۶ مرداد ۱۳۸۹، ۸:۱۹

کلانتری: جهانی شدن یک تقدیر تاریخی است

کلانتری: جهانی شدن یک تقدیر تاریخی است

پرویز کلانتری شیوه‌های مختلفی را در نقاشی تجربه کرده است .او خاک را به عنوان اساسی‌ترین عنصر نقاش‌هایش به کار می‌برد و تاکید می‌کند:خاک اشاره‌ای است به چهار عنصر سرنوشت ساز آب، باد، خاک و آتش. می‌گویند شعر سهراب از جنس آب است و جنس نقاشی‌های من هم از خاک .

به گزارش خبرنگار مهر، آخرین آثار پرویز کلانتری، نقاش و تصویرساز به همراه مجموعه هایی از تابلوهای گذشته وی این روزها در نگارخانه ساربان به روی دیوار رفته. وی که متولد سال 1310 است تا به حال نمایشگاه های متعددی در داخل و خارج از کشور برگزار کرده و شیوه های مختلفی را در آثارش تجربه کرده است.

وی در نشستی خصوصی با چند رسانه در محل این نگارخانه به تحلیل روند کاری خود پرداخت و در مورد آثارش توضیح داد: جز نقاشانی هستم که خیلی پراکنده کار کرده‌ام که اصلا خوب نیست. وقتی به کارنامه یک نقاش نگاه می‌کنند، باید معلوم باشد چه کارهایی را انجام داده است. این پراکندگی باعث شده سیر کارهای من مشخص نباشد. شاید دلیلش این است که هیچوقت سبک را انتخاب نکردم . سبک‌ها بودند که در جریان زندگی ، خودش را به من تحمیل کرد.
 
هیچوقت سبک را انتخاب نکردم . سبک‌ها بودند که در جریان زندگی ، خودشان را به من تحمیل کردند.
کلانتری در ادامه یکی از علایق خود را سبک مینی مالیسم توصیف کرد: همیشه گیج بودم که چقدر ساختار شکن باشم یعنی نوآوری کنم یا در مقابل چقدر رئال باشم. با اینهمه گرایش اصلی من به هنر مینی مال است. گاهی دلم می خواهد یک منظره را کامل نقاشی کنم ولی یک میل درونی به من می گوید آن را بهم بریزم. از طرف دیگر دوست دارم حرفم از جنس زمان باشد.
 
جنس نقاشی های من از  خاک است
این نقاش در بخش دیگری از  نشست در مورد استفاده از خاک و کاهگل در آثارش گفت: چندین سال قبل دانشجویان رشته معماری را به ارگ بم می بردم که دیدن خانه های آجری و کاهگلی آنجا رویم تاثیر گذاشت. بااین‌همه به شدت تحت تاثیر کارهای مارکو گریگوریان هستم اما صمیمانه سعی کردم از قلمرو او فاصله بگریم. مارکو کارهای انتزاعی می کرد و من به دلیل شیفتگی به معماری به سراغ نشانه هایی از عناصر بومی معماری و خشت خام رفتم.
کلانتری همچنین به تاثیر یکی دیگر از نقاشان اسپانیایی روی کارهایش اشاره کرد: در اسپانیا بنیادی به نام تاپیس وجود دارد که وقتی از آن دیدن کردم، بنظرم خیلی جالب آمد. در این بنیاد، تالاری برای نمایش فیلم وجود دارد. یکی از این فیلم هایی که مدام نمایش داده می شد، شیوه و کارهای تاپیس بود. او با گل، کارهای خیلی جالبی بوجود آورده بود انگار در یکی از تابلوها گلی به اندازه یک فرغون روی بوم خالی شده باشد.
گریگوریان کارهای انتزاعی می‌کرد و من به دلیل شیفتگی به معماری به سراغ نشانه‌هایی از عناصر بومی معماری و خشت خام رفتم.
وی سپس به اهمیت موادی که در آثار هنری معاصربکار می رود، اشاره کرد:مواد تعیین کننده هستند. امروزه  آتلیه‌های نقاشان معاصر مانند آزمایشگاه شیمی است و هر نقاشی سعی دارد ماده جدیدی بسازد.
کلانتری درباره علاقه دیگرش به خاک عنوان کرد: خاک به عنوان یک عنصر مقدس در کارم وجود دارد که اشاره ای است از چهار عنصر سرنوشت ساز آب، باد، خاک و آتش. می گویند شعر سهراب از جنس آب است و جنس نقاشی های منهم از  خاک است.
گلویزیون بهترین اثر من است
کلانتری پس از آن در مورد بهترین اثرش را "گلویزیون" که از سوی موزه هنرهای معاصر تهران نیز خریداری شده است عنوان کرد :سال ها قبل با هزار بدبختی تاکسی کرایه کردم تا من را به میدان امام خمینی (ره) ببرد. مقدار زیادی تلویزیون قدیمی بدرد نخور خریدم که برای فروشنده و راننده خیلی عجیب بود. به آنها گفتم این تلویزیون ها را خریده ام که کاردستی درست کنم.
وی ادامه داد: روی صفحه یکی از تلویزیون ها را کاهگل مالیدم. اسم آن را از این بیت "آنچه جوان در آینه بیند/ پیر در خشت خام ببیند" گذاشتم اما بعدا جعفری که یکی از دوستان قدیمی من است (محمد ابراهیم جعفری، شاعر و نقاش) پیشنهاد کرد نام اثر را گلویزیون را بگذاریم.
این نقاش در مورد علاقه اش به این اثر اظهار داشت: اگر از من بپرسید مهم تری کارم چیست، می گویم همین گل‌ویزیون که اتفاقا ساده ترین اثرم نیز هست.
 
 مکتب سقاخانه امکان تکه چسبانی (کلاژ) دارد
کلانتری که همراه با خبرنگاران در فضای نگارخانه به توضیح آثارش می‌پرداخت، در مورد برخی از نقاشی‌های خود که گفته می‌شود، متعلق به مکتب سقاخانه‌ای هستند، بیان کرد: مکتب سقاخانه‌ای 13 سال قبل از انقلاب شروع شد. منتهی من بعد از انقلاب به استقبال کاری رفتم که دیگران تجربه کرده بودند با این تفاوت که روی پاسپارتو کاهگلی این کار را انجام دادم.
وی با اشاره به سه تابلوی ارائه شده در این نمایشگاه که "یوسف و زلیخا"، " مجنون" و "بیا تا گل برافشانیم" نام دارند و متعلق به مکتب سقاخانه ای هستند، گفت: امکان تکه چسبانی (کلاژ) از مواد گوناگون در این شیوه وجود دارد ، یکی از ویژگی های هنر مدرن همین نکته است.
کلانتری همچنین در مورد اعداد و نوشته هایی که در برخی از آثار وی وجود دارند، عنوان کرد: من به جنبه راز و رمز در ادبیات و نقاشی علاقه خاصی دارم به خصوص که پیوندی با افسانه ها و اساطیر هم داشته  باشد.
عشایر فرهنگ را نسل به نسل منتقل کردند
کلانتری که مجموعه "همراه با عشایر" وی جز تمبرهای ویژه سازمان ملل متحد قرار گرفته است، در مورد این بخش از کارهایش توضیح داد: عشایر را از سال 69 شروع کردم که تا سال 85 ادامه پیدا کرد. در آن تاریخ که این کارها را شروع کردم، موزه مردم ‌شناسی سعدآباد درصدد برپایی  یک موزه کاربردی از عشایر در مجموعه سعدآباد بود و برای همین از من دعوت به همکاری کردند.
وی در مورد فعالیت خود در این زمینه ابراز داشت: کارم این بود که جل‌های عشایری (دستبافته‌ها) را نقاشی کنم. وقتی به این بافته‌ها نگاه کردم، هندسه زیبای آنها من را به فکر واداشت و جریان زندگی موجود شان برایم جذاب شد. برای همین به همسرم گفتم به مدت یک سال، کاری به کار من نداشته  باشد تا فرصت کنم بیشتر به این دستبافته‌ها توجه کنم.
وقتی به این بافته‌های عشایری نگاه کردم، هندسه زیبای آنها من را به فکر واداشت و جریان زندگی موجود در آنها برایم جذاب شد.
کلانتری در مورد تجربیات خود از برخورد با زندگی عشایر توضیح داد:بیشتر برخورد من موزه‌ای بود. با اینهمه فهمیدم عشایر تفاو‌ت‌های مشخصی با یکدیگر دارند. فرش قشقایی و بختیاری و..هرکدام هویت فرهنگی خاص خود را دارند. با بهمن بیگی که از خان‌های ایل قشقایی است، دوست شدم و او من را به یک ایل قشقایی به نام "عمله" معرفی کرد که چند روز مهمان آنها بودم.
این نقاش در مورد سفر خود با عشایر اظهار داشت: از شیراز 500 کیلومتر راه رفتیم تا به قلمرو ایل عمله رسیدیم. ایل بختیاری ناچار است هنگام قشلاق به ییلاق از رودخانه خروشان کارون و کرخه بگذرد و از ارتفاعات زاگرس (زردکوه) با ارتفاع 4 هزار متر عبور کند تا به چهارمحال و بختیاری برسد. 
 
وی افزود: در این مسیر تلفات زیادی وجود دارد. درون مشک‌ها را باد می‌کنند و روی آنها حصیر می‌گذارند تا بچه‌ها و حیوانات بتوانند از رودخانه کارون عبور کنند اما در همین گذر، خیلی از حیوانات تلف می‌شوند. در واقع فصل عبور عشایر از زردکوه خیلی سخت است. با تیشه برف‌ها را کنار می‌زنند تا بتوانند از ارتفاع 4 هزار متری زاگرس عبور کنند.
کلانتری در مورد زندگی عشایر عنوان کرد: به طور کلی خیلی فرصت نکردم زیاد با ایلات زندگی کنم اما قلمرویی برای من پیدا شد که می‌توانستم نقاشی کنم. در آن زمان با خودم گفتم اگر هانری ماتیس در ایران بود، قطعا به زندگی عشایر می‌پرداخت. من در زندگی با عشایر به نکاتی پی بردم که خیلی اهمیت دارد. از زندگی کوچندگان به نقش زن بیشتر  پی بردم.
مرد کوچنده فقط به دنبال گله می‌رود اما زن در تمام زندگی مدام بافته است یعنی در انتقال فرهنگ نقش داشته است.
وی در توضیح نقش زن در زندگی عشایر بیان کرد: مرد کوچنده فقط به دنبال گله می رود اما زن در تمام زندگی مدام بافته است یعنی در انتقال فرهنگ نقش داشته. وقتی یک زن عشایری دختری به دنیا می‌آورد، شروع به بافتن قالیچه می‌کند و وقتی دختر به خانه بخت رفت، قالیچه را با خود می‌برد. شوهرش اجازه فروش قالیچه را ندارد و برای دختر بعدی از روی طرح همان قالی، قالی دیگری می‌بافند. اینگونه است که فرهنگ ادامه می‌یابد و اینها را می‌توان در نقاشی‌هایم مشاهده کرد.
وی ادامه داد: عشایر طی تاریخ طولانی زندگیشان، میراث فرهنگی را نسل به نسل بعد منتقل کردند .خورشید آریایی را همچنان بر دستبافته‌های آنها می‌بینیم. پس نقش زن در زندگی عشایر در انتقال فرهنگ، خیلی موثر است.
این نقاش در ادامه به علاقه عشایر به این نوع زندگی اشاره کرد: بیشتر ما فکر می‌کنیم آنها این زندگی را دوست ندارند. اما عشایر عاشق طبیعت و چنین زندگی هستند و هیچ احساس شرمی ندارند. با گردن فراخ سوارکاری و شکار می‌کنند و کوچندگی را دوست دارند.  اسب و تفنگ در ترانه‌هایشان خیلی مهم است چون آنها متعلق به طبیعت هستند.
وی  سپس به همایشی در مورد عشایر در دانشگاه سوربن اشاره کرد: یکی از اتفاق‌های خیلی خوبی که برای من افتاد، این بود که چندین سال قبل همایشی در دانشگاه سوربن پاریس برگزار شد و چهار نفر ایرانی و چهار نفر خارجی برای این همایش دعوت شدند تا به بررسی سرنوشت عشایر بپردازند. همراه این همایش دو فیلم نمایش داده شد که یکی "گبه"و دیگری فیلم "علف" متعلق به یک خانم فرانسوی  که حدود 80 سال قبل مسیر عشایر را فیلم‌برداری کرده بود.
بیشتر ما فکر می‌کنیم عشایر این زندگی را دوست ندارند اما آنها عاشق طبیعت و کوچندگی هستند.
کلانتری  در مورد جزئیات دیگر این همایش توضیح داد: فرهاد ورهرام هم دقیقا همان مسیری را که این خانم فرانسوی از کوچ عشایر گرفته بود، 70 سال بعد فیلم‌برداری کرد تا نشان دهد این راه هنوز هیچ تغییری نکرده است و این خیلی برای من جالب بود.
حرف باید از جنس زمان باشد
این نقاش و تصویرساز در بخش دیگری از این دیدار در مورد کارهای اخیرش که ساده تر شده اند و با مجموعه "خط و ربط" شناخته می شوند، گفت: حرف باید از جنس زمان باشد. جهانی شدن یک تقدیر  تاریخی است. مینی مالیسم در شعر و نقاشی من را جذب می کند و برای همین در سال های اخیر به این سمت گرایش پیدا کرده ام.
وی همچنین با خنده در مورد تصور همسرش از نقاشی های وی گفت: همسرم در مورد کارهای اخیرم می گوید این  تابلوها حیف رنگ و بوم هستند!خوشحالم که حدالاقل یکی از همین تابلوها فروخته شد تا او دیگر نگوید حیف رنگ و حیف بوم.
 
کلانتری در مورد اولین اثر مینی مالی که در سال 1378 خلق کرده است، توضیح داد: سه خط روی یک بوم هستند که به نوعی تداعی گنبدهای کویری باشند.
 
همسرم در مورد کارهای اخیرم می گوید که تابلوهایم حیف رنگ و بوم هستند.

وی همچنین در مورد دلیل خلق آثارش در ابعاد بزرگ ابراز داشت: دوست دارم کارهایم در ابعاد بزرگ باشد به خصوص اینکه بیشتر آنها کاهگل هستند و می تواند مثل دیوار عمل کنند و تمام فضای دیوار را بگیرند.
این نقاش در ادامه درباره کارهای آینده اش عنوان کرد: معماری ایران سراسر خاک است ولی همیشه با رنگ فیروزه توصیف شده است. برای همین دوست دارم در آثار آینده‌ام بیشتر به این رنگ بپردازم.
کد خبر 1124144

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha