خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: با پدیداری شعر نو، داستان کوتاه و رمان، مقوله نقد ادبی که لازمه رشد سنجیده ادبیات بود، پدید آمد و رو به گسترش نهاد. نویسندگان و شاعران برای بالندگی، نیاز به رهنمودها و راهبردهایی داشتند که از دل نقد ادبی میجوشید. با گذشت زمان و با افزایش شمار نشریهها، به ویژه نشریات کارشناسی ادبی، انتشار دیدگاههای نظری پیرامون ادبیات و معرفی و نقد کتاب گسترش یافت.
این روند، خواه ناخواه بر روند رشد نقد ادبیات کودکان نیز تاثیرگذار بود. توجه به نشر کتاب کودک، شناساندن و بررسی آن و اختصاص ستونهایی از بخش معرفی کتاب نشریهها به کتاب کودک، از جمله دستاوردهای مهم انتشار نشریههای ادبی بود که بر نقد ادبیات کودکان و نوجوانان تاثیر گذاشت و موجب گسترش فرهنگ کتابخوانی در میان این گروه سنی شد.
اما نقد ادبیات کودک به چه معناست؟ چه تفاوتها و شباهتهایی میان نقد ادبیات کودک و بزرگسال وجود دارد و تا چه اندازه خود کودکان میتوانند مخاطبان نقد ادبیات کودک باشند؟ پرسشهایی است که باید مطرح شده و پاسخ داده شوند. از اینرو خبرگزاری مهر در 20 مورد به گفتگو با دستاندرکاران ادبیات کودک و نوجوان پرداخته و نظر آنها را در اینباره جویا شده است.
منتقد باید پیشفرضهای خود را کنار بگذارد
توران میرهادی که خود از نخستین منتقدان ادبیات کودک و نوجوان است در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به اینکه منتقد باید پیشزمینههای ذهنی خود را کنار بگذارد و به برقراری ارتباطی درونی با متن بپردازد، گفت: اگر منتقد، پیش فرضهای خود را کنار نگذارد، نمیتواند نقدی جامع و تاثیرگذار ارائه دهد و چهره تازهای از اثر را در نقد خود منعکس کند.
نویسنده کتاب «گنجشک کوچولو» زندگی کردن با متن را لازمه نقد دانست و افزود: همانگونه که نویسنده با کودک درون خود ارتباط میگیرد و به خلق اثری تازه میپردازد، منتقد هم باید با متن ارتباط برقرار کند و با چشم دل به آن بنگرد؛ نه اینکه با بهکاربردن چند اصطلاح فنی، کل اثر را زیر سئوال ببرد و آن را نفی کند.
میرهادی به اینکه هرکس برداشت خاص خود را از هنر دارد و آن را بهگونهای تعریف میکند، اشاره و بیان کرد: خوانندگان یک اثر، برداشتهای خاص خود را دارند و از زاویه دید خود به یک شعر یا داستان نگاه میکنند. بنابراین با نقد یک کتاب از زوایای گوناگون بر غنای فرهنگی خود و دیگران میافزاییم.
به گفته میرهادی، تفاوتی میان نقد ادبیات کودک و نوجوان با ادبیات بزرگسال وجود ندارد. زیرا اصول کلی نقد یکی است و نقد بر نظریه و نظریه بر معرفت تکیه دارد و آنچه کتابهای کودک را از بزرگسال جدا میکند، وجود مخاطبان گوناگون است؛ چرا که مراحل رشد کودک و نوجوان و تواناییهای ذهنی و زبانیشان باهم تفاوت دارد.
سرپرست فرهنگنامه کودکان و نوجوانان در پاسخ به اینکه کودکان تا چه اندازه میتوانند مخاطب نقد ادبیات کودک و نوجوان باشند، گفت: مخاطبان نقد و متون انتقادی را نمیتوان از یکدیگر جدا کرد و منتقدان میتوانند به گونهای بنویسند که هم کتابداران و مربیان، هم پدر و مادرها، هم پدیدآورندگان ادبیات کودک و نوجوان و هم بچهها از خواندن آن لذت ببرند. آنچه اهمیت دارد زندگی کردن با متن است؛ منتقدان باید به خود فرصت دهند تا متن بر آنها تاثیر بگذارد.
نقد، نشانه رشدیافتگی جامعه است/ جای خالی نقد ادبی
محمدرضا یوسفی، نویسنده کودک و نوجوان نیز همچون توران میرهادی معتقد است که تفاوتی میان نقد ادبیات کودک و بزرگسال وجود ندارد و همان قوانین و چهارچوبهایی که بر نقد بزرگسال، ساری و جاری است بر نقد کودک هم جریان دارد؛ به عبارتی اصول کلی نقد، یکی است چراکه نقد بر پایه نظریه استوار است و نظریه بر معرفت تکیه دارد و شناخت، اصل مشترک حاکم بر ادبیات است و آنچه کتابهای کودک و نوجوان را از بزرگسال جدا میکند، وجود مخاطبان گوناگون است زیرا مراحل رشد کودک و نوجوان و تواناییهای ذهنی و زبانی شان متفاوت با بزرگسالان است.
نویسنده مجموعه «داستانکها» نقد را مقولهای کاملاً علمی دانست و افزود: نقد خلاق، آن است که منتقد را به سوی خود بکشاند و ناقد به میل و اختیار خود به آن بپردازد. در صورتی که در کشور ما، بیشتر نقدها سفارشی است و منتقدان کمتر حق انتخاب دارند و میتوانند بر اساس دانش خود و ویژگیهای مثبت اثر به تاویل آن بپردازند.
یوسفی به جای خالی نقد ادبی در ادبیات کودک و نوجوان اشاره و بیان کرد: هر داستانی که برای کودکان و نوجوانان نوشته میشود در درجه نخست باید یک اثر ادبی و هنری است و ابتدا باید به نقد زیباییشناختی آن پرداخته شود نه نقد سیاسی، اجتماعی، روان شناسی و تربیتی آن چرا که تنها نقد ادبی آثار است که موجب گسترش ادبیات کودک و نوجوان، به معنی واقعی کلمه، میشود.
نویسنده داستان «بچههای خاک» معتقد است نقد به تفکر هنرمندان و نویسندگان، سمت و سو میدهد و زمینههای رشد و شگلگیری گونههای خاص ادبی چون فانتزی را فراهم میکند؛ گونهای که امروز درجهان، رواج بسیار دارد و ایرانیان، کمتر به آن پرداختهاند.
به گفته او یک منتقد خوب باید با روحیه کودکان و نوجوانان و ذهن و زبان آنها آشنا باشد و اهمیت این دانستن در جوامع چند ساختاری چون ایران که یک سری از بچهها در روستاهای دورافتاده زندگی میکنند و عدهای دیگر در شهرها به سر میبرند و آخرین وسایل ارتباط جمعی را در اختیار دارند، بیشتر است.
نویسنده کتاب « دوچرخه سبز»، با اشاره به تفاوت میان مخاطبان نقد گفت: هر نقد مخاطبان خاص خود را دارد. برای مثال جامعه شناسان، مخاطبان نقد جامعه شناختی و ادیبان، مخاطبان نقد ادبی هستند اما نقد ژورنالیستی با این که چندان هم علمی و تخصصی نسیت اما طیف بسیار گستردهای را در برمی گیرد و کاربرد زیادی دارد و موجب گرایش به خرید کتاب میشود.
انجمن منتقدان ادبی تشکیل شود
ابراهیم حسن بیگی، نویسنده نوجوانان از جمله کسانی بود که در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به ضرورت شکلگیری انجمن منتقدان ادبی گفت: نقد هم در معرفی کتاب و گسترش فرهنگ کتابخوانی، نقش بسیار مهمی دارد و هم به یک حرکت فرهنگی مثبت، سمت و سو میدهد تا آنجا که با وجود منتقدان خوب، میتوان به اصلاح و تقویت کاستیهای متعدد در حئزه کتاب امیدوار بود. اما افسوس که بعضی سازمانهای دولتی، دچار روزمرگی شدهاند و نگرش و دیدگاهشان، حزبی و تک بعدی است. از سویی منتقدان نیز یا به نقدهای ذوقی و جانبدارانه روی میآورند یا آنقدر به مسایل ساختاری و تکنیکی میپردازند که گویی به جای نقد، درپی آموزش فنون داستاننویسی هستند در حالی که متولیان فرهنگی و نویسندگان و منتقدان باید به فعالیتهای منسجم و هدفمند در زمینه ادبیات و فرهنگ بپردازند و همانند اهالی سینما و تئاتر به تاسیس انجمنی با عنوان انجمن منتقدان ادبی همت گمارند.
نویسنده رمان «محمد» به اینکه نقد در مملکت و جامعه ادبی ما محفلی است، نه مکتوب و علمی اشاره و بیان کرد: نقد، تشخیص سره از ناسره است اما در جامعه ما نقد تنها به معنی عیبجویی کردن است؛ منتقدان به جای آنکه اثر را داوری کنند و نقاط ضعف و قوت آن را برشمارند به نقد صاحب اثر میپردازند؛ نقدها سلیقهای و جناحی است و چندان جنبه علمی ندارد. بگذریم از اینکه نویسندگان و شاعران هم هنوز نپذیرفتهاند که کسی کارشان را نقد کند؛ شاید به این دلیل که همچنان نقد به معنی عیبجویی کردن است نه جداکردن سره از ناسره و گفتن خوبیها و بدیهای یک اثر.
حسنبیگی، برخلاف توران میرهادی و محمدرضا یوسفی به اینکه ادبیات بزرگسال متفاوت با ادبیات کودک و نوجوان است، اشاره و بیان کرد: تفاوتهای جدی میان نقد ادبیات کودک و نوجوان و ادبیات بزرگسال وجود دارد و منتقدان کودک، علاوه بر پرداختن به جنبههای ادبی یک اثر باید به کارکرد تربیتی، پرورشی و روانشناسانه کتاب هم توجه کنند همچنان که باید به ویژگیهای مخاطب، سلیقهها، روحیات و نیازهای او نیز توجه شود همان گونه که تاثیرات گوناگون اجتماعی، اعتقادی و آموزشی و...را بر نقد ادبیات کودک و نوجوان، نمیتوان نادیده گرفت.
تشکیل کانون منتقدان ادبیات کودک، بیمعنی است
جواد محقق، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان در گفتگو با خبرنگار مهر، به نکتهای خلاف نظر ابراهیم حسنبیگی اشاره کرد. حسنبیگی به ضرورت راهاندازی کانون منتقدان ادبیات کودک و نوجوان اشاره کرده بود؛ چیزی شبیه کانون منتقدان سینما یا تئاتر اما جواد محقق معتقد بود: تا زمانی که مطالبه عمومی از سوی خانوادهها وجود نداشته باشد و تعداد مخاطبان نقد ادبیات کودک و نوجوان تا این اندازه محدود باشد، نیازی به شکلگیری کانون منتقدان احساس نمیشود. شاید از اینروست که تاکنون کانون پرورش فکری و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان نیز به انجام چنین کاری اقدام نکردهاند.
او نقد را بازشناسی سره از ناسره دانست و افزود: نقد ادبیات کودک و نوجوان در سالهای اخیر از رشد بیشتر و بهتری برخوردار بوده؛ امروز، نشریاتی چون پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان، کتاب ماه کودک و نوجوان و روشنان، به طور تخصصی به نقد میپردازند و هستند منتقدانی که بیش از سرودن شعر و نوشتن داستان در حوزه نقد فعالیت میکنند و اینها اتفاقات خوشی است که نمیتوان بیتفاوت از کنارشان گذشت.
محقق با شاره به اینکه نوجوانان را میتوان با کلیات نقد آشنا کرد افزود: کودکان با فوت و فن شعر و داستان آشنا نیستند اما میتوان نوجوانان را با ناشران خوب آشنا کرد و مترومعیارهایی کلی در اختیارشان قرار داد تا کتابهای خوب را از آثار بیکیفیت و بازاری تشخیص دهند. وگرنه نقد برای بچهها حتی برای نوجوانان، معنا ندارد. حتی بچهها به اسم شاعر یا نویسنده توجه نمیکنند و آنچه برایشان اهمیت دارد خود متن است.
نقد، زمینههای درک هنر آوانگارد را فراهم میکند
جمالالدین اکرمی، نویسنده کودک و نوجوان همچون ابراهیم حسنبیگی به ضررت وجود نقد و کانونی برای منتقدان ادبیات کودک و نوجوان اشاره و بیان کرد: نقد، آینهای است که هر روز خود را در آن نگاه میکنیم. اگر این آینه کدر نشده باشد، خوبیها و بدیهای ما را نشان میدهد و لازم است که ما هر روز خود را در آینه نگاه کنیم.
نویسنده کتاب «عمو نوروز در آپارتمانهای شهر» با اشاره به اینکه نقد ادبی کتابهای کودک و نوجوان متفاوت با نقد این آثار از چشمانداز مخاطب است گفت: واقعیت ماجرا این است که وقتی ادبیات بزرگسال را نقد میکنیم، خود بزرگسالان میتوانند مخاطب این نقد ادبی باشند اما در ارتباط با مخاطب کودک و نوجوان، این مسئله صادق نیست. بچهها نقد ادبی را درک نمیکنند . کانون پرورش فکری، از مخاطبان خواست تا کتابهای خود را نقد کنند این تجربه، تجربه خوبی بود اما نقد ادبی نبود.
اکرمی در پاسخ به اینکه در ادبیات بزرگسال، میتوان به این فکر کرد که نویسنده برای سایه خود مینویسد (به تعبیر صادق هدایت) اما در ادبیات کودک و نوجوان، نمیتوان مخاطب را نادیده گرفت بیان کرد: ما با یک مخاطب ایستا روبهرو نیستیم. مخاطب ما و درک و دریافتش تغییر میکند. روزی بچهها «پسرک چشم آبی» یا کارهای احمدرضا احمدی را درک نمیکردند اما استقبالی که امروز از این آثار میشود گویای توجه این گروه سنی به داستانهایی از این دست است. از سوی دیگر نمیتوان مانع تجربه شخصی نویسندگان شد. باید به شاعر و نویسنده اجازه داد هر چه میخواهد بنویسد و بر سر راه خلاقیتش، مانع ایجاد نکرد.
به گفته او، منتقد ادبی، مرزها را مشخص میکند برای مثال میگوید این داستان برای مخاطب خاص است و این کاملا طبیعی است؛ شما به بچهای که خواندن داستان را تازه، آغاز کرده، کتاب دشوار معرفی نمیکنید. میکوشید تا داستانهایی را در اختیار او بگذارید که لایه لایه نیست و درک آن آسانتر است. اما نقد در این سرزمین تازه راه خود را باز کرده و بدون حمایتهای دولتی نمیتواند موفق و موثر عمل کند.
تفاوتی میان نقد ادبیات کودک و بزرگسال وجود ندارد
محمدرضا شمس، نویسنده، برخلاف کسانی چون ابراهیم حسنبیگی و محمدرضا یوسفی و همچون توران میرهادی و جمالالدین اکرمی، معتقد است تفاوتی میان نقد ادبیات کودک و ادبیات بزرگسال وجود ندارد. او نقد را تحلیل و واکاوی یک اثر دانست و افزود: نقد به معنی طرح خوبیها و بویهای یک اثر است و منتقد باید دانش لازم برای این کار ر ا داشته باشد وگرنه نقد او یک نقد سلیقهای است و به جای آنکه به نقد اثر بپردازد، صاحب اثر را داوری میکند.
به گفته نویسنده کتاب «یک سبد سیب» با اشاره به اینکه منتقد باید دانش کافی برای نقد یک اثر داشته باشد گفت: یک منتقد باید با روانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه، تئاتر و سینما تا اندازهای آشنا باشد چون این علوم تا حدی به هم مرتبط هستند و لازم است که یک منتقد خوب تا اندازهای با این دانشها آشنا باشد وگرنه نقدش، آن چیزی نیست که به تربیت نویسنده منجر شود یا به رشد ادبیات کمک کند.
شمس معتقد است: تفاوتی میان نقد ادبیات کودک و بزرگسال وجود ندارد. چراکه ادبیات، ادبیات است و اصول حاکم بر آن یکی است اما مخاطب این دو متفاوت با یکدیگر هستند به این معنا که خوانندگان ادبیات بزرگسال، خود خواننده نقدهای ادبی هستند اما نقد ادبیات کودک برای پدیداورندگان و علاقهمندان تخصصی این حوزه نوشته میشود. بنابراین مخاطبان کودک و نوجوان، حلقه مفقوده نقد ادبیات این گروه سنی هستند.
نویسنده کتاب «دیوانه و چاه» با اشاره به اینکه منتقد ادبیات نوجوان باید نگاه خود را با زاویه دید این گروه سنیهاهنگ کند گفت: تنها نویسندگان نیستند که باید دنیای خود را با دنیای نوجوانان منطبق کنند بلکه منتقدان هم باید دنیای نوجوانی را بشناسند. اما نقد برای بچهها معنی ندارد و آنچه هست معرفی کتاب است. بچهها نقد فنی را درک نمیکنند حتی آنچه برای نوجوانان هم ئوشته میشود چیزی میان نقد و معرفی کتاب است.
شمس براین باور است که نقد هنوز به جایگاه شایستهای نرسیده و گرچه منتقدان تلاش کردهاند، سلیقهای برخورد نکنند اما هنوز تا رسیدن به نقد حرفهای به ویژه در زمینه ادبیات کودک و نوجوان فاصله هست.
باید صلاحیت منتقد تایید شود
حسین فتاحی، نویسنده کودک و نوجوان نیز در گفتگو با خبرنگار مهر به تعریف عام و کلیشهای از نقد اشاره کرد و نقد را طبق تعریف بزرگان، تشخیص سره از ناسره دانست و افزود: نقد، روشن کردن محاسن و معایب یک اثر است. برای شناخت این نقاط ضعف و قوت، منتقد باید شناخت درست و دقیقی از موضع داشته و برخوردار از ذوق هنری باشد. لازم نیست منتقد، داستان بنویسد یا شعر بگوید اما باید عناصر داستانی و ظرافتهای شعر را بشناسد.
نویسنده کتاب «تکهای از آسمان» با اشاره به اینکه منتقد خوب باید به همه سلایق اهمیت دهد گفت: منتقد نباید به اثر تنها از زاویه دید خود نگاه کند او باید به یک اثر از زوایای گوناگون نگاه کند و لازمه این کار این است که اطلاعات عمومی خوبی داشته و با کلیات علوم مختلف چون جامعهشناسی، روانشناسی، فلسفه و... آشنا باشد. او باید بیش از هر چیز منصف باشد و جایگاه واقعی اثر را تعیین کند نه متنی را بکوبد و نه بالا ببرد.
فتاحی به دو گونه نقد در زمینه ادبیات کودک و نوجوان اشاره و بیان کرد: یک دسته نقدها برای بزرگسالان نوشته میشود که بخشی جنبه تخصصی دارد و برای پدیدآورندگان و متخصصان این حوزه است و بخش دیگر برای پدر و مادرها و مربیان؛ اما دستهای دیگر از نقدها برای خود بچهها نوشته میشود و همانطور که شعر و داستان کودک و نوجوان باید متناسب با سن و سال بچهها باشد این دسته از نقدها هم باید با بچهها ارتباط برقرار کند.
نویسنده کتاب «زندانی قلعه هفت حصار» به تفاوت میان نقد برای کودکان و بزرگسالان اشاره کرد و گفت: میتوان یک کتاب را برای بچهها و همان کتاب را برای بزرگترها نقد کرد. با این تفاوت که در نقد برای بچهها به مضمون و ساختار و مسایل تکنیکی توجه چندانی نمیشود و منتتقد به بازکردن لایههای پنهان برای مخاطب کودک خود میپردازد.
به گفته فتاحی، نویسندگان لازم است تا از فیلترهایی بگذرند و خود را اثبات کنند، اما منتقدان این ضرورت را احساس نمیکنند. در صورتی که نقد یک فن و یک تخصص است و ابتدا باتید صلاحیت منقد تایید شود و بعد به داوری یک اثر بپردازد تا با تعیین جایگاه واقعی کار به رشد ادبیات کمک کند.
جای خالی نقد ژورنالیستی
مسئلهای که صاحبنظران ادبیات کودک و نوجوان به آن اشاره کردند، اهمیت نقد ژورنالیستی و اشاره به جای خالی آن بود. بیتردید، نشریات تخصصی چون «کتاب ماه کودک و نوجوان»، «روشنان» و «پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان»، نقش موثری در شکل دادن به نقدی منسجم و هدفمند داشتهاند. اما واقعیت این است آنچه در این نشریات منتشر میشود، بیشتر به کار پدیدآورندگان ادبیات کودک و نوجوان و علاقهمندان متخصص میآید در حالی که نقد ژورنالیستی، حلقه واسط است و جای خالی این نقد، احساس میشود.
اسدالله شعبانی، شاعر و نویسنده از جمله کسانی بود که وجود نقد ژورنالیستی را ضروری دانست و افزود: مجلات تخصصی ادبیات کودک و نوجوان، نشریاتی نیستند که پدر و مادرها یا آموزگاران و مربیان به آن مراجعه کنند. بنابراین ضروری است روزنامهها و مهمتر از رسانههای نوشتاری، تلویزیون به عنوان رسانه ملی به معرفی کتابهای منتشر شده بپردازند. حتی نشریات ویژه کودک و نوجوان مثل سروش کودکان و کیهان بچهها و... میتوانند به این نکته مهم توجه کنند، اما واقعیت ماجرا این است که سرانه پایین مطالعه در جامعه ما و وضعیت اسفبار تالیف و انتشار کتاب، جایی برای نقد و نقادی باقی نمیگذارد.
حدیث لزرغلامی، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان، نیز همچون شعبانی به جای خالی نقد ژورنالیستی اشاره کرد و جز آن، دو مقوله نقد و تالیف را جدای از هم دانست و گفت: منتقد، دنیای خاص خود را دارد و شاعر و نویسنده هم جهان ویژه خود را، اما ارتباط بین این دو به رشد ادبیات کمک بیشتری میکند. گرچه اگر ارتباط چندانی هم بین این دو نباشد، نقد نگاه سوم و دریچه تازهای است که به روی ما گشوده میشود و تاثیر خود را میگذارد؛ حتی اگر سالها بعد خوانده و فهمیده شود. وقتی ما به یک سمینار تخصصی چشم پزشکی میرویم ارزش مقالهها را درک نمیکنیم، چون تخصصی در آن زمینه نداریم، اما تحقیقات علمی ارائه شده در آن سمینار کار خود را میکنند و تاثیر خود را میگذارد. نقد هم همین است. آب در خوابگه مورچگان میریزد.
ماهی گرفتن از آب گلآلود
نقد ادبیات کودک و نوجوان به رشد اینگونه از ادبیات میپردازد اما سهم ناشران در این میانه کدام است. محسن مهرآبادی، مدیر انتشارات فرهنگگستر با اشاره به اینکه گاه دعواهای مطبوعاتی به نفع ناشران تمام میشود گفت: محمود گلابدرهای، 10 سال با کولیان آمریکا زندگی کرده و فضای نشر و فعالیتهای ناشران در آن فضا را درک کرده بود. او همیشه میگفت: اگر میخواهید کتابتان، خوب فروش برود دعوای زرگری راه بیندازید. راست هم میگفت: دعواهای زرگری منتقدان که این کتاب خوب است و آن بد؛ چرا این کتاب را سانسور کردهاند و چرا به فلان کتاب مجوز نمیدهند به معرفی و فروش بیشتر کتاب میانجامد. این را یک ناشر میگوید.
مهرآبادی، معتقد است بچهها میتوانند مخاطب نقد ادبیات کودک باشند. کسانی چون توران میرهادی توانستهاند با شناختی که از ذهن و زبن بچهها دارند شعر و داستانهای کودکانه را نقد کنند. پس این تصور که نقد ادبیات کودک برای کودکان نیست و به بزرگسالان و پدیدآورندگان ادبیات کودک تعلق دارد، تصور اشتباهی است.
منصور جامشیر، مدیر انتشارات نگارینه هم با اشاره به اینکه منتقد ادبیات کودک و نوجوان باید جامعه مخاطبان خود را بشناسد و با ذهن و زبان آنها آشنا باشد، گفت: طبق آمار یک مرکز تحقیقاتی، دایره واژگان بچههای زیر دبستان در تهران و شهرهای بزرگ چون شیراز به 88 و در روستاها به 20 کلمه میرسد؛ این آمار نشان میدهد که بچههای ما کتاب نمیخوانند و نویسندگان و شاعران نمیتوانند نسبت به جامعه مخاطبان خود بیتفاوت باشند و تفاوتها را درنظر نگیرند؛ حتی منتقدان هم باید به این نکات توجه کنند.
او گفتههای خود را با این پرسش ادامه داد که چرا کتابهایی که برنده جایزه میشوند معمولا فروش خوبی ندارند؟ به این خاطر که منتقدان و داوران، ایدهآلهایی را در نظر گرفته و جایزه دادهاند، بی آنکه به مخاطب فکر کنند. در صورتیکه نمیتوان به راحتی از کنار مخاطب و آنچه دلخواه دو نیاز اوست گذشت و منتقدان ما خواننده را حذف میکنند.
به گفته جام شیر، نشریاتی که به نقد ادبیات کودک میپردازند، اینگونه از ادبیات را برای پدیدآورندگان معرفی میکنند. این نقدها نه با مخاطبان اصلی که کودکان و نوجوانان هستند، ارتباط برقرار میکند نه با پدر و مادرها و مربیان. بنابراین این نقدها هیچ شناختی به مخاطب نمیدهد که چه کتابی را برچه اساس انتخاب کند.
نقدِ نقد
رولان بارت، نویسنده و متفکر فرانسوی، بنیانگذار نقد نو و منتقد نقد است. او در کتاب نقد تفسیری مینویسد: نقد که ادبیات درجه دو است به کار سنجش ادبیات میپردازد ولی تاکنون گفته نشده است که چه کسی عهدهدار سنجش نقد خواهد بود.به عبارتی نقد یک ترازوست، چگونه میتوان از درستی کار این ترازو خبر گرفت؟ اینجاست که مسئله نقد نقد مطرح میشود؛مسئلهای که بعضی افراد آن را نشانه رشد فکری و فرهنگی یک جامعه میدانند و معتقدند که پدیده نقد نقد، نیازمند وجود شرایط دمکراتیک است و هرچه افراد جامعه، آگاه و آزادتر باشند، نقد و نقد نقد در میان آنها از رواج بیشتری برخوردار است.
محمود حکیمی و محمدرضا یوسفی از جمله کسانی هستند که نقدِ نقد را نشانه رشدیافتگی جامعه میدانند. حکیمی به نقدِ نقد معتقد است، زیرا همه نقدها، منصفانه نیست و گاهی منتقدان میکوشند از ارزش ادبی یک اثر بکاهند. اینجاست که منتقد دیگری باید به نقد نقد بپردازد و این روش پسندیدهای است که از سالها پیش تا به امروز وجود داشته است.
------------------------------
گزارش از: زهره نیلی