به گزارش خبرگزاری مهر، چهارمین جلسه از سلسله نشستهای هنر دینی از منظر شهید آوینی، با حضور یوسفعلی میرشکاک، شب گذشته سهشنبه اول اسفند در سازمان هنری رسانهای اوج برگزار شد.
میرشکاک در این جلسه گذشته که با موضوع رمان از منظر سید مرتضی آوینی» برگزار شد اظهار داشت: سید بزرگوار درباره تکنیک و انسان مادی فعل ماضی را به کار میبرد. این اندیشه اگر کج و کوله به آن نگاه کنیم، «اندیشه ایدئولوژی» میشود، حال آن که سخن شهید آوینی ایدئولوژی نیست، سخن سید این نیست که با وقوع انقلاب اسلامی هم ادبیات، هم جهان و هم انسان تغیر نکرده، سخن او این است که افق عوض شد و انقلاب اسلامی طلیعه این افق بوده است. این گشایش به نظر شهید آوینی با رنگ مرارت همراه است که پایان این گشایش نیز با ظهور حضرت بقیه الله خواهد بود. کسی که میخواهد به این گشایش برسد مجبور است با نفس خود و با عالم درگیر باشد؛ البته این سخن سید اجمالی است و تفصیل آن در وجود کسی تحقق مییابد که عقل این عوالم باشد.
وی افزود: یکی از وجوهی که سید نقدش میکند، رمان است. رمان صورتی ادبی است که زاییده دنیای مدرن است. یکی از تجلیهای عمده دنیای مدرن، رمان است که با دن کیشوت شروع میشود؛ قبل از آن رمان، نه دین است و نه اسطوره، بلکه افسانه است؛ یعنی یک پرده از دین و اسطوره پایین تر است، اما شما در رمان یا حکایت یا قصه وجهی تفصیلی میبینید؛ مثلاً در «سمک عیار» این قدر میفهمید که سمک کوتاه قد است، اما بیش از این نمیفهمید، مثلاً اندیشه او را در نمییابید. شما در دنیای غربی ژان وال ژان میبینید؛ کسی که از اندیشهاش، قد و قوارهاش و گذشتهاش معلوم است که یکی از مصادیق اومانیسم است. اومانیسم اصالت انسان است که انسان را روبروی خدا علم کرده است، اما چه انسانی؟ انسانی که با ارزشهای روشنگری برابر باشد؛ از زمان قدیم انسان برای غرب اصیل بوده است، حتی در زمان خدایان، انسان تحت فرمان آنها نبود و مطابق با قوانین مدینه خویش زندگی میکرد.
آنها که رمان را انکار میکنند
میرشکاک ادامه داد: یکی از مصادیق زن اومانیسم نیز مادام بوآری است، آیا او صورت تاریخی داشته؟ خیر، اما میشود هزاران هزار مصداق را در فرانسه، انگلیس و آلمان آن زمان نشان داد. سرآمد همه این اندیشهها هنوز آشکار نشده است.دن کیشوت رمان را انکار میکند. شما در رمان کاری ندارید سمک عیار چگونه میاندیشد، او تنها برای شما یک نمونه اخلاق است، او نمونه انسانی است که اصطلاحاً عیار میگفتند، شوالیهها همه همین طور بودهاند، این شوالیهها در رمان مطرح هستند، همه کشورهای اروپایی نیز رمانهای خود را دارند، نمونهاش شوالیه.
این نوینسده افزود: شوالیه برتر در آن زمان شاه آرتور بود. نویسنده دن کیشوت شوالیه و معتقدان به عصر شوالیه و خوانندگان رمان را هجو میکند، او میگوید دوره این حرفها تمام شده است. دن کیشوت مالیخولیا داشت. او آسیاب بادی را غول تصور میکرد، در حالی که دشمنی وجود نداشت، همه اینها توهم او بود. دن کیشوت عمداً انکار میکرد؛ زیرا مسیحیت در دوره تاریخی به جایی رسیده که منقطع شده است، نه تنها از مسیحیت، بلکه از عیاری، جوانمردی و فتوت نیز منقطع شده؛ به همین خاطر است که دن کیشوت این قدر فراگیر میشود، جهان غرب مثل انگلیس، اسپانیا و فرانسه به جایی رسیده بود که از هجو ارزشها استقبال میکرد. در کشور خودمان سالها پس از نوشته شدن «علویه خانم» و «بوف کور» در روستاها امیر ارسلان میخواندیم، روستاییان هنوز رمان را باور دارند؛ چون باطنش هنوز مغشوش نشده است.
رمان پاک قاب احیاست
نویسنده کتاب «دیپلمات نامه» افزود: حرف شهید آوینی این بود که این باطن پاک و ساده در دل تمدن تکنیکی قابل احیاست. خیلی سخت است، اما محال نیست. مثل این است که بگوییم انسان میتواند در آتش زندگی کند، سخت است، ولی محال نیست و مجاهدت میخواهد؛ رمان یک دوره کلاسیک دارد، سپس یک دوره رمانتیک و بعد به رئال میرسد و در نهایت به دوره مدرن ارزشهای بورژوازی هم فرو میریزد؛ در دروه بورژوازی ارزش، پول بود، شرف بورژواری دنیایش بود، اما الان از آن دوران رمانهای بزرگ، خبری نیست، نه اینکه هیچ چیزی نباشد، چاپ میشود، اما به انتهای کار رسیده است، اصالت و بنیاد ندارد و حتی فرم قابل اتکایی هم ندارد؛ زیرا سینما، تلویزیون و سایر رسانههای فراگیر جای آن را گرفتهاند. اگر سرانه مطالعه کتاب در ایران پایین است، در غرب نیز پایین آمده است، البته کتاب در غرب هنوز هم فروش دارد، اما دیگر مثلاً «بیگانه» کامو نوشته نخواهد شد.
میرشکاک همچنین گفت: الان عصر فمنیسم است. تا هنگامی که با تمدن غرب مواجهیم بنیاد مدرنیسم، اومانیسم است. به اومانیسم مظهر اصالت بشر میگویند، ولی بشر در این تعبیر مذکر است، از عصر روشنگری تا پایان مدرنیسم نماد انسان مرد است، اما از مدرنیسم به این سو، زن مظهر انسانیت میشود؛ یعنی بشر یا زن است یا مردی که کسب تأنیث میکند.
تعارض اندیشه ما با اومانیسم منجر و خلق رمان
نویسنده کتاب نامهای به رئیس جمهور آینده افزود: حال انقلاب ما در یک موقعیتی اتفاق میافتد که حدود یک قرن از غلتیدن ما در مدرنیته میگذشت؛ مدرنیته چیزی نبود که بتوان جلوی آن ایستاد. مدرنیته تکنولوژی است و تکنولوژی حرف میزند، مثلاً الکتریسیته با تو حرف میزند، تکنولوژی همه چیز را دگرگون میکند و زمانی که جاگیر شد، دینش را نشان میدهد؛ البته دین که ندارد منظور همین ایدئولوژی است که پشت سر آن است؛ منشور دین تکنیکی نیز منشور حقوق بشر است؛ این حقوق بشر در مقابل حق الله قرار گرفت. بشر آن قدر اصالت پیدا کرده که صاحب حق شود. این اعلامیه قبل از آن که با نظر به مسیحیت و بودیسم نوشته شود، با توجه به قرآن نوشته شده است؛ این سخنی که میگویم برای سالیان سال خواهد ماند؛ هنگامی که ناپلئون داعیه اش این بود که تا قرآن در دست مسلمانان است ما نمیتوانیم کاری انجام دهیم و در پارلمان انگلیس نیز در آن دوران همین نظر را مطرح میکردند. بنا بر این بیانیه حقوق بشر در مقابل الله قرار دارد، حق انسان اصالت دارد، عمده این حق هم این است که بشر را به زور به دموکراسی وارد کنند. صورت تفصیلی این اندیشه در رمان هویدا میشود.
وی تاکید کرد: دلیل آن که ما هنوز هم رمان موفق نداریم آن است که اندیشه ما از اساس با تفکر اومانیسمی متعارض است، اندیشه دینی اجمالی معتقد است که بدی نفس تو باید نزد تو بماند و نباید آشکار شود؛ زیرا اگر آشکار شود تو متظاهر به فسق به حساب میآیی، در مسیحیت برعکس است، شما هفتهای یک بار باید بروید نزد کشیش و به تفسیر گناهانتان اعتراف کنید، رمان انعکاس همین است؛ صورت تفصیلی آنچه که در نفس تو اتفاق میافتد، اگر مکتوب شود، میشود رمان، اگر تصویر شود، میشود سینما.
میرشکاک همچنین گفت: مدرنیته در شخص تعارض به وجود میآورد، تو یا جانب مدرنیته را میگیری یا مقابل آن میایستی، اگر روبرو مدرنیته بایستی میشوی انسان دینی و باید مشکلت را خودت حل کنی، اما اگر کنار مدرنیته قرار گرفتی، انسان لائیست میشوی و اگر مشکلی پیدا شد، روانشناسی هست، پیش کشیش هم نمیخواهد بروی؛ همان گونه که پیش کشیش اعتراف میکردی پیش روانشناس اعتراف میکنی و او هم به شکلی مشکل تو را حل خواهد کرد.
کوندرا آخرین قله رمان در جهان غرب است
نویسنده کتاب انسان آزاد افزود: از میان تمام رمان نویسان سیدناالشهید (شهید آوینی) سراغ میلان کوندرا رفته است؛ کوندرا آخرین قله رمان در جهان غرب است و با سانسور، همه کتابهایش ترجمه شده و موجود است؛ مدرنیته از عصر دکارت و «من میاندیشم پس هستم» شروع شد؛ بنیان این مدرنیته نیز نفس است، برآیند جمعی آن نیز میشود نهنانیت؛ اساس این که انسان به دنبال شیطان به راه افتاد، من است، تمام انبیا آمدند که بگویند این مدرنیته را کنار بگذارید، ابراهیم مامور شد اسماعیل را سر ببرد تا منیت خود را بکشد، اسماعیل صورت من ابراهیم بود، حال اینکه رمان به دنبال کشف معمای من باشد، خیلی حرف است.حال «من» چند تا است؟ یکی است؟ هفت هشت میلیارد من در دنیا وجود دارد؛ یعنی هفت هشت میلیارد رمان نانوشته داریم، این رمان قابل کشف نیست، اینکه فیلم میبینیم در حقیقت آن من نانوشته را میبینیم و اینکه با قهرمان همذات پنداری میکنیم، دلیلش این است که اینها ضمن تفاوت، شباهتهایی نیز با هم دارند.
میرشکاک ادامه داد: معمای «من» غیر قابل کشف است؛ زیرا پشت سر این من، خدا وجود دارد «و نَفَختُ فیه مِن روحی». میشود این کشف را جستجو کرد، اما نمیتوان حلش کرد، رمان با پرسش «من چیست؟» شروع میشود، اگر به احوال خودمان دقت کنیم در شرایط مختلف «من»های مختلفی نشان میدهیم؛ مثلاً شما در مسجد یک من را نشان میدهید، در خانه خودتان، در خانه غریبه و در خانه آشنا نیز «من»های متفاوت دیگری نشان میدهید، رمان میخواهد ببیند این من چیست، نه اینکه حلش کند.
انسان همواره معماست
این نویسنده و شاعر تاکید کرد: انسان 10 هزار سال پیش معما بود، الان هم معماست و تا نزدیکی قیامت هم معما خواهد بود؛ این معما زمانی حل میشود که حضرت اسرافیل در سور بدمد و قیامت برپا شود؛ چون پایان امکانات تاریخی انسان است. زندگی انسانها، امکان آنهاست، مرگ ما نیز پایان امکانات ماست، قیامت پایان امکانات بشر به معنی کلی است، ما ببینیم من چیست، فقیر است، غنی است، کافر است یا مومن؟ البته این «من» را در جهان باید بشناسیم، نه مجرد اینکه گفتیم ما رمان موفق نداریم، دلیلش این است که انسان را مجرد میبینیم. انسان مجرد نسبتی با عالم ندارد، لاجرم دگرگون نیز نمیشود، مثلاً ما درباره شهدا میگوییم آنها مثل فرشته به دنیا آمدند و مثل فرشته از دنیا رفتند، حال آن که میدانیم تشقق به فرشته محال است، اگر محال نباشد نیز مطلوب نیست؛ چون انسان، مسجود فرشتههاست.
نوشتن رمان با قوه توهم کار دارد
نویسنده کتاب «سنت؛ مدرنیته؛ هویت» افزود: پرسش از «من» در فلسفه یک چیز است، در روانشناسی یک چیز است و در رمان یک چیز دیگری؛ در فسلفه انسان شأن مجرد دارد، مشکلی که داریم این است که این شأن را در رمان وارد میکنیم، رمان به ماهیت و وجود در نسبت با پیرامون میپردازد، ماهیت یک امر درونی است. رمان با مشکلات و خاطرات مثلاً یک زندانی کار دارد، با تنگناهای سلول نیز کار دارد، با خواب زندانی نیز سر و کار دارد، نویسنده هم قدم به قدم پیش میرود و کشف میکند، نه آن که یک شخصیت را از قبل در ذهن خود داشته باشد، بلکه در عالم ادب تفصیلی نویسنده، نماینده تمام «من»های عالم است، مثلاً هوگو دزد نیست، ولی ژان وال ژان را مینویسد. هوگو قدیس نیست، ولی آن کشیشی را میسازد که موجب تغییر سرشت ژان وال ژان میشود، بازرس نیز نیست، ولی نمونه بازرس را در دنیا اینجا میکند. زن نیست، ولی مادر کوزت را با آن عواطف زنانه تولید میکند، از این عظیم تر تولستوی در جنگ و صلح است؛ این من شما باید در تمام منهای عالم وجود داشته باشد؛ چون نوشتن رمان با قوه توهم کار دارد.
هر کسی میتواند به بهترین وجه خودش را ترسیم کند
وی تاکید کرد: ما یک عقل داریم و یک خیال برای اینکه وهم را متوجه شویم؛ یک مثال میزنم؛ اتاق تاریک است و شما جالباسی را یک لحظه دزد میبینید، شیطان از همین قوه واهمه استفاده میکند؛ چون قدرت جن در حد وهم است، شیطان نیز جن است، شیطان با استفاده از همان وهم، عقل و اندیشه را تباه میکند؛ در رمان نیز از واهمه استفاده میکنند، قوه واهمه حرف میزند و خیال و عقل به آن رنگ میزند، از همین رو است که ما 20 سال است داریم میگوییم ندهید رمان جنگ را کسانی که آن طرف، کرخه را بعد از جنگ دیدهاند یا خیلی مرحمت کرده و رفته اند قرارگاه، چفیهای گرفته اند، بنویسند؛ آنهایی که بوده اند، میتوانند بنویسند. بگذارید ما به آنها یاد دهیم که خودشان میتوانند دقت کنند. در حال حاضر کسی خاطراتش را تعریف میکند و کس دیگری ویرایش میکند؛ این چه معنی میدهد؟ هر کسی میتواند به بهترین وجه خودش را ترسیم کند؛ به شرطی که یادش دهید چگونه این کار را انجام دهد.»
نشستهای هنر دینی از نگاه شهید آوینی با حضور یوسفعلی میرشکاک هر هفته سهشنبه ساعت 16 و 30 دقیقه در سازمان هنری رسانهای اوج برگزار میشود.
نظر شما