۲۱ تیر ۱۳۸۹، ۱۰:۰۳

نوشتاری از محسن اسماعیلی/

حجاب و عفاف؛ مسئله چیست؟!

حجاب و عفاف؛ مسئله چیست؟!

امروز بیست ویکم تیرماه در تقویم کشور ما روز «عفاف و حجاب» نامیده می شود؛ موضوعی که در ضرورت عرفی، سودمندیهای اخلاقی، وجوب شرعی و لزوم قانونیِ آن تردیدی نیست. با این حال هر از چند گاهی به مناسبتی مورد بحث و گفتگو قرار می گیرد. واقعاً مسئله چیست؟!

حجاب و عفاف از واژه های پر بسامد در فرهنگ دینی و ملی مااست. بدون شک وجوب حجاب از احکام شناخته شده شرعی و عفاف از پسندیده ترین سجایای اخلاقی است. اما مفهوم این دو واژه چیست؟ چه رابطه ای دارند؟ فلسفه و مبنای لزوم آنها کدام است؟ پیشینه تاریخی و وظیفه حاکمیت در قبال آن چیست؟

معنای حجاب و عفاف

حجاب واژه ای است عربی که در بستر اصلی خود کمتر به معنای پوشش زنان به کار رفته است. نتیجه تحقیق استاد مطهری در کتاب «مسئله حجاب» پیرامون معنایِ این واژه این است که کلمه‏ حجاب در دو معنا استعمال می شود؛ هم به معنی پوشیدن و هم به معنی پرده و البته اکثراً در همین معنای دوم به کار می رود. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‏دهد که‏ پرده، وسیله پوشش است. شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی‏ حجاب نیست، آن پوششی حجاب نامیده می‏شود که از طریق پشت پرده واقع‏ شدن صورت گیرد.

عفاف نیز واژه ای عربی است که از فرهنگ اسلامی وارد زبان فارسی شده است. عفاف را به خود نگهداری و باز داشتن نفس از محرمات و خواهش های شهوانی، ترجمه کرده اند. ابن منظور در لسان العرب می گوید: «عفّت، خود نگهداری از غیر حلال، کار های حرام و طمع های پست است، عفت پیشگی یعنی خود نگهداری.» راغب در مفردات می گوید: «عفّت حالت نفسانی است که مانع تسلّط شهوت بر انسان می گردد و انسان عفیف کسی است که با تمرین و تلاش مستمر و پیروزی بر شهوت، به این حالت دست یافته باشد.» در قاموس قرآن آمده است: «عفّت به معنای مناعت است و در شرح آن گفته اند: حالت نفسانی است که از غلبة شهوت باز دارد. پس باید عفیف به معنای خود نگهدار و با مناعت باشد.»

رابطه حجاب و عفاف

از مقایسه دو واژه‌ی «حجاب» و «عفاف» معلوم می شود که هر دو در اصل معنای منع و جدایی مشترک‎اند. با این تفاوت که منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و برخاسته از درون است؛ البته با توجه به تأثیر متقابل ظاهر و باطن بر یکدیگر، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و حیای باطنی ارتباط وجوددارد؛ به این مفهوم که هر چه حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر باشد، در تقویت و پرورش عفت، تأثیر بیش‌تری دارد؛ و هر چه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد، حجاب و پوشش ظاهری هم بیشتر و بهتر خواهد بود. از مجموع تعالیم دینی و اخلاقی چنین فهمیده می شود که مبنای حجاب (پوشش) ظاهری همان عفت و حیای درونی است و به همین دلیل ریشه و اساس آن است.

حجاب در اسلام

پوشیده ماندن از نامحرمان دستور صریح قرآن است. قرآن کریم خطاب به پیامبر می ‏فرماید: «به بانوان با ایمان بگو چشم‏های خود را فرو پوشند و عورت‏های خود را از نگاه دیگران پوشیده نگاه دارند و زینت‏های خود را؛ جز آن مقداری که ظاهر است، آشکار نسازند و روسری‏های خود را بر سینه افکنند و زینت‏های خود را آشکار نسازند؛ ...» . افزون بر آن، در آیات دیگری، پوشیدگی کامل اندام، با وقار و به دور از تحریک سخن گفتن و دوری از آرایش‏های شبیه به دوران جاهلیت، توصیه شده است.
افزون براین،وجود دستورهای دینی و احادیث متعدد و معتبر در این زمینه جای هیچ تردیدی را باقی نگذاشته است؛ تا آنجا که بدون شک، پوشش زن در برابر مردان بیگانه، یکی از ضروریات دین اسلام است و انکار اصلِ آن از نظر فقهی، موجب خروج از دین است.

فلسفه حجاب

درباره فلسفه وجوب حجاب و سودمندی های آن بسیار سخن گفته اند. اما به نظر می رسد علت اصلی، که اتفاقاً تمام موارد دیگر را هم در پی خواهد داشت، حفظ کرامت و شخصیت زنان است. زن در طول تاریخ شاهد تفسیرهای متفاوتی از ماهیت و حقوق خود بوده است؛ در نخستین مرحله و در اجتماعات بدوی، زن اصولا به عنوان بخشی از جامعه انسانی شناخته نمی شد تا بخواهد از حقوق بشری برخوردار باشد. او موجودی بود مانند سایر موجودات که باید در خدمت مرد قرار می گرفت و شانی جز این نداشت. "ملک" آنان بود و طبیعتا مالک هرگونه می خواست، در آن تصرف می کرد.

در چنین فضایی است که خورشید اسلام طلوع می کند و ماهیت و جایگاه زن را، آن گونه که هست و باید باشد، نمایان می کند. از نظر اسلام مرد و زن، با حفظ تمام ویژگی ها و تفاوت ها، انسان هستند و در انسانیت هیچ تفاوتی ندارند. هر دو کامل، هر دو مستقل و هر دو آزاد هستند.

زن در اسلام

اسلام زن را انسانی کامل و دارای همه حقوق و مسوولیت های بشری می داند که می تواند با حفظ و پرورش گوهر وجود خود به بالاترین موقعیت های معنوی پرواز کند .زن در این جایگاه کوثر، یعنی سرچشمه همه خوبی ها و برکات دنیا و آخرت است و پیامبر خدا هم بر دست او بوسه می زند. برای همین است که زن گوهری است که باید قدر دانسته شود و به ابزاری برای هوسرانی و خدمتکاری برای مردان تبدیل نشود. حجاب برای این است.

 شخصیت والا و عزت نفس زنانه است که نمی گذارد کسی بی پرده با او روبرو شود؛ حتی اگر چشم ظاهرش نابینا باشد.روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخواست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود: «چرا از او رو گرفتی؟، او که تو را نمی‌بیند؟!» فاطمه عرض کرد:« او مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او ،اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مرا که حس می‌کند.» رسول خدا که از این همه حکمت و فرزانگی به وجدآمده بود، فرمود: «شهادت می دهم که تو پاره تن منی».

نارسایی واژه ها

با در نظر گرفتن آنچه گفته شد شاید واژه حجاب متناسب با فلسفه و مقصود آن نباشد؛ همانگونه که در قرآن و منابع روایی هم برای این مقصود از واژه حجاب استفاده نشده است. شهید مطهری می گوید: «استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است. در قدیم و مخصوصا در اصطلاح فقهاء کلمه "ستر" که به معنی پوشش است به‏ کار رفته است. فقها چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که‏ متعرض این مطلب شده‏اند کلمه "ستر" را به کار برده‏اند نه کلمه حجاب‏ را. بهتر این بود که این کلمه عوض نمی‏شد و ما همیشه همان کلمه "پوشش" را به کار می‏بردیم. زیرا چنانکه گفتیم معنی شایع لغت حجاب پرده است، و اگر در مورد پوشش به کار برده می‏شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن‏ است و همین امر موجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است‏ زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود ... پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه‏گری و خودنمائی نپردازد. آیات مربوطه همین معنی را ذکر می‏کند و فتوای فقهاء هم مؤید همین مطلب است.»

حجاب؛ نه بی سابقه و نه سخت

نکته مهم دیگری که باید به آن پرداخت، آن است که حجاب در اسلام نه یک الزام نوآورانه است و نه یک حکم سخت‌گیرانه. بررسی های تاریخی نشان می دهد که پوشش زنان در ادیان گذشته هم، نه تنها اجباری بوده، که بسیار سختگیرانه هم اِعمال می‌شده  است. همه مؤرخان، از حجاب سخت زنان یهودی سخن گفته‏اند. برای مثال به نوشته ویل دورانت، مورخ نامدارجهان، در نزد یهودیان گفت‏وگوی علنی میان ذکور و اِناث، حتّی بین زن و شوهر از طرف فقهای دین ممنوع گردیده بود، دختران را به مدرسه نمی‏فرستادند و نپوشاندن موی سر خلافی بود که مرتکب آن را مستوجب طلاق می‏ساخت.

ویل دورانت در صفحه 30 جلد 12 "تاریخ تمدن" (ترجمه فارسی) راجع‏ به قوم یهود و قانون تلمود می‏نویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود می‏پرداخت چنانکه مثلا بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم می‏رفت و یا در شارع عام نخ می‏رشت یا با هر سنخی‏ از مردان درد دل می‏کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه‏اش تکلم‏ می‏نمود همسایگانش می‏توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق‏ داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد».

مسیحیت هم، نه تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب را تغییر نداد، بلکه در برخی موارد، قدم را فراتر نهاد و با سخت‏گیری بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخت؛ تا آنجا که برای از بین بردن زمینه هرگونه تحریک و تهییج، زنان را به صورت شدیدتری به رعایت کامل پوشش و دوری از هر گونه آرایش و تزیین فراخواند. انجیل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأکید و پیروانش را به پاکدامنی و تنزّه از هوسرانی فراخوانده است والبته همه اینها با هدفی است که گفته شد.

حجاب و حکومت؛ حتی سکولارها

آیا حجاب مسئله ای شخصی است یا به دلیل ارتباط با نظم عمومی و مصالح جامعه درحوزه اقتدار دولت است؟ این سوال مهمی است که در جای خود باید به آن پرداخت. آنچه اکنون به عنوان قدرِمتیقن در این باره می توان گفت عدم جواز بی تفاوتی مسئولان جامعه اسلامی در برابر این حکم ضروری و دیگر احکام الهی است. اصولاً حکومت دینی برای اجرا و گسترش همین احکام و ارزش‌ها است. از نظر اسلام نشانه آنکه حاکمانی واقعاً ایمان دارند، آن است که به هیچ بهانه ای از اجرای احکام الهی سرباز نزنند و برای خشنودی دیگران، خدا را ناخشنود نسازند. این متن قرآن است: «مؤمنان کسانی اند که اگر به آنان در زمین، قدرت و مکنت دادیم، نماز برپای می دارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند...» و این الگوی امارت مومنان است که خطاب به برخی از مردم می گفت: «خبردار شده ام که زنانتان در راه، با مردان برخوردمی کنند؛ آیا شرم نمی کنید و به غیرت نمی آیید، که زنان‌تان راهیِ بازارها و مغازه ها میشوند و با افراد بی دین برخورد می کنند!» امر به معروف و نهی از منکر، نه اینکه بر دولت و دولتمردان «هم» واجب است، بلکه در برخی فروض تنها بر عهده آنان است.

از این رو، نه حکومت اسلامی و انقلابی، که هیچ حکومتی نمی تواند در زمینه روابط انسانی، و از جمله نوعِ روابط جنس های مخالف، بی تفاوت بماند. ویل دورانت می‏گوید: «سر و سامان بخشیدن به روابط جنسی همیشه‏ مهمترین وظیفه اخلاقی به شمار می‏رفته است، زیرا غریزه تولید مثل، نه‏ تنها در حین ازدواج بلکه قبل و بعد آن نیز مشکلاتی فراهم می‏آورد. و در نتیجه شدت و حدّت همین غریزه و نافرمان بودن آن نسبت به قانون و انحرافاتی که از جاده طبیعی پیدا می‏کند، بی نظمی و اغتشاش در سازمانهای‏ اجتماعی تولید می‏شد».

حجاب و کار فرهنگی!

ناگفته پیدا است که مقصود از مسئولیت دولت دینی در برابر ارزشهای اخلاقی و احکامی نظیر حجاب نادیده گرفتن سایر مسئولیتها نیست. معلوم است که اصلاح فرهنگ پوشش و به طورکلی آنچه استاد مطهری«اخلاق جنسی» می نامد تنها با دستور و تحکّم ناشدنی است اما از سوی دیگر کوتاهی در اقدامهای عملی با چنین توجیهاتی غیر وجیه است چه رسد به مقاومت و مخالفت!! مگر تا کنون کسی چنین گفته است که عده ای چنان می‌گویند؟!

-----------------------------

دکتر محسن اسماعیلی عضو حقوقدان شورای نگهبان
کد خبر 1115322

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha