۱۹ بهمن ۱۳۸۹، ۱۰:۱۵

جلسه بیست و یکم درس اخلاق/

آخرت‌طلبی مثل دنیاخواهی سخت است

آخرت‌طلبی مثل دنیاخواهی سخت است

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: حضرت آیت الله مجتبی تهرانی در ادامه درس اخلاق با اشاره به اینکه کسی که به روز جزا یقین و باور داشته باشد، دیگر به این دنیا نمی‬چسبد، مدام حسرت آن را نمی‌خورد و می‬خواهد که آن را رها کند گفت: دنیا به دست آوردن ولو اینکه دین هم نداشته باشی ولی بخواهی از مسیر صحیح انسانی به آن برسی سختی و زحمت دارد.

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به قیام و حرکت امام حسین (علیه‬‬السلام) بود که عرض کردم مجموعه‬ای از دروس معنوی، فضیلتی، انسانی، دنیوی، اخروی، فردی و اجتماعی برای ابنای بشر بود و حضرت مصلحی غیور و انسانی ضد غرور بود؛ نه خود مغرور بود و نه کسی را مغرور کرد، بلکه برای دستگیری مغرورین و نجات آنها تلاش کرد. لذا در اولین سخنرانی در روز عاشورا، اولین بحثی را که مطرح کرد همین مسألۀ غرور بود و خطاب به سپاه مقابل فرمود: شما دست‬خوش غرور شده‬اید. بعدهم حضرت عواملی که انسان را مغررور می‬کند، مطرح فرمود.

جلسه گذشته بحث ما به اینجا رسید که دو عامل درونی و بیرونی، در این‌که فریب خوردن انسان نسبت به انتخاب مسیر رسیدن به مقصد و هدفی که درست هدف‬گیری کرده‬ است نقش دارند.دو عامل درونی و بیرونی موجب می‌شوند که انسان در انتخاب مسیر اشتباه کند و راه سعادت را کنار گذاشته و از راه شقاوت برود.

بعد گفتیم که شیطان هم درونی است و هم بیرونی. از طرفی دنیا، جلوات و جذوات دارد که اینها انسان را به خود جذب می‬کند. این را هم عرض کردم که «گناه را به گردن دنیا انداختن» امر غلطی است، چون دنیا دو زبان دارد؛ هم زبان دعوت دارد و هم زبان عبرت. دنیا برای همۀ ابنای بشر دو حرف دارد، یک دعوت به سوی خود می‬کند، دو زبان عبرت دارد و می‬گوید از من عبرت بگیر. این زبان حال دنیا است.

راه‌کار فریب دادن

در اینجا مطلبی هست که من بنا نداشتم این را مطرح کنم، ولی دیدم در گذشته وارد آن نشده‌ام، لذا اینجا متذکّر آن می‌شوم. شیطان برای فریب انسان به این چیزها اکتفا نمی‬کند و دام‬های فراوانی دارد. من یکی از آنها را عرض می‬کنم. چون صدرالمتألهین(رضوان‬الله‬تعالی‬علیه) این مطلب را مطرح کرده است، من هم در سطح عمومی مطرح می‬کنم. البته من قبلاً یک اشاره‬ای به آن کرده‬ام ولی وارد بحث نشدم.

دنیا «نقد» است

به یک زبان بسیار ساده ما داریم التذاذات و تنعّمات دنیوی را شهود می‬کنیم، اینها حاضر است و به تعبیر ساده «نقد است». در این شبهه‬ای نیست و این حرف، حرف درستی است. ایشان می‬گوید: یکی از راه‌های فریب شیطان با کمک از همین واقعیت است. به تعبیر ما شیطان برای انسان یک برهان و قیاس منطقی درست می‌کند و انسان را فریب می‌دهد، به این شکل که می‌گوید: لذت‬های دنیایی که همه با تمایلات نفس ما همسو است، چه مال و چه جاه، نقد است؛ در مقابل لذت‌های اخروی مثل حور و قصور و دیگر مسائل نفسانی، همه نسیه است. هر نقدی بهتر از نسیه است. در نتیجه، التذاذات دنیایی بهتر از تنعمات آخرت است.

لذات نفسانی آخرت نسیه است

البته دقت کنید که مقابله در مورد نفسانیات است، نه لذت‌های معنوی. یک وقت اشتباه نشود! همه اینهایی که گفتیم، چه دنیایی آن و چه آخرتی‌اش، نفسانی است. فرق این است که تمامی التذاذات نفسانی دنیوی نقد است ولی تمامی التذاذات نفسانی اخروی نسیه است. من مقید هستم که بگویم التذاذات نفسانی، وگرنه التذاذات معنوی، غیر نفسانی است. اینها با هم فرق دارند، چون ممکن است انسان در همین‌جا لذت‬های معنوی را بچشد در حالی که این لذت‌ها نفسانی هم نیستند. خوب دقت کنید! این حرف‌ها، حرف‬های دقیقی است و چون بزرگان اهل کلام ما به این مطالب اشاره داشتند، مجبور شدم اینها را بگویم.

در این صغری بحثی نیست که لذت‌های نفسانی دنیا، نسیه است. کبرایی که در کنار این قضیه می‬گذارند و با آن نتیجه می‌گیرند این است که هر نقدی بهتر از نسیه است. من همه بحث را در قالب منطقی ریختم تا همه متوجه شوند.
همیشه نقد بهتر از نسیه نیست!

جواب این است که ما صغری را قبول داریم که این لذت‌ها نقد است و آن نسیه، لذت‬های اخرویه که مربوط به مشتهیات نفس است، نسیه است، اما بحث بر سر کبری است. کبرای شما خراب است. هر نقدی بهتر از نسیه نیست. این یک مغالطه است. تعبیری که ایشان دارد، این است که «اذا کان متماثلین کماً و کیفاً»، در صورتی نقد بهتر از نسیه است که دو مورد از نظر کمی و کیفی، مثل هم باشند. پس هر نقدی بهتر از نسیه نیست.

حالا یک مثال خیلی ساده می‬زنم؛ تماثل از نظر کمی یعنی مقدار، مثل این است که یک مشتری آمده و می‬خواهد جنسی را بخرد. او ده تومان می‬دهد، مشتری دیگری هم می‌آید و می‬گوید: من هم برای این جنس ده تومان می‌دهم، اما نقد نمی‬دهد، می‌گوید: دو ماه دیگر می‌دهم. اینجا مسلماً نقد بهتر از نسیه است و در این شبهه‬ای نیست. اما یک مشتری آمده و ده تومان می‬خرد، مشتری دیگری آمده و بیست تومان می‬خرد و می‬گوید دو ماه دیگر بیست تومان را می‬دهم. اگر سوخت نداشته و احتمال تخلف او منتفی باشد و قیمت جنس هم در عرض این مدت، دو سه برابر نشود، شما چه کار می‬کنی؟ جنس را ده تومان می‬دهی؟ یا می‬گویی نه! چون سوختی در کار نیست و صد درصد قیمت را به من می‬دهد، بیست تومان را انتخاب می‬کنی؟ اگر قیمت از نظر مقدار دو برابر دیگری است، اصلاً قابل قیاس با آن نیست. حالا از نظر کیفی مثال این است که: یک منبع این طرف و منبع دیگری آن طرف است که از نظر مقدار برابرند. در یکی برنج نامرغوب است و در دیگری چیزی نیست، اما به شما می‌گویند با همان هزینه دو ماه دیگر برنج صدری اعلا به تو می‬دهیم. کدام را قبول می‌کنی؟! چه کسی گفته است که هر نقدی بهتر از نسیه است؟ این حرف در صورتی درست است که دو چیز از نظر کمیت و کیفیت مساوی باشند، اما اگر تفاوت داشته باشند چه؟

حرفی بر خلاف نظام بشری!

اگر بخواهیم این حرف را بپذیریم، نظام بشریت از بین می‬رود. در تمام چیزهایی که مربوط به کشت و زرع است، انسان نقد را می‌دهد برای نسیه. شما که یک من گندم را در خاک می‬ریزی، دیوانه هستی؟ می‬گویی شش ماه دیگر ده من خواهد شد. اگر کسی بگوید: دیوانه! هر نقدی بهتر از نسیه است! چرا یک من را از دست دادی؟ به عقلش شک نمی‌کنی؟! آیا کسی این حرف را می‬زند؟ اصلاً و ابداً! تمام عقلای عالم دارند این کار را انجام می‬دهند. پس تمام این معاملات نسیه که در عالم انجام می‬‬شود، دیوانگی است و همه اینها دیوانگان هستند؟! هر نقدی بهتر از نسیه است، غلط است. این قضیه کلی نیست.

دنیا کشت‌زار آخرت است

لذا این قیاس یک مغالطه است و باطل است. حالا من می‌گویم مشکل کجا است. مشکل از اینجا نیست، مشکل تو در جای دیگر است. حتی ما این تعبیرات را نسبت به دنیا و آخرت، داریم که «الدنیا مزرعة الآخرة» این تشبیه، همان مثالی است که درباره زراعت و کشت زدم. البته روایت دیگر داریم که از نظر مضمون شبیه به آن است؛ «بِالدُّنْیَا تُحْرَزُ الْآخِرَة» (بحارالأنوار، جلد 7، صفحه 47) یا «الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ حَرْثُ الْآخِرَةِ»(غررالحکم، صفحه 154) دنیا کشت است و با دنیا آخرت به دست می‌آید. این مطلب را در روایت هم داریم.

بی تعارف؛ قیامت را قبول ندارید!

مشکل جای دیگری است. این‌طور نیست استدلال شد و انسان با این قالب‌ها اشتباه نمی‌کند، مشکل این است که یا اصل قیامت را قبول نداری و باور نداری، یا اگر منکر معاد نیستی، در آن مردد هستی و یقین به قیامت نداری! مثل کسی که می‌گوید من یقین ندارم این مشتری که رقم بالاتری گفته، پولم را سر دو ماه به من بدهد. یعنی تو زبان وحی و زبان عقل را باور نداری! مشکلت اینجا است. قرآن می‬گوید «وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ»، من عمداً این آیه را آوردم، چون لذات نفسانی را مطرح کرده است «وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُونَ» (سوره مبارکه زخرف، آیه 71) حتی جاودانه بودن و دوام زیست را هم با اصل زیستن و خوش بودن را مطرح می‬کند؛ هم خوش باش را نفسانی دارد و هم همیشه بودن را. آنچه نفس‬های شما آرزو می‬کند و چشم‬های شما از آن لذت می‌برد، در بهشت هست و شما همیشه آنجا هستید. این، هدف هر انسانی است و فطرت هر کس این را می‌خواهد. همه چیز در بهشت هست ولی تو به این وعده خدا اعتماد نداری.

آخرت بالاتر از آن است که به بیان آید

البته مطلب بالاتر از این است و همین نعمت‌های اخروی مربوط به نفس، با التذاذات نفسانی و دنیوی اصلاً قابل قیاس نیست. علی(علیه‬السلام) فرمود: «کُلُّ شَیْ‏ءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِیَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ»( نهج‏البلاغة، خطبه 114) هر چیزی از امور اخروی که به آن برسی و در روز قیامت آن را ببینی، خیلی بزرگتر از شنیدن آن است و بزرگتر از آن چیزی است که به گوش تو خورده است. حتی این توصیف که در قرآن آمده است و به گوش ما خورده است، نیز چیزی نیست که در قیامت خواهی دید. حضرت می‬گوید: تو نمی‬توانی این آیات را هم درست درک کنی! مشکل این است که معاد و وعده‌های خدا به باورت نیامده و در باورت نمی‌گنجد. این مشتری، خدا است. « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة»( سوره مبارکه توبه، آیه 111)و او از وعده خود تخلف نمی‌کند.

روگردانی از دنیا، اثر ایمان به آخرت

این است که در روایت آمده است: «مَنْ أَیْقَنَ بِالْآخِرَةِ لَمْ یَحْرِصْ عَلَى الدُّنْیَا» (مستدرک‏الوسائل، جلد 11، صفحه 200) «من أیقن بالآخرة أعرض عن الدنیا» (غررالحکم، ص 151)کسی که به روز جزا یقین و باور داشته باشد، دیگر به این دنیا نمی‬چسبد، مدام حسرت آن را نمی‌خورد و  می‬خواهد که آن را رها کند. علی(علیه‬السلام) در نهج‬البلاغه تعبیری دارد که من عین آن را می‌خوانم؛ «أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ فَمَا خُلِقَ امْرُؤٌ عَبَثاً فَیَلْهُوَ وَ لَا تُرِکَ سُدًى فَیَلْغُوَ»، مردم شما بیهوده آفریده نشده‌اید! عمرتان را به بازی گوشی نسپارید! شما هم به خودتان واگذار نشده‌اید! «وَ مَا دُنْیَاهُ الَّتِی تَحَسَّنَتْ لَهُ بِخَلَفٍ مِنَ الْآخِرَةِ الَّتِی قَبَّحَهَا سُوءُ النَّظَرِ عِنْدَهُ» دنیا آن‌قدر زیبا نیست که در چشم شما زیبا جلوه ‬کرده است به خلاف آخرت که بد و زشت در ذهن شما تصویر شده است. این‌طور که شما گمان می‌کنید، نیست! « وَ مَا الْمَغْرُورُ الَّذِی ظَفِرَ مِنَ الدُّنْیَا بِأَعْلَى هِمَّتِهِ کَالْآخَرِ الَّذِی ظَفِرَ مِنَ الْآخِرَةِ بِأَدْنَى سُهْمَتِهِ»( نهج‌البلاغه، کلمه 370) فریفته دنیا هر چقدر هم در نیا به بالاترین پیروزی‌ها برسد و لذاتش را بیابد، هم‌چون کسی نیست که از آخرت به کمترین نصیب برسد! حضرت می‌گوید: لذت دنیا اگر هم زیاد باشد در مقابل لذت آخرت کم است. آن را زیاد کرد و این را کم کرد تا بگوید اینها قابل قیاس نیستند. تو هنوز نفهمیده‬ای که التذاذات اخروی چیست.

آخرت‌طلبی سخت است، مثل دنیاخواهی

مرحوم ملاصدرا(رضوان‬الله‬تعالی‬علیه) در ذیل این قیاس، مطلب دیگری می‌گوید که البته من آن را ساده می‬کنم. آدم می‌گوید: من اگر بخواهم همه محرمات را ترک کنم و به همه واجبات عمل کنم، خیلی فشار دارد، مشقت دارد، زحمت دارد. ایشان جواب این حرف را با یک روایت می‬گوید. روایت از موسی‬بن‬جعفر(علیه‬السلام) خطاب به هشام‌بن‌حکم است که حضرت فرمودند: «یَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ نَظَرَ إِلَى الدُّنْیَا وَ إِلَى أَهْلِهَا فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ» انسان وقتی به دنیا می‌نگرد، می‌یابد که برای هر نعمتش باید تلاش کند. آیا تو خیال کردی که دنیا همین‌طور بدون زحمت به دست می‌آید؟ یعنی کسانی دنیا را می‬آورند و می‬گذارند خدمت شما و تقدیمتان می‬کنند؟ این هم مشقت دارد. دنیا به دست آوردن ولو اینکه دین هم نداشته باشی ولی بخواهی از مسیر صحیح انسانی به آن برسی سختی و زحمت دارد.

کدام سختی کشیدن دارد؟!

«وَ نَظَرَ إِلَى الْآخِرَةِ فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ» هر دو تا زحمت دارد. حالا کدام را انتخاب کنم؟ عقل چه می‌گوید؟ دو کار وجود دارد که هر دو هم سختی دارد. بحث انتخاب است. صحبت سر این است که عاقل کدام را انتخاب می‬کند؟ « فَطَلَبَ بِالْمَشَقَّةِ أَبْقَاهُمَا فعلم»( اصول‌کافی، جلد1، صفحه 17) عاقل به دنبال چیزی می‬رود که لذتش دائمی است، نه آن که موقت است و روزی از دستش می‌رود. نعمتی که باقی و جاودانه است را باید انتخاب کرد. به همه زبان‌ها، زبان فلسفه، وجدان و ... با ما صحبت کرده‌اند تا مطلب را به همه ما بفهمانند و جای هیچ ابهامی نباشد. پس قضیه چیست که ما دنیا را انتخاب می‌کنیم؟ بدون هیچ تعارفی، قیامت باورمان نیامده است.

اصل مطلب این است که ما یا قیامت باورمان نیامده و وعده الهی را قبول نداریم و فقط با زبان می‬گوییم که قیامت را قبول داریم، یا فقط احتمالش را می‬دهیم، حال آن‌که احتمال به درد نمی‬خورد. از آن طرف، لذات حیوانی دنیایی با امیال نفسانی ما همسو است و در تمام ابعاد هم این‌گونه است، لذا اینها هم جلوی زبان عقل را می‬گیرد و هم جلوی زبان وحی را می‬گیرد. عقلت از کار می‬افتد و وحی هم به دردت نمی‌خورد.

هدف‌گیری امام حسین در روز عاشورا

ما وقتی به سراغ چیزهایی که در مکتب الهی وارد شده است، می‬رویم می‬بینیم اولیا خدا، روی این مسائل خیلی تکیه کرده‬اند. آیات قرآنی زیادی داریم که بحث کشش پرداختن به آن را ندارد. در این جلسه آخر، فقط به این مقدار خواستم راجع به امام حسین بحث کنم که ببینید حضرت آن هستۀ مرکزی را هدف گرفت که اینها با آن مقابله کردند. حضرت به آنها گفتند که چه چیز شما را اینجا آورده و مقابل من قرار داده است؟ شما مغرور دنیا شده‬اید، اما من دارم دنیایتان را برایتان تعریف می‬کنم. حضرت صریح توضیح داد که این دنیای شما است. شما فریب خوردۀ دنیا هستید و خیال نکنید که با زور فریب خورده‌اید. سوء انتخاب خودتان بوده است.

بصیرت‌دهی اولیاء خدا تا دم مرگ

لذا اولیای خدا تا دم مرگ، روشن‌گری می‌کنند و به مردم هشدار می‌دهند. حسین(علیه‬السلام) این سخنان را در چه حالی به مردم می‌گفت؟ کجا دارد این حرف‬ها را می‬زند؟ روز عاشورا و در مقابل سپاه دشمن، می‬خواهد جنگ شروع شود، او ایستاد و دو سخنرانی ایراد کرد. اولیای خدا، تا دم آخرشان، ابنای بشر را دستگیری کردند و تلاش می‌کردند که آنها را از ورطۀ غرور بیرون بیاورند و از هلاکت ابدی نجات دهند؛ راه سعادت را به اینها نشان دهند تا در انتخابشان اشتباه نکنند. این کار اولیاء خدا است.

آخرین روشن‌گری‌های امام مجتبی(علیه‌السلام)

جناده می‬گوید بر امام حسن وارد شدم. در لحظات آخر امام حسن بود که من وارد شدم. همین که نشستم، گفتم آخرین لحظات عمر امام است، بگذار توشه‬ای از امام حسن بگیرم. گفتم: «یابن‬رسول‬لله!» ای پسر پیغمبر! من را موعظه کن! اولین جمله حضرت این بود: «اِسْتَعِدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زَادَکَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِکَ» ای جناده! آماده سفر آخرت باش! تو از این دنیا می‬روی و در سرای دیگر توشه می‬خواهی. «و حصل زادک قبل حلول اجلک» قبل از آن که مرگ برسد، این توشه را تهیه کن! «وَ اعْلَمْ أَنَّکَ تَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُکَ»( بحارالأنوار، جلد44 ، صفحه 138) تو دنبال مظاهر دنیا رفتی، اما این را بدان که مرگ از قفای تو است و می‬خواهد تو را به دنیا و نشئه‌ دیگر کوچ دهد. ای جناده! اندوه روزی را که نیامده است بر روزی که هستی بار مکن! غصه آینده‬ات را نخور! چون خدای تو و آن کسی که تو را خلق کرده است، نعوذبالله نمرده است. ای جناده! بیش از آنچه که قوت تو است، هر مال دنیایی را که به دست آوری، خزینه‌دار دیگری هستی؛ می‬گذاری و می‬روی. ای جناده! در حلال دنیا حساب است، در حرام آن عقاب است و در شبهاتش عتاب است. حضرت در جملات آخر خویش گفت: ای جناده! از ذلت و خواری معصیت خدا به سوی عزت اطاعت خدا بیرون رو.

کد خبر 1248178

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha