در این باره بسیار گفته اند و نوشته اند، اما شاید تجلی عزت وکرامت نفس انسانها از مهم ترین یافته های آن باشد.استاد شهید مطهری (ره ) نیزچنین برداشتی راتاییدکرده و می گوید:
«روان شناس ها ، خصوصاٌ کسانی که بیوگرافی می نویسند، کوشش می کنند برای روحیه ها یک کلید شخصیت پیدا کنند. می گویند شخصیت هر کس یک کلید معین دارد، (که) اگر آن را پیدا کنید سراسر زندگی او را می توانید توجیه کنید. البته به دست آوردن کلید شخصیت افراد خیلی مشکل است، خصوصاٌ شخصیت های خیلی بزرگ ... ادعای اینکه کسی بگوید من کلید شخصیت کسی مانند علی یا حسین بن علی (ع) را به دست آورده ام انصافاٌ ادعای گزافی است و من جرات نمی کنم چنین سخنی بگویم، اما این قدر می توانم ادعا کنم که در حدودی که من حسین را شناخته و تاریخچه زندگی او را را خوانده ام و سخنان او را که متاسفانه کم به دست ما رسیده است، به دست آورده ام ... می توانم این طور بگویم که از نظر من کلید شخصیت حسین حماسه است، شوراست، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگی است، حق پرستی است.».
این چنین است که آن فرزانه نکته سنج اشعار و روضه های تذلل را از تحریفات عاشورا می داند و به حق سفارش و تاکید می کند که مادحان و واعظان از بازگو کردن جعلیاتی که با روح و روحیه حسین (ع) ناسازگار است، اجتناب کنند.
درهرحال از مجموعه گفتارها و آموزه های عملی آن حضرت چنین در می یابیم که او اساسا انسان رااز چنان شرافت و کرامت ذاتی برخوردار می داند که سرخم کردن در پیشگاه غیر خدا را منتهای ذلت و خواری و دور از شأن آدمی می داند. حضرت سید الشهدا(ع) اصولا فلسفه عبادت را نیز یاد آور شدن همین نکته و توجه به عزت و کرامتی می داند که خداوند به انسان عطا فرموده و نباید قربانی نادانی و آزمندی او گردد.امام می خواست عملابه آدمی بیاموزاندکه باید به این عزت خداداد وفاداربماند، همه زرق و برق دنیا را در برابر آن ناچیز شمارد و به مقابله با هر کس و هر چیزی بپردازد که به دنبال عبودیت طاغوت و خواری انسان است.
وارستگی و آزادگی حسین ابن علی علیه السلام ناشی از عمق چنین دیدگاهی است. آن حضرت حتی فلسفه خلقت و ارزش انسان را نیزهمین می داند که در سایه بندگی خدا "زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است." شیخ صدوق از آن بزرگوار نقل می کند که فرمود:«ای مردم! پروردگار بزرگ بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند و آنگاه که او را بشناسند، پرستش کنند و با پرستش خدا از بندگی غیر او بی نیاز شوند»
امام حسین (ع) مبنای توجیه حسنات اخلاقی رانیز همین می داند که با عزت و سربلندی انسان سازگار است، در حالی که خصلت های ناپسند موجب فرومایگی و سقوط شان او است؛به عنوان مثال می فرماید: «راستگویی عزت است و دروغگویی عجز و ناتوانی» و «"کسی که انفاق و بخشش کند بزرگواری کرده است و آن کسی که بخل ورزد، پستی نموده است». از سوی دیگر دراز کردن دست تمنا به سوی دیگران، از آن رو که نوعی خواری می آورد، مورد پسند حضرت نیست و توصیه می کند که«آبرویت را از ذلت در خواست نگهدار» و اصولاٌ انسان را هشدار می دهد که «از هر چه موجب عذر خواهی می شود بپرهیز زیرا مومن نه بد می کند و نه پوزش می طلبد». بلندی طبع مومن و عزت نفس او مانع از آن می شود تا کاری کند که سر افکندگی را در پی داشته باشد.
آن حضرت در یک کلام، زندگی و مرگ را نیز به عزت و ذلت تفسیر کرده و ارزش گذاری می کند و به همین دلیل معتقد است: «مرگ با عزت برتر از زندگی ذلیلانه است» و در اوج حماسه عاشورا چنین می سراید:«مرگ مردانه بهتر از زندگی با خواری است و این بهتر از ورود در آتش خشم خدا.»
او عزت را در اقامه حق و اجتناب از باطل می دید و براساس همین دیدگاه مرگ در این راه را سعادت جاودانه می دانست. حضرت در پاسخ آنانکه از علت قیام خونبار او می پرسیدند، با شگفتی می پرسید: «مگر نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل دست بر نمی دارند؟ در چنین وضعیتی آرزوی مرگ برای مومن سزاوار است و از این رو من شهادت را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز بدبختی نمی دانم. »
نتیجه عملی نگرش حسینی به انسان و جهان هستی آن است که آدمی به هیچ بهایی حاضر به خواری نیست و سر در برابر ذلت فرود نمی آورد، چه ذلت ناشی از بندگی شیطان درونی و چه ذلت ناشی از بردگی طاغوت بیرونی.
او تن دادن خود و مسلمانان دیگر به حکمرانی کسی مانند یزید را ذلتی می دانست که از ساحت کرامت و غیرت انسانی بعید است. در همان شب نخستی که «ولید بن عُتبه»، امیر مدینه، به منظور اخذ بیعت حضرت را احضار کرد، با اشاره به عزت خاندان خود و نیز ذلت یزید و پستی وی، به صراحت و قاطعیت اعلام داشت که: «کسی همچو من با مانند او بیعت نخواهد کرد»! و بالاخره در وقتی دیگر از روز عاشورا در خطبه ای سراسر حماسی باردیگر از لشکریانِ دشمن خواست تا به عزت و کرامت انسانی خود باز گردند و از او انتظار پذیرش ذلت نداشته باشند:
«آگاه باشید! زنازاده فرزند زنازاده مرا بین دو چیز مجبور کرده است؛ بین مرگ و ذلت. اما هیهات که ما خواری و ذلت را بپذیریم. خداوند پذیرش ذلت را بر ما و بر پیامبر و مومنین روا نداشته است. دامن های پاک و دارای اصالت و شرف و خاندان و دارای همت والا و عزت نفس ما، هزگز اجازه نمی دهند که اطاعت فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دهیم.».
آیا همین یک درس برای سیادت امت و عزت کشورهای اسلامی کافی نیست؟! آیا هیچ بیانی رساتر از این برای تبیین کرامت و حقوق انسانها میتوان سراغ گرفت؟ رازعزاداری عاشورا بازخوانی وبازآموزی همین درسهااست واگرچنین شدعزاداری واقعا«احیای امر» است؛ امر خدا، پیامبران و امامان .
افسوس که جهان اسلام ،چنانکه باید،ازمولای خوددرس عزت وکرامت نیاموخته است.به تعبیر زیبای استاد محمدرضا حکیمی: «در عاشورا دو ظلم واقع شده است: یکی بر حضرتامام حسین(ع) و خاندان پیامبراکرم(ص) و دیگری بر خود عاشورا» و بنابراین:
«باز باید عاشورایی برای عاشورا گرفت
و اکنون ما مسلمانانیم و دو تجدید نظر ضروری:
الف) تجدید نظر در شناخت عاشورا
ب) تجدید نظر در چگونگی بهرهوری از عاشورا ...»
---------------------------------
نوشته : دکتر محسن اسماعیلی mohsenesmaeili.com
نظر شما