خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ و ادب: بچه زبر و زرنگ جنوب شهر تهران ناگهان خود را در وسط یک ماجرای امنیتی در سالهای قبل از پیروزی انقلاب میبیند. پسرک نوجوانی که روزهایش را با فروش بستنی یخی در جنوب شهر تهران میگذراند، ناگهان متوجه میشود، بیآنکه بداند با وراجیهای کودکانهاش منجر به لو رفتن یک مبارز انقلابی برای ساواک شده که منجر به شهادت آن فرد هم میشود. این ماجرا او را متحول میکند تا جایی که حتی پس از دستگیریاش توسط ساواک و به رغم سن کمش، دیگر کلامی به زبان نمیآورد و آخرین فصل از زندگی خود را با سکوت پیوند میزند.
این خلاصهای است از تازهترین داستان بلند محمد رضا بایرامی نویسنده صاحب سبک معاصر که به تازگی با عنوان «فصل پنجم: سکوت» از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است.
این داستان از چند منظر خواندنی و قابل توجه برای قرار گرفتن در فهرست آثار قابل مطالعه برای نوروز است. نخست اینکه میتوان این داستان را یکی از معدود تجربیات نویسندهاش در خلق یک داستان در فضای شهری به شمار آورد. بایرامی برای تمامی آنها که میشناسندش، نویسندهای است که بنمایه بسیاری از داستانهایش در روستاهای سبلان میگذرد. او روستایینویسی را نه به عنوان یک سبک که به عنوان یک گونه نوشتاری بومی شده در بطن داستاننویسی خود، به طور معمول مورد استفاده قرار میدهد و از میان آنها شاهکارهایی چون کوه مرا صدا زده و یا مردگان باغ سبز را خلق کرده است و اما او در رمان تازه خود از دامنههای سبلان به جایی حوالی جنوب شهر تهران کوچ کرده و جغرافیای زیستی این منطقه را در رمانش گنجانده است؛ پس داستان او میتواند از این زاویه بسیار جذاب و خواندنی باشد.
روایتهای بایرامی در این داستان بلند با وجود ساختار نوجوانانهاش، تو در تو و در عین حال به هم پیوسته است. او در لایه به لایه داستانش با شناساندن شیوه زندگی پسرک و دوستانش، سرگرمیها، شغل و حتی نوع درس خواندن آنها، ضمن ترسیم دقیق محیط زیستس و اجتماعی بخشی از پایتخت ایران در سالهای قبل از پیروزی انقلاب، به خلق شخصیتهایی نائل آمده است که تا پیش از این کمتر میشد در ادبیات نوجوانانه انقلاب اسلامی از آنها سراغی گرفت، شخصیتهای دوست داشتنی و اتو نکشیده که قابل لمس و درک هستند.
راوی این داستان انگار در روح تک تک جملات کتاب در حال دویدن است و همین مساله متن کتاب را سر ضرب، خواندنی، پرکشش و در عین حال با نمک از آب در آورده است. طنز زیرپوستی حاکم بر داستان و تعلیق نهفته در آن به همراهی و باورپذیری قصه از سوی مخاطبش کمک زیادی کرده است و بدون شک او را تا انتهای ماجرا راضی نگاه میدارد.
شاید بتوان به برخی از فصول این کتاب و نحوه مواجهه نویسنده با پیوند دادن موضوعات و محتوای داستان با هم انتقاداتی را وارد کرد اما روایت یکدست و شیرین بایرامی در این کتاب به اندازهای جا افتاده و جذاب است که میتوان از برخی ایرادات روایی کتاب چشم پوشی کرد.
با همین استدلال میتوان باور داشت که «فصل پنجم: سکوت» یک جهش تازه از سوی نویسندهاش به ادبیات نوجوانانه است و در این راستا میتواند برای مخاطبان و پیگیران ادبیات نوجوان امروز خواندنی و البته قابل تامل باشد.
اگر تا پیش از این عنوان میشد که بایرامی با خلق رمان مردگان باغ سبز و در پی آن آتش به اختیار موفق به خلق زبان روایی منحصر به خود در ادبیات بزرگسال شده است، «فصل پنجم: سکوت» هم بدون شک نشانهای است جذاب و با اهمیت در رجعت تازه این نویسنده به ادبیات کودک و نوجوان پس از مدتی دوری از فضای نوشتاری آن و جدای از همه اینها یک پیشنهاد قابل اعتنا برای مطالعه نوروزی تمامی علاقهمندان به داستانهای بلند نوجوانانه.
بخشی از فصل آغازین این کتاب به شرح زیر است:
دروغ تو کار ما نیست. نمیدانم چرا باور نمیکنید! همین جوری نشسته بودم آنجا که دیدم دارد میآید. یعنی اول نفهمیدم که خودش است یا نه. فقط روسریاش را از دور شناختم که برایم آشنا بود.
قبلش هم این را بگویم که مدرسه ما نزدیک بازار دوم است. تو خیابان باریکهای که اسمش پارس است. یک جایی آن پشت مشتهای مسجد الرسول. اگر تابلوی کوچک صبا را نبینی، متوجه میشوی مدرسه بودنش را. جنوبی است. یعنی اول وارد راهرو میشوی و بعد از بین کلاسها میگذری و میرسی به حیاط.
در همه کلاسها به راهرو باز میشود. هیچ کدام از آنها هم پنجره ندارند. به جای پنجره، کرکره دارد. آره، کرکره! چون همه کلاسها یکوقتی مغازه بوده. راست هم و تو یک ردیف. بعد که مدرسه شده، کرکرهها را کشیدهاند پایین و بستهاند در را تا دسترسی فقط از پشت باشد. نمیدانم چه طوری شده مدرسه. بعضیها میگویند همه اینها مال آقای مدیر بوده که کردهشان مدرسه. یعنی آنها را فروخته به آموزش و پرورش. معلوم نیست که راست میگویند یا نه. مهم هم نیست برای ما. من آن روز رفته بودم که کارنامهام را بگیرم. یعنی نه این که خود آن را بگیرم، فقط میخواستم خبرش را بگیرم. کارنامه را فقط به والدین میدادند.
پدر یا مادرم! پدرم حتی نمیدانست من کلاس چندم هستم، چه رسد به اینکه بداند کدام مدرسهای میروم و یا اینکه کارنامه همان بارنامه هست یا نیست.
کتاب «فصل پنجم: سکوت» در 172 صفحه و با قیمت 2000 تومان منتشر شده است.
نظر شما