به گزارش خبرنگار مهر، دکتر نعمتالله فاضلی در همایش "علوم اجتماعی در ایران دستاوردها و چالشها" درباره چالشهای یادگیری و یاددهی در علوم اجتماعی ایران سخن گفت.
وی بحث خود را با طرح دو پرسش آغاز کرد و گفت: سؤال اول من این است که اگر فرآیندهای یاددهی و یادگیری در آکادمیهای علوم اجتماعی در ایران به نحو مناسب انجام نمیشود پس دانشجویان ما در دانشگاه چه میکنند؟ و سؤال دوم اینکه چرا فرآیندهای یاددهی و یادگیری انجام نمیشود؟
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه به دو شاخص فرآیندهای یاددهی و یادگیری اشاره کرد و گفت: شاخص اول این است که طی این فرآیندها، دانشجویان قابلیتها و تواناییهای کانونی خود را تقویت میکنند. شاخص دوم این است که طی این فرآیندها، دانشجویان پس از طی دوره آموزش، به توسعه و رشد خودشان در فرآیندهای تولید و کاربست دانش میپردازند.
به اعتقاد وی بر اساس هر دو شاخص، فرآیندهای یاددهی و یادگیری علوم اجتماعی در ایران در وضعیت مناسبی نیست.
فاضلی در ادامه تصریح کرد: به اعتقاد من حدود 20 در صد دانشجویان ما از سرمایههای فرهنگی و فکری مناسب برای تحصیل در رشتههای علوم انسانی برخوردارند. همینطور 20 در صد اساتید. اما بیشتر اساتید و دانشجویان ما سرمایههای فکری و فرهنگی لازم برای ایفای نقشهای خود را ندارند.
وی افزود: دانشگاه در سالهای اخیر به دلیل تودهای شدن متحول شده است. فرآیند انبوهسازی باعث شده است که دانشجویان انبوه و استادان انبوه ایجاد شود. اما علاوه بر این فرآیندهای یاددهی و یادگیری کاهش یافته است. دانشگاههای ما امتداد خیابانها و پارکهای ماست. تصور من این است که تجربه ما از دانشگاه، تجربه مصرفی از دانشگاه است.
دکتر شیرین احمدنیا نیز به موضوع "بررسی تجربه زیسته دانشآموختگان کارشناسی ارشد علوم اجتماعی" پرداخت و گفت: استقبال از رشتههای علوم اجتماعی در مقاطع تحصیلات تکمیلی رو به افزایش بوده است.
وی بحث درباره آموزشدهندگان و آموزشگیرندگان را مهم عنوان کرد و گفت: در این مطالعه خود، از روش کیفی با توسل به تکنیک مصاحبه عمیق از دانشآموختگان در دو دانشگاه تهران و علامه طباطبایی در رشتههای کارشناسی ارشد جامعهشناسی، مطالعات زنان و مطالعات فرهنگی استفاده کردهام.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی هدف از انجام این مطالعه را بررسی کیفیت و شرایط آموزش و پژوهش، نقاط ئضعف و قوت و مسائل و رویههای جاری در فضای آموزشی از منظر دانشآموختگان این رشتهها عنوان کرد.
وی محورهای عمده مورد بررسی خود را چنین برشمرد: انگیزه های انتخاب رشته، حس و تلقی فرد از تجربه تحصیل در این مقطع در رشته مربوطه و تحولات آن، ارزیابی فرد از مناسبت و مطلوبیت شیوه و محتوای تدریس کادر آموزشی، برداشت فرد از ساخت و کیفیت رابطه استاد- دانشجو و نیز در خصوص تجربه مراحل انجام پایان نامه، آزادی عمل در خصوص پیگیری علایق تحقیقاتی و نوع روش و فنون تحقیق مناسب.
ارزیابی فرد از امکانات آموزشی و پژوهشی اعم از فضاهای آموزشی، امکانات و منابع کتابخانهای و تجهیزات و تسهیلات مورد نیاز تحصیلی- تحقیقاتی، فضای اجتماعی دانشکده، عوامل مؤثر بر تقویت یا تضعیف انگیزه ادامه تحصیل، موانع، محدودیتها، چشمانداز ادامه تحصیل و ایفای نقش حرفهای به عنوان دانشآموخته علوم اجتماعی از دیگر محورهای مورد توجه است.
به گفته احمدنیا یافتهها، حکایت از غلبه نوعی حس سرخوردگی دانشآموختگان از تجربه تحصیلشان، بهویژه در ارتباط با "به روز بودن" دانش و عملکرد آموزشی اساتید، کیفیت تعامل استاد و دانشجو، امکانات آموزشی و پژوهشی و امکان نقد و نظرورزی دارد.
وی با اشاره به اینکه نوعی شرایط "شبه دانشگاهی" مشاهده و تجربه شده است گفت: این امر نقش دانشجویی را به نوعی به نقش دانشآموزی تقلیل داده است، تا آنجا که حتی در مرحله پایاننامهنویسی، گستره ممکن موضوعات انتخابی، نوع روش و ابزار تحقیق و... تا حدودی به دانشجویان "دیکته" میشود.
سخنران بعدی دکتر مقصود فراستخواه بود که با موضوع "جامعهشناسی آموزش علوم اجتماعی در ایران بعد از انقلاب اسلامی" صحبت کرد.
وی سخنان خود را با بیان این نکته آغاز کرد که آموزش علوم اجتماعی بیش از سایر امور با شرایط ربط دارد. در علوم اجتماعی ما با تاریخ، فرهنگ، نهاد، منابع، قدرت، حقیقت و صدق مواجه هستیم.
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی یادآور شد فرآیندهای یاددهی - یادگیری علوم اجتماعی و به طور کلی هر آنچه در کلاس درس اتفاق می افتد، جدا از زمینههای یک جامعه قابل بررسی نیست.
وی در ادامه از دو پارادایم کلان سخن گفت که میتوان آن دو را در جامعهشناسی آموزش مورد بحث قرار داد، یکی نظریه توافق است که آموزش را ساز و کاری مربوط به نظم و جامعهپذیری عنوان میکند و دیگری نظریه تعارض است که آموزش را از منظر تضاد و تغییر مورد توجه قرار می دهد.
به گفته فراستخواه رهیافت انتقادی به جامعهشناسی آموزش و از جمله دانشگاه از دهه 60 به بعد توسعه یافت و پس از آن بود که آموزش و به طور اخص آموزش علوم اجتماعی از حیث مسائلی چون باز تولید اجتماعی و فرهنگی، تأثر از علائق و خواستههای طبقات مسلط یا گروههای منزلت یا دولت، نخبهگرایی، تبدیل به ابزار ایدئولوژیک یا ابزار هژمونیک یا ضد هژمونیک، برنامه درسی پنهان و... مورد بحث قرار گرفت.
این پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی با اشاره به ترویج تصویر رسمی از محیط دانش جهانی به مثابه محیط تهدید، انحراف و گمراهی که مانع از توسعه تعاملات آزاد جهانی در علم میشود به بیان چند توصیه پرداخت.
وی گفت: آزادسازی آموزشهای دانشگاهی، تحولخواهی در شیوههای تدریس علوم اجتماعی و استفاده از روشهای پیشرفته اکتشافی، تعاملی، مشارکتی و ساختگرایانه، بافتمند سازی علوم اجتماعی و ربط آنها با مسئلههای کاربردی و توسعهای از جمله این توصیههاست.
دکتر اسدالله نقدی نیز در این همایش به موضوع "آسیبشناسی گسترش تحصیلات تکمیلی در ایران با تأکید بر علوم اجتماعی" پرداخت.
وی گفت: گسترش تحصیلات تکمیلی در سالیان اخیر و در برنامههای توسعه به عنوان سرلوحه نظام آموزش عالی در نظر گرفته شده است.
نقدی تصریح کرد: این حرکت فی نفسه مثبت و در صورت اجرای اصولی به تحرک و توسعه علمی کشور کمک شایانی خواهد کرد. اما تجارب عملی نشان میدهد در فرآیند گسترش به دلیل بروز برخی کاستیهای اساسی و عدم رعایت استانداردها و شاخصهای توسعه آموزش عالی پایدار، این نقص آینده تحصیلات تکمیلی را تهدید میکند.
وی سپس با اشاره به شرایط تأسیس رشتههای ارشد علوم اجتماعی، از سهل بودن این شرایط انتقاد کرد و در ادامه با اشاره به شیوههای آموزش و تربیت دانشجویان تحصیلات تکمیلی یعنی، آموزشی، آموزشی - پژوهشی و پژوهشی به طرح نکاتی دباره وضعیت تحصیلات تکمیلی در رشتههای علوم اجتماعی پرداخت.
عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینای همدان با اشاره به تب گسترش تحصیلات تکمیلی همه واحدهای دانشگاهی اعم از دولتی و انتفاعی افزود: مدیران دانشگاهها از یکسو برای پاسخگویی به نیازها و خواستههای همکاران، دانشجویان و متقاضیان و از سوی دیگر برای ارتقاء کمی کارنامه عملکرد دوران مدیریت خود تلاش بیوقفهای برای راهاندازی رشتههای جدید تحصیلات تکمیلی به کار میگیرند.
نقدی یادآور شد: از سوی دیگر اعضای هیئت علمی و اساتید نیز به دلیل برخورداری از مزایای مادی، آموزشی و پژوهشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی مصرانه از تأسیس گرایشهای جدید استقبال میکنند، در چنین شرایطی نه تنها استانداردهای جوامع توسعه یافته، بلکه حتی شاخصها و استانداردهای مصوب دفتر گسترش وزارت علوم در تأسیس بسیاری از رشته- گرایشهای تحصیلات تکمیلی لحاظ نمیشود.
این استاد دانشگاه وضعیت دانشگاههای غیردولتی را نیز مورد انتقاد قرار داد و گفت: با کم شدن تقاضا برای دورههای کارشناسی در مؤسسات غیر دولتی، این واحدها نیز با شتاب دورههای ارشد و دکتری خود را از طریق به کارگیری اساتید بازنشسته گسترش میدهند و در مقیاسهای چند ده نفری در دورههای ارشد اقدام به پذیرش دانشجو میکنند.
نقدی با ابراز تأسف از اینکه در بسیاری موارد در جریان گسترش کمی، کیفیت فدای بسط دورهها و ظرفیتهای اسمی شده است و ملاحظات ادرای و صنفی بر سایر شاخصها برتری دارد گفت: در حال حاضر بر اساس اطلاعات سایت دفتر گسترش در حدود بیست گرایش ارشد علوم اجتماعی در اقصی نقاط ایران مشغول تربیت دانشجو هستند و در دوره دکتری نیز در حال حاضر در 8 دانشگاه دولتی و 3 واحد دانشگاه آزاد دوره دکتری جامعهشناسی دایر شده است.
به اعتقاد این استاد دانشگاه باید همزمان با این رشد کمی، به روند و سرعت رشد امکانات (خرید منابع دست اول جهانی، فضاهای کمک آموزشی و...)، بسط تولیدات علمی معتبر (کتاب، مقالات و...) و نوآوری در آموزش و پژوهش در حوزه علوم اجتماعی و سرانه استاد به دانشجو نیز توجه کافی مبذول گردد.
نظر شما