خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: مهدی قزلی هشتمین سفرش را در «جای پای جلال» تجربه کرد و این بار پس از یزد، کرمان، اسالم، جزیره خارگ، کاشان و اورازان (زادگاه جلالآل احمد) و خوزستان به بویین زهرا از توابع استان قزوین رفت که در خاطره ایرانیها شهری است فراموشنشدنی.
این نویسنده، سفرنامه هشتم خودش را در 12 قسمت آماده کرده که در ایام سال نو در صفحه فرهنگ و ادب مهر منتشر میشود. تا دیروز 5 بخش از این گزارش منتشر شد و امروز بخش ششم آن را میخوانید.
برگشتیم شهرداری و نفسی گرفتیم و نمازی خواندیم و عباسپور مرا با خودش برد به مراسم افتتاحیه دفتر بسیج ورزشکاران شهر سگزآباد. از نظر فیزیکی چیزی که افتتاح میشد یک اتاق معمولی در کنار یک سالن ورزشی قدیمی بود، ولی از نظر سازمانی در واقع یک تشکیلات جدید ورزشی در شهر دایر میشد. به همین خاطر اعضای شورای شهر، ورزشیها، مسئولان سپاه و ... بودند. کمی برای هم تعارف کردند طبق معمول این جلسات کمی صحبتهای رهبر انقلاب را از رو خواندند و باز هم طبق معمول کاغذی برای تذکر زمان و اتمام جلسه. تنها ورزشکار طلایی سگزآباد هم پیرمردی کاراتهکا بود که در رده سنی پیشکسوتها طلای کشوری داشت!
در همین جلسه خانم تجدد یکی دیگر از اعضای شورای شهر را شناختم و سئوالپیچش کردم و فهمیدم او تنها عضو زن شورا و نایب رئیس آن است. در واقع نایب عباسپور. هم او گفت که سگزآباد 5 مدرسه دو شیفته در مقاطع مختلف دارد و سه مسجد بزرگ که یکیاش مسجد جامع است. البته هنوز مساجد کوچک و حسینیهها در بعضی محلات هست. به لطف دانشگاه آزاد و پیام نور بویینزهرا و دانشگاههای مجازی، سگزآباد حدود 100 دانشجو داشت. تفریح جوانان سگزآبادی ورزش است. اعتیاد هم هست، ولی گروه ترک اعتیاد ان اِی (NA) هم حسابی فعال و موثر شده. ضمنا هیچ اعتیادی در زنها گزارش نشده.
حرف از قرهتپه و زاغه شد و تجدد گفت: در خانه ما کاسهای سفالی از همین تپهها هست که از پدربزرگمان به ما رسیده. همینطور دانههای سفال و عقیق کوچکی که بعد از باران و شسته شدن خاک پیدا میشوند و خودشان سوراخهایی در وسطشان دارند. ما اینها را به شکل گردنبند و دستبند درآوردهایم و دوستش داریم. وسوسه شدم آن سفال و عقیقها را ببینم. کاملا معلوم بود که اگر مردم اجناسی را که از تپه پیدا کردهاند بیاورند و یکجا جمع کنند موزه خوبی در سگزآباد راه میافتد.
جلسه که تمام شد از یکی از سپاهیهایی که لباس نظامی تنش بود، پرسیدم: سگزآباد چند بسیجی دارد؟ کمی فکر کرد و گفت: نمیدانم. یعنی باید از حفاظت اطلاعات اجازه بگیرم. یکی که درجه بیشتری هم داشت، گفت: حدود 2000 تا دارد دیگر! و منظورش این بود که حالا چه موقع ژست حفاظتی گرفتن است! سپاهی جوانتر هنوز منظور او را نگرفته بود و میگفت: من از حفاظت اجازه ندارم در این مورد حرفی بزنم!
***
شورای شهر بعد از این افتتاحیه جلسه داشت. عباسپور صدایشان زد و سوار ماشین من کردشان؛ تجدد جلو و عباسپور و دو نفر دیگر عقب. جلسه رسمیشان این چنین به هم خورد و جلسهای غیررسمی در ماشین برقرار شد. از جلوی شهرداری هم رفتیم سمت مظهر قنات، یعنی جایی که آب قنات از زیر زمین میآید روی زمین.
کمی پایینتر از مظهر قنات و بر سر راه آب، یک مجتمع پرورش ماهی ساختهاند که برای 12 بنه سگزآباد است و به 43 میلیون تومان برای 3 سال اجارهاش دادهاند. بالای سر پرورش ماهی رفتیم و قزلآلاها را دیدیم. تعدادی از ماهیها مرده بودند و همین باعث نگرانی اعضای شورای شهر و پرورشدهندگان شده بود. آنها میگفتند کسی از بالا دست چیزی مثل کُلر در آب ریخته است!
باد سردی میوزید و همین باد سرد بازدید ما از آنجا را کوتاه کرد. از جادههای خاکی رفتیم و مظهر قنات را دیدم که آب زلال و خوبی داشت و مهمتر از آن حس خوبی. این تنها قناتی بوده که جلال در کل نوشتههایش از آن حرف زده و هنوز خشک نشده. کمی دورتر جای رودخانه فصلی حاجی عرب را میشد دید که یکی از دلایل پایندگی این قنات است. خانم تجدد زرنگتر از بقیه چند ماهی از پرورش ماهی خرید و همگی باهم برگشتیم. اعضای شورا به طبیعت همیشگی باهم تاتی حرف میزدند و گاهی حواسشان به من جمع میشد و فارسی میکردند کانال را. یکیشان گفت: تاتی میفهمی؟ گفتم: از لحن و سابقه اتفاقات، بله. اگر یکی دو روز دیگر بمانم اینجا گلیمم را از آب بیرون میکشم!
جلوی شهرداری بقیه اعضا پیاده شدند و ماند عباسپور که بنده خدا از صبح همراهم بود. خانم تجدد با اصرار دعوت کرد بروم خانهشان برای شام. اصرارش را خطاب به عباسپور هم میگفت که مرا ببرد. هم میخواستم مزاحم نشوم، هم بدم نمیآمد بروم و از آن کاسه و عقیقها عکس بگیرم. خلاصه جنگ مغلوبه شد و قرار شد شام برویم آنجا.
با عباسپور رفتیم تا بویینزهرا و او ماشینش را از تعمیرگاه تحویل گرفت و معلوم شد برای خدمات تخصصی سگزآبادیها هنوز چشمشان به بویینزهراست. در مسیر از کارهای شورا برایم گفت و گازکشی و حل معضل آب شرب و خدمات دیگری که در این چند ساله شهر شدن سگزآباد انجام دادهاند. نسبتی هم با نماینده مجلس بویینزهرا در مجلس داشت که او هم سگزآبادی بود. ضمن اینکه حرفهایش به دردم میخورد، ولی موضع هم گرفته بودم که تا مصداق حرفهایش را ندیدهام همه چیز را به راحتی قبول نکنم.
بعدتر فکر کردم که خدا لعنت کند باعث و بانی این موضوع را که باعث شده مردم گزارش مسئولان را همراه غلو و دروغ فرض میکنند. هم خدا نگذرد از مسببانش در بین مسئولان و هم در بین همکاران مطبوعاتی و رسانهای ما!
ادامه دارد...
نظر شما