به گزارش خبرنگار مهر، اینجا مدینه منوره است، گزارش مرا از شهر پیامبر (ص) میخوانید، همان شهر پاکی که رسول خدا آن را طیبه نامید و با کلام خدا آن را فتح کرد.
از کنار گنبد سبز ختمی مرتبت برایتان از حال و هوای این شهر و زایران و ارادتمندانش مینویسم، از کنار بقیع شریف و از میان قبور چهار تن از امامان معصوم شیعه که ضجهها و گریههای زائران ایرانی برایشان آشنا است، از کنار مکانی که بوی غربت فرزندان رسول مهربانی را میدهد.
اینجا حرم بزرگ مردی است که فرمود: هیچ پیامبری به اندازه من سختی نکشید، همان آقایی که در طایف سنگ به سویش رها کردند و در احد پیشانیاش را شکستند و او را مجنون و ساحر خطاب میکردند، همان طبیب دورگردی که شفای درد بندگان خدا بود.
صبح است تازه اذان فجر از گلدستههای جذاب مسجد النبی که هر زائری را محو خود میکند به گوش میرسد.
کاروان دانشجویان عمره گذار بعد از آنکه به فرودگاه جده رسیدند راهی شهر پیامبر(ص) میشوند تا پروانه وار، گرد حریم نبی مکرم اسلام(ص) و بقیع مظلوم بگردند.
روحانی کاروان به دانشجویان سفارش میکند بعد از آنکه وارد هتل شدند و استقرار پیدا کردند، پیش از آنکه به زیارت بروند حتماَ غسل کنند و لباسهای تمیز و پاکیزه به تن کنند و قدمهای کوتاه تا رسیدن به حرم بردارند و با آرامش و وقار حرکت کنند و زبانشان مدام به ذکر صلوات عطرآگین باشد.
حاج آقا به دانشجویان این نکته را هم گوشزد میکند که پیش از آنکه به حرم رسول خدا و زیارت ائمه بقیع میروند حتما اذن دخول بخوانند.
کم کم انتظار جماعت دانشجوی ایرانی به پایان میرسد و تا به خود میآیند، چشمانشان گنبد خضرای نبی را به قاب میکشد، دست روی سینه میگذارند و به پیامبرشان سلام میکنند و طعم خوش لحظههای حضور رسول خدا در مدینه را در گذر از تاریخ هزار و چهارصد ساله این شهرمرور میکنند.
اینجاست که اشک از چشمها حلقه حلقه سرازیر میشود و هر کس با پیامبر(ص) نجوا و درد دل میکند و آدمی در این حرم احساس میکند صاحب خانه خود به استقبال زائرانش آمده است و دستان گرم و پر مهرش را باز کرده تا فرزندان میهمانش را به آغوش بگیرد.
اینجا حضور در بهشت را هم میتوان تجربه کرد، در حرم رسول خدا، باغی از بستانهای بهشت به چشم میخورد و آن هم مکان با عظمت بین منبر تا خانه پیامبر (ص) و یا مزار ایشان است.
چقدر حیرت آور است، وقتی رو به روی این مکان کوچک و شریف میایستی گویی در این دنیای مادی و سنگی چیزی به اسم درد و غصه و سختی خلق نشده است که بخواهی آن را احساس کنی، شاید این حس قشنگ و رویایی به خاطر آن باشد که رسول الله به مولایمان علی(ع) در همین مکان فرمود که خوشا به حال تو و شیعیان و دوستداران تو و بدا به حال دشمنانت.
اینجا وقتی در جوار حیات جنوبی حرم رو به روی گنبد سبز به فاصله چند متری تا دیوار سفید میایستی چیزی جز سلام و صلوات و گفتن "صلی الله علیک یا رسول الله" آرامت نمیکند.
اینجا و در مسجد النبی باید در دل شب خلوت کرد و خود را مخاطب کلام رسول الله قرار داد، همان گل واژههایی گه روزگاری از همین مکان برای مسلمانان صدر اسلام تا به قیامت به یادگار گذاشت، آنجا که فرمود در گناه کردن بپرهیز، زیرا خشم خداوند با ارتکاب پناه نازل میگردد.
زیبایی همجواری با پیامبر خدا برای زایران حرم نبوی پایانی ندارد، این باران رحمت الهی ایمانهای کهنه را رفو میکند و جامههای تازه تقوا از جنس نور و اشک برایشان میبافد.
یا ایها النبی! یا ایها الرسول! اینجا و در کنار گنبد سبز رنگت به خود میتوان اجازه داد که شما را پدر خطاب کرد، آخر بارها فرمودهاید "انا و علی (ع) ابواه هذه الامه".
باب النبی، باب علی(ع)، باب جبرئیل، باب الرحمه، باب الاسلام.... از هر دری که دخول بخوانی میرسی به دریای رحمت، میرسی به سرچشمه نور، میرسی به عشق به کوه ایمان به حبیب خدا.
مدیر کاروان برای دانشجویان توضیح میدهد، از باب البقیع تا نزدیکیهای ورودی قبرستان بقیع کوچه بنی هاشم بود که آن را به بهانه طرح وسعت حرم ویران کردند، اما شیعه در دلش هیچگاه داغ غربت و مظلومیت علی(ع) و زهرای مرضیه(س) در آن کوچه تنگ و باریک را فراموش نمیکند.
حالا کمی بیشتر به خود میآییم، داریم در زمینی قدمهایمان را میشماریم و در فضایی نفس میکشیم که محل نزول ملائکه الله بوده و هست که روزی فریاد "قولو لا اله الا الله" پیامبر(ص) از آن بلند شد و بشریت را به اسلام و توحید و ایمان فراخواند.
جای جای این شهر و مسجد النبی، صدای الله اکبر نماز پیامبر(ص) به گوش میرسد و در گوشهای از حیاط این مسجد که خانه دختر آفتاب و محل آمد و شد فرشتگان و جبرییل بود، گریهها و نالههای آن مظلومه شهیده طنین انداز است و در گوشه دیگرش یعنی نخلستانهای مدینه صدای غربت علی (ع) دیده میشود.
چقدر غم بار است، اینجا شهر دختر پیامبر(ص) و مولای متقیان علی بن ابی طالب(ع) همان آقایی که پیامبر(ص) در غدیر دستانش را برای اتمام حجت بلند کرده که بعد از او علی(ع) وصی و جانشیناش است، ولی امروز در همان شهر نمیتوانی برای غربت و مظلومیتشان نوحه بخوانی و ناله کنی، اصلا نمیتوانی نامی از آن شیر خدا به زبان بیاوری.
مهدی ترابی دانشجوی رشته حسابداری یکی از دانشجویان عمره گذار، در گفتگو با خبرنگار اعزامی مهر، در خصوص حال و هوای خود از این سفر معنوی میگوید: ما در این شهر مهمان رسول الله هستیم و از اینکه پیامبر(ص) به ما اجازه داده است در این مقطع سنی و دوران جوانی زائر مزار ایشان و ائمه بقیع و خانه خدا شویم خدا را سپاسگزاریم.
وی ادامه داد: همه خواسته ما در کنار گنبد خضرای رسول الله(ص) آن است که به ما توفیق توبه واقعی را عنایت کنند تا بتوانیم با دلی پاک و سبک از گناهان و لغزشها به دنبال فراهم آوردن توشه راهی برای ادامه مسیر زندگی باشیم.
دانشجوی دیگری نیز در گفتگو با خبرنگار مهر میگوید: من معتقدم کسانی که به عمره دانشجویی میآیند به نوعی دعوت شده از سوی خداوند و پیامبر(ص) هستند چرا که از میان بیش از 250 هزار دانشجویی که برای این سفر ثبت نام کردند تنها 15 هزار نفر در قرعه کشی نامشان درآمده است و توفیق تشرف به حرم نبوی و مسجدالحرام را یافتهاند که این خود توفیق بزرگی است.
علی شیبانی دانشجوی رشته کامپیوتر، ادامه داد: زیباترین لحظه زندگی من تاکنون آن زمانی بود که برای اولین بار گنبد خضرای نبی را که نشانه مهربانی، ایمان، صبر و استقامت ایشان است را زیارت کردم و از خداوند نیز میخواهم لذت این سفر معنوی را تا آخر عمر از ما نگیرد و زیارت مدینه منوره و مکه مکرمه نصیب همه ارادتمندان و عاشقان کند.
دانشجوی دیگری در گفتگو با خبرنگار مهر از حال و هوای خود در سفر به مدینه منوره اینگونه میگوید: من اولین باری بود که به حرم پیامبر(ص) مشرف شدم و وقتی برای لحظه اول نگاهم به گنبد سبز رسول اکرم(ص) افتاد، بیاختیار اشک در چشمانم حلقه زد که البته بقیه بچهها هم چنین حال و هوایی داشتند.
وی افزود: انسان وقتی عظمت و بزرگی این حرم و مقام و منزلت پیامبر(ص) را میبیند با خود فکر میکند چرا دنیای امروز و بشر، تا کنون این بزرگی و مهربانی و عظمت ایشان را درک نکرده است که حتی گاهی به خود اجازه جسارت به آن حریم قدسی را هم میدهد.
علی قلیپور دانشجوی رشته عمران ادامه داد: بزرگترین خواسته ما در کنار حرم نبوی این است که خداوند هر چه زودتر ظهور آخرین فرزند رسول الله را نزدیک گرداند تا بشریت از این همه ظلم و ستم و جهل و نادانی رهایی یابد.
مهدی بخشی سورکی
نظر شما