اند که در مقایسه با اثری مشابه از هنرمندان ایرانی در سطح پائین‌تر قرار دارند.

درست است خارجی‌ها به لحاظ امکانات و تکنیک در سطح بالا قرار دارند ولی آدمهای تئاتر ایران با اعتقاد و ایمان کار می‌کنند زیرا تئاتر برای هنرمند ایرانی یک عبادت، ولی برای اکثر هنرمندان خارجی تنها یک شغل است. دوستان ما که در کشورهای دیگر تئاتر ایرانی کار می‌کنند گویا نفس تئاتر و مهمترین جنبه آن را که تئاتر وصف حقایق غیر قابل وصف است فراموش کرده و تنها قصد دارند تماشاگر را بخندانند. در بهترین کارهایی که از همکاران ایرانی در کشورهای دیگر می‌دیدم تنها هدف خنداندن تماشاگر بود. از این رو معتقدم این دوستان در سال 57 باقیمانده و عقبگرد می‌روند. از من خواسته شد نمایشی را در آمریکا اجرا کنم ولی قبول نکردم زیرا این تئاتر آنجا و میان همکاران ایرانی ما خریدار نداشت. بچه‌های تئاتر ما دارای ارزش بالایی هستند و تمام کمبودها را با رگ و پوست خود جبران می‌کنند و از هیچ همه چیز می‌سازند. امیدوارم مجموعه هنرمندان و تماشاگران تئاتر ایران با صبر بیشتری همدیگر را باور داشته باشند. در آن صورت ما هیچ چیزی کم نداریم.

* متأسفانه کمتر شاهد اجرای نمایش‌ها و توجه به شیوه‌های اجرای نمایش ایرانی هستیم و اکثر هنرمندان جوان بدون شناخت از این شیوه‌ها سراغ کارهای خارجی و تجربی می‌روند.

ـ مقوله تئاتر تجربی جداست و جایگاهی ویژه در تئاتر دارد. به نظر من تئاتر تجربی همانند آزمایشگاهی است که دانشمندان جوان در آن جمع شده و سبک‌ها، کارها و تئاتر‌های مختلف را تجربه می‌کنند و به کشفیاتی هم می‌رسند. متأسفانه برخی از ما به ویژه جوانان ما با اضافه کردن دو پسوند ایسم‌دار به خود گمان می‌کنند وقتی هنرمندی کار ایرانی می‌کند از سر بدبختی و بیچارگی است. به زور می‌خواهند خود را از اسمهای نام‌آور خارجی آویزان کنند، در حالی که ما در ایران بزرگانی چون زنده‌یاد ساعدی و رادی داشتیم و اکنون بزرگانی چون بیضایی در میان ما هستند.

اگر کمبودی هست با کار کارگردانها امکان کار بیشتر برای نویسندگان ما فراهم می‌شود. کمی خود را باور نداریم. باید اول خود را بشناسیم. ما منابعی چون فردوسی،‌ مولانا، حافظ و سعدی داریم. البته منکر هومر و ادیسه نمی‌شوم ولی اول باید داشته‌های خود را بشناسیم. جوانان ما مقهور نامها و ایسم‌ها هستند. ما پیش از اینکه خود را بشناسیم سراغ تئاتر اروپا و آمریکا می‌رویم و در واقع سرنا را از سمت گشادش می‌نوازیم. ما در ایران قصص قرآنی داریم که منبع تمام‌نشدنی است. زنده‌یاد رادی می‌گفت نمی‌توانم ببخشم آدمهایی را که می‌گویند در ایران درام‌نویس نداریم در حالی که اگر ما نمی‌شناسیم دلیلی بر نبودن نیست.

اگر اساتید پیشکسوت ما کارهایی از بزرگان جهان به صحنه می‌برند به دلیل داشتن تجربه بالا و دانشی است که دارند. من بعد از حدود 40 سال کار مداوم و عشق ورزیدن به هنر نمایش امروز متوجه شده‌ام قطره‌ای هم در برابر این اقیانوس بزرگ نیستم. من عاشق ایران، فرهنگ و هنر و دین و اعتقادات کشورم هستم و نوستالژی من هنوز تعزی ظهر عاشوراست. ادبیاتم حافظ و مولانا و دارم‌نویسانم رادی، ساعدی و بیضایی هستند و هنوز در صحنه‌های تئاتر دنبال بوی نجیب کاه‌گلم که متعلق به من است و در هیچ بوتیک فرنگی هم پیدا نمی‌شود.

----------------------------

گفتگو: فریبرز دارایی

کد خبر 889590

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha