۲ مهر ۱۳۹۰، ۱۱:۴۰

جاودانه‏های ادب پایداری ـ2/

«داستان‌های شهر جنگی» و مانیفست انسان در جنگ

«داستان‌های شهر جنگی» و مانیفست انسان در جنگ

داستان‏های حبیب احمدزاده در کتاب «داستان‏های شهر جنگی» در زمره آثاری است که پیش از مقوله جنگ، موضوع انسان و حضور انسانیت در جنگ به مثابه یک واقعیت انسانی را مدنظر قرار داده است.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: حبیب احمدزاده آن طور که می‏گوید، نه نویسنده است و نه فیلمساز؛ شاید بهترین وصف درباره او همان گفته خودش باشد که در آن مدعی شده بود سعی می‏کند حس مثبتی را که به زندگی دارد از زاویه جنگ و در قالب داستان به مخاطبش ارائه کند.

احمدزاده بدون اغراق، انسان عجیبی است؛ همانطور که داستان‌های او نیز داستان‏های عادی و طبیعی جنگ به شمار نمی‏رود. او همانطور که داستان‏هایش نمادی از آن به شمار می‏روند، انسان‏هایی عادی به شمار نمی‏روند. نگاهی به فعالیت‏های احمدزاده در سال‏های اخیر از هفت سال پژوهش درباره شخصیت‌شناسی صادق هدایت تا همکاری با فیلمسازی آوانگارد چون خسرو سینایی برای ساخت فیلم «گفت‏وگو با سایه» تا نوشتن یکی از بدیع‌ترین مجموعه داستان‏های ادبیات پایداری در ایران همه و همه نشان از این ماجرا دارد.

از نگاه بسیاری از منتقدان حوزه ادبیات پایداری اگر داستان‏های جنگ را به دوگونه ادبیات جنگ و ادبیات دفاع مقدس تقسیم کنیم، احمدزاده را باید از طرفداران جدی نوع اول از آنها دانست. داستان‏هایی که در آنها جنگ بستری است، برای خلق داستان و احمدزاده در این بستر آماده انسان را با ماهیت حقیقی خود به مخاطب معرفی می‏کند.

در داستان‏های مجموعه داستان «داستان‌های شهر جنگی» انسان در دو سویه جنگ از حیث فردیت و موقعیت برابر است. احمدزاده از موقعیت جنگ تلاش در خلق انسان‏هایی دارد که جدای از عقاید سیاسی و شرایط نظامی که آنها را در مقابل هم قرار داده است، در گلوگاه‏ها و تنگناهای پیش روی خود، تنها با پای‌افزار انسانیت را برای عبور از آن انتخاب کرده‏اند.

جدای از این داستان‏های احمدزاده در این مجموعه با سبک نوشتاری منحصر به فردی از سوی احمدزاده همراه شده است که استفاده از جملات کوتاه، اما بدون وقفه است که با استفاده از حروف ربط ساده به یکدیگر متصل می‏شوند. این شیوه نگارشی جدای از ایجاد تعلیق و هیجان خواننده را به نوعی با خود تا انتها همراه می‏کند.

7 داستان این مجموعه به نوعی مانیفست نگاه انسانی اجتماعی احمدزاده به جنگ به شمار می‏رود. مانیفستی که پیش از این احمدزاده درباره آن گفته است: من از روز اول فارغ از دعوای ایران و عراق به موضوع نگاه می‌کردم و اصلاً قصد نداشته‌ام بگویم عراق بد بود و ایران خوب. به این مسأله تنها به عنوان یک مقطع از حرکت آدمی نگریسته‌ام؛ به طوری که حتی سعی کرده‌ام از واژه عراق هم کمتر استفاده کنم. خیلی از داستان‌های جنگ طوری هستند که الان باید آنها را سوزاند؛ چون باعث به وجود آمدن کینه بین دو ملت می‌شود؛ در حالی که «شطرنج با ماشین قیامت» و «داستان‌های شهر جنگی» اینطور نیستند و من این را مدیون مطالعه‌ای می‌دانم که پیش از جنگ داشته‌ام و نیز برخورد با آدم‌های بزرگی که در جنگ با آنها آشنا شدم. چیز بیشتری نباید از این داستان‌ها توقع داشت.

داستان‏های احمدزاده در این مجموعه با داستان «پر عقاب» آغاز می‌شود. داستان دیده‏بانی که تب و تاب انتقام از سربازانی است که شهر او را تصرف کرده‏اند. او در فاصله 9 ثانیه تا انفجار خمپاره‏ای که می‏خواهد سرباز دشمن را با آن بکشد به نوعی به نجوای درونی با او می‏پردازد: «گلوله در راه است. تو هم در راهی و به علاوه دوربین من نیز بر نقطه‌ای است که انفجار باید صورت بگیرد. لقاحی که یگانه عاملش انسانی است در آن سوی رودخانه.» و این همان بند اول مانیفست احمدزاده در نگاه به جنگ است.

احمدزاده در داستان دومش با نام «هواپیما»، داستان کودکی را به تصویر می‏کشد که آرزو می‏کند برای ساعتی تمام مردم شهرش خشک شوند تا او بتواند از ویترین اسباب بازی فروش شهر هوپیمای  دلخواهش را بردارد. زمان می‏گذرد و او پس از بزرگ شدن با شهرش روبروست که بر اثر حادثه بمباران شیمیایی تمام مردمش خشک شده و از حرکت وامانده‌اند و این بند دوم از نظام نامه انسان محور نگاه احمدزاده به جنگ است. نگاهی غیرایدئولوژیک که در آن نشانی از دفاع مقدس نیست و اصل جنگ به عنوان فاجعه بشری در تیررس راوی و مخاطب است.

داستان «چتری برای کارگردان» از یک تخیل نشات می‏گیرد. از یک آروز و یا شاید ایده که در ذهن نوینسده بیشتر از واقعیت بیرون از آن ساخته و پرداخته شده است. ایده به‌کارگیری ادوات راهسازی در جبهه برای ساخت خاکریز از سوی یک کارگردان سینما مطابق با آنچه او دوست دارد از جنگ در قاب دوربینش بنشیند. داستانی که احمدزاده بنا بر گفته خودش در عین غیر وافعی بودن آن را به گونه‏ای بسیار واقعی برای خواننده‏اش نوشته است.

«سی و نه و یک اسیر» داستانی است که منبع یکی از اقتباس‏های سینمایی موفق کشور در سال‌های اخیر شد. احمدزاده در این داستان، نوجوانی بسیجی را به تصویر می‏کشد که مامور تحویل  تعدادی از اسرا به پشت جبهه می‏شود و این حس مسئول بودن و داشتن این قابلیت که هر اقدامی که صلاحدید در صورت وجود مشکل می‏تواند انجام دهد، چهره‌ای از این جوان بسیجی در داستان می‌سازد که در کمتر داستان و یا روایت مستند و داستانی از جنگ تاکنون جرات به تصویر کشیدنش داشته شده است.

«فرار مرد جنگی» داستانی عاطفی است. مردی عاشق دختری می‌شود، اما از بیان آن خجالت می‏کشد. در این حال و هوای گفت و نگفت، مرد دوست رزمنده‌اش نیز همزمان عاشق دختر شده و در ابراز آن پیش دستی می‌کند.... مدتی بعد دختری را که دوست داشت و همسر رفیقش شده بود، در پارک می‌بیند؛ در حالی که لباس عزا پوشیده. همسرش از بالای ساختمانی سقوط کرده و درگذشته است. احمدزاده در دیالوگ‏های این بخش از داستان، حرف‏های زن را بر پیکر مرد همچون گلوله‌هایی تشبیه می‌کند که از سمت زن شلیک می‌شود. فرار مرد جنگی در مجموع، یکی از داستان‌های ضعیف این مجموعه از حیث ساختار داستانی است.

«نامه‏ای به خانواده سعد» داستان نامه‏نگاری یک رزمنده ایرانی به خانواده سربازی عراقی است که به دلیل فرار از جبهه توسط همرزمانش کشته شده است.

«اگر دریاقلی نبود» نیز داستان پایانی این مجموعه است که روایتی واقعی از فردی است به نام دریاقلی که مسافت زیادی را یک نفس رکاب می‌زند تا به نیروهای خودی خبر خمله دشمن را بدهد.

«داستان‌های شهر جنگی» در کلیت یک مجموعه داستان جنگی حاوی یک سبک و سیاق و نگاه جدید به جنگ است که پس از احمدزاده و حتی توسط خود او نیز تکرار نشد. داستان‏هایی که در خارج از قاب دید مخاطب ایرانی خود نیز احساس احترام مخاطب را برانگیخته است. مهم نیست که بگوییم برخی از داستان‏های این مجموعه را باید در بالیوود به فیلم تبدیل کرد و یا برخی از آنها را به زعم برخی تحقیرکننده شخصیت جنگ‏آور ایرانی بدانیم.

جنگ حادثه‏ای است که پیش از خاک، انسان و انسانیت حاضران در خود را به چالش می‏کشد و روایت احمد‏زاده، هفت گفتار از این دست چالش‏هاست.

---------------------------

حمید نورشمسی

کد خبر 1415322

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha