به گزارش خبرگزاری مهر، از ديد اسلام هر چيزي كه سبب سلامت روح و جسم انسان شود و منجر به خرسندي خود او و ساير انسان ها شود مورد حمايت و قبول است. فلذا شادي سالم كه باعث احساس رضايتمندي و سلامتي جسم و جان انسان مي شود بدون شك مورد موافقت اسلام است.
با قطعيت مي توان گفت نه تنها دين مخالف شادي نيست، بلكه حامي و پشتيبان آن نيز مي باشد، حضرت علي (ع) مي فرمايند: مومن شاديش در چهره نمايان و اندوهش در دل پنهان است.
اين سخن ارزشمند اثبات مي كند كه ايمان و مومن بودن با شادبودن، همانند دو طرف يك سكه هستند، چرا كه حضرت علي (ع) نگفته حزن واندوه نمايان باشد، بلكه فرموده شادي در چهره مومن بايد هويدا باشد. بنابراين، اگر گفته شود دين اسلام، دين شادي و نشاط و اميد است سخن درستي است. همه دستورات دين زيباي اسلام، منطبق بر فطرت انسان و تامين كننده ي صلاح دنيا و آخرت او مي باشد، فطرت هم به تحقيق مخالف شادي نيست. براي اينكه براي اين فرضيه دليلي بيشتر داشته باشيم چند مورد از سخنان بزرگان اسلام را ذكر مي كنيم.
از ديد پيشوايان ديني شادي و تبسم هميشگي نشانه اهل بهشت است. پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند: هر كس دل مومني را كه غم و اندوه دارد، شاد كند خداوند دل او را در روز قيامت شاد مي كند. همچنين امام صادق (ع) مي فرمايند: خوشحال كردن قلب مومن از 10 حج با فضيلت تر است.
با توجه به احاديث بالا، به روشني معلوم مي شود كه شادي جزئي از دينداري است و كسي كه بتواند به وسيله صفت مثبت شادي كه در وجود خود پرورش داده، ديگري را هم شاد كند در پيشگاه خداوند از ارج و قرب عظيمي برخوردار خواهد شد، زيرا شادي واقعي يعني لذت بردن از لحظه لحظه زندگي است كه با هدف آفرينش انسان كه بر آن باليده است مطابقت تام دارد.
در فرهنگ و ادب ايراني هم بر شادي تاكيد شده است. البته ادب فارسي هم الهام گرفته از دين و عرفان اسلامي است. به طوري كه حتي برخي از شعرا واديبان اسلامي خود مجتهد ديني هم بودند .نگاه اجمالي به ادبيات فارسي هم نشانگر اين است كه واژه هاي مثبت، اميدبخش، لذت بخش، رهايي بخش و طرب انگيز به وفور در اشعار شعراي بزرگ به كار رفته است، كه همين امر نيز تاييد مي كند كه بين شادي و دين رابطه مستقيم و مثبت وجود دارد.
برسرتربت من با مي مطرب بنشين/ تا به بويش ز لحد رقص كنان برخيزم
فاش مي گويم واز گفته خود دلشادم/ بنده عشقم و از هر دوجهان آزادم
حاشا كه من به موسم گل ترك "مي" كنم/من لاف عقل زنم اين كار كي كنم؟
با عنايت به ابيات بالا نيز مشخص مي شود، كه شادي وسرور در ذات انسان نهفته است و ذات انسان هم نشات يافته و حيات گرفته از ذات الهي است. پس شادماني ريشه در هستي داشته و اصل آفرينش رابطه مثبتي با شادي دارد، چنان كه سعدي (ره) مي فرمايد:
به جهان خرم ازآنم كه جهان خرم ازاوست/عاشقم برهمه عالم كه همه عالم از اوست
در واقع اين بيت اين حقيقت را اظهار مي كند كه تمام ذرات جهان مظهرعشق خداوندي هستند. پس شادي هم كه جزئي از وجود انسان است ريشه در سلول هاي او دارد و آن هم نشانه اي از لطف خداوندي است. خلقت انسان بر پايه شادماني مناسب انجام مي گيرد و شادماني جزء ذات اوست و توجه به ذات بشر و آنچه در خميرمايه آفرينش او به وديعه نهاده شده عزيزو محترم و ارزشمند است. پس نبايد به اشتباه دين را مخالف شادي و يا شادي را مغاير با دينداري دانست، بلكه اينها لازم و ملزوم يكديگر هستند. بايد بدانيم كه دين براي افسرده كردن مردم نيامده، بلكه دينداري تامين كننده شادي حقيقي و پايدار است. نبايد تصور كرد كه شادي هميشه موجب شكسته شدن مرزهاي اخلاقي و منطقي است. شادي سالم فضايي ايجاد مي كند كه هم مرزهاي اخلاقي محفوظ مي ماند و هم جذاب است. به قول فردوسي:
سراينده باش و فزاينده باش/شب و روز با رامش و خنده باش
چوشادي بكاهد،بكاهد روان/ خرد گردد اندرميان ناتوان
نظر شما