حسادت بردن انواعی دارد که در حوزه های مختلف بروز می کند؛ بعضی از این نوع حسادت از لحاظ تاثیراتی که دارند می توانند خطرناک باشند و برخی فقط خود حسود را می سوزانند.
حسد به دانش
کسانی که در محیط تحصیلی و رشته علم و دانش قدم می زنند بر برتری علمی دیگران حسد می برند ومی کوشند که چهره علمی آنها را از بین ببرند. یا اگر محصلی را دیدند که با جدیت مشغول تحصیل است آینده درخشانی دارد برای او ایجاد موانع می کند وسیل تفریح وعیش را برای او فراهم می کنند و او را از تحصیل باز می دارند.
بیمارستانی جراح فاضل و دانشمندی داشت که پی در پی عمل جراحی می کرد ودانشمندتر می گردید وی را ترقی دادند و مقامی بالاتر بردند تا در بیمارستان نماند.زیرا اگر در آنجا می ماند تخصصش در جراحی افزوده می گشت ومقام شامخی را بدست می آورد.
حسد به مسائل جزیی
نالایق ترین مردم حسودانی هستند که بر چیزهای جزیی و بی ارزش حسد می ورزند. اگر کسی بسیار بخوابد بر او حسادت می کنند.اگر کسی بیشتر از آنان غذا بخورد به او حسادت می کنند. اگر کسی فربه باشد بر او حسادت می کنند.اگر قدش بلند باشد براو حسادت می کنند و حسد خود را به صورت انتقاد یا متلک یا فحش و بدگویی جلوه می دهند و گاه به صورت نصیحت و خیرخواهی رشک خود را آشکار می کند.
گاهی کار به جایی می رسد دسته ای از مردم هنگامی که می خواهند به کسی اظهار علاقه کنند به او می گویند: چرا لاغر شده ای؟ چرا کم غذا می خوری؟ شما کم خواب هستید؟ گویا وظیفه اینان جاسوسی خواب و خوراک و چاقی و پوشاک دیگران است.اغلب این افراد ناسالم وضعیف المزاج می باشند.بنابراین راز حسد این افراد آشکار خواهد شد.
حسد به نزدیکان
رشک دختران بردختران عمو ودایی وعمه و خاله بسیار است و همچنین رشک پسرعمو ها وپسر دایی ها وپسرخاله ها وعمه ها فراوان می باشد. بلکه رشک خواهر بر خواهر وبرادر بر برادر کم نیست. حتی بعید نیست دور نیست که مادری بر دخترش حسد ورزد.بارها شده است که خاندانی بزرگ در اثر حسد افراد آنها بر هم نابود شده و از بین رفته است.زیرا هر یک از افراد آن تیشه ای از حسد بر دست گرفته به ریشه دیگری می زنند و در نتیجه ریشه خود را قطع می کنند لذا همگی نابود می شوند.
حسد به بیگانگان
حسودانی هستند که تنها بر بیگانه حسد می برند و با خودی خود کاری ندارند. اینان شاید در تعریفی بهترین حسودانند و راه سعادت برای آنها بازتر است.چون این صفت پلید در آنها ریشه ندوانیده واز بن کندن آن آسان است.دوستان و خویشان از این دسته حسودان بدی نمی بینند.اینها با خودی کاری ندارند.هم کیشان آنها از دست آنها در آسایشند وهم شهریانشان را نمی آزارند.با هم میهنان خود دشمنی نمی کنند.بلکه تمام بدی و دشمنی آنها با بیگانگان است.
شاید بعضی این صفت را فضیلت پندارند. این دسته بیشتر از افرادی تشکیل می شوند که تربیت عالی ندارند و دارای تعصب خانوادگی یا منطقه ای ومانند آن می باشند.اینان هر چند خودشان از حسدشان زیان می برند ولی بر کسانشان سودمند هستند.حتی برعکس این حسد هم وجود دارد که بر خویشان خود رشک می ورزند که این دسته از افراد پست ترین و پلیدترین افراد بشر هستند.
حسد به محبوبیت
حسودی که بر فضیلت و کمال رشک می برد وبا او از در دشمنی در می آید نه از جهت فضیلت و کمال اوست بلکه از جهت محبوبیتی است که در اثر فضیلت پیدا کرده است.حسود از این محبوبیت ناراحت است.مثل برادران حضرت یوسف که او را به بیابان بردند و در چاهی افکندند.نمونه بارزی از حسد به محبوبیت دیگری است.
نظر شما