۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۲، ۱۴:۱۹

یادداشتی از حسن احمدی/

روز تلخ بدرقه دوستان

روز تلخ بدرقه دوستان

حسن احمدی در یادداشتی به دوستان سفرکرده‌اش و داغ‌های کهنه‌ای که در این چند سال بر قلب او سنگینی می‌کند، اشاره دارد. دوستانی که آخرینش، امیرحسین فردی بوده است.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: حسن احمدی، نویسنده کودکان و نوجوانان، سردبیر سابق مجله باران و نویسنده صفحه «پای صحبت همسایه» در مجله سروش نوجوان در سال‌های دور، یادداشتی به مناسبت درگذشت امیرحسین فردی نوشته و آن را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است که می‌خوانید:

امیرخان طبق معمول در کنج اتاق پشت میزش نشسته است. ساکت است و تنها. هنوز از حسن جعفر بیگلو خبری نیست. حسن می‌آید. کم حرف است. سن زیادی ندارد. شاید هجده. در اتاق، من هستم و امیرخان و نقی سلیمانی و حسن جعفر بیگلو و مصطفی خرامان که اغلب بعدازظهرها می‌آید. من عاشق کارم هستم. کتاب‌های سوره بچه‌های مسجد تقریبا گل کرده است. نامه‌های زیادی از سراسر ایران به بخش داستان می‌رسد. کار اصلی من سر و کله زدن با این نامه‌هاست. نوشته‌های زیادی به دستمان می‌رسد. با عشق و علاقه داستان‌ها و شعرها را بررسی می‌کنیم و با شور زیاد جوابشان را به نشانی صاحبان آثار می‌فرستیم.

بخش ادبیات یکی از بخش‌های فعال حوزه اندیشه و هنر اسلامی است. حوزه هم خانه ماست، هم محل کارمان. ساعت کاری در این جا معنا ندارد. هرچند بچه‌ها ساعت ورود و خروجشان را در دفتری ثبت می‌کنند.

همه بچه‌ها عاشق کارشان هستند. بخش تئاتر، بخش تجسمی، گرافیک، بخش عکاسی، فعالیت خوبی دارند. ظهرها حضور بچه‌ها در انتهای سالن که چند پله به ناهارخوری دارد، جالب توجه است. لحظه‌های شیرینی را دور میزهای ناهار و کنار هم داریم. ناهار را مادر یکی از کارکنان حوزه می‌پزد و می‌آورد. لطیفه‌های شیرینی موقع ناهار می‌شنویم.

شب‌های شعر حوزه هر هفته پنجشنبه‌ها در کنجی از سالن بزرگ حوزه برگزار می‌شود. من هم در این جلسات شرکت می‌کنم. سلمان هراتی هر هفته با کیسه‌هایی پر از نارنگی و پرتقال از تنکابن به این جا می‌آید. جمع بچه‌ها جمع است.

سه شنبه‌ بعدازظهرها جلسات داستان تشکیل می‌شود. نویسنده‌ها داستان‌هایشان را می‌خوانند. پای ثابت نقد جلسات خیلی‌ها هستند؛ مخصوصا قاسمعلی فراست. امیرخان باز مثل همیشه ساکت و کم‌حرف حضور دارد. بودنش دلگرمی بزرگی برای همه ماست. او، استعداد عجیبی در کشف استعدادها دارد. قرار است حوزه جایگاهی باشد برای هنراسلامی و ....

امروز هفتم اردیبهشت 92 است. مقابل در ورودی حوزه هنری هستم. پاهایم کنار در بزرگ حوزه، خیابان حافظ، سست و سنگین است. دلم نمی‌خواهد جلوتر بروم. دوست دارم برگردم به سال‌های گذشته. به سی و دو ـ سه سال پیش و بچه‌ها باشند. اولین کسی که آن روزها از بین ما رفت و به خدا رسید، نویسنده خوب کودکان خانم فریبا کاظمی بود.

حسن جعفر بیگلو همان سال‌ها در جبهه شهید شد. یادش به خیر وقتی شهید حبیب غنی پور را از حوزه تشییع می‌کردیم من و مجید ریاضی کنار جنازه‌اش در آمبولانس تا بهشت زهرا با حبیب خیلی حرف‌ها زدیم. حبیب، ساکت و کم حرف و دوست داشتنی بود. همیشه ته لبخندی در کنج لبش بود.

بعد سلمان هراتی، از شاعران خوب حوزه به آسمان‌ها رفت. کتاب از آسمان سبز او در محل زادگاهش در زمان تشییع‌اش با آن همه درختان سبز و با صفا برایم معنا پیدا کرد. ابولفضل عالی، گرافیست هم بیست و هفتم دی ماه سال 67 از همین حوزه تشییع شد.

سفر سیدحسن حسینی شاعر و داغ قیصر امین‌پور نازنین، برای ما سنگین بود. ما در بهترین ایام سال‌های زندگیمان با هم بودیم.

امروز، امیر خان مرا به آن سال‌ها برد. به گذشته‌هایی که مثل برق آمدند و گذشتند. سال‌هایی که امیرخان از حوزه به کیهان بچه‌ها کوچ کرد. شد پدر دوست داشتنی کیهان بچه‌ها. عاشق فوتبال بود. همه در کنارش آرامش داشتند. یادگارهای بسیاری از خود باقی گذاشت. خیلی‌ها در کنارش رشد یافتند و امروز در عرصه ادبیات کودک و نوجوان از بهترین‌ها هستند.

اکنون امیرخان روی دست‌های دوستانش بدرقه می‌شود. من، به همراه سه حمید، سه دوست خوبم؛ حمید باباوند، حمید محمدی محمدی و حمیدرضا داداشی به بهشت زهرا می‌رویم. می‌خواهیم آرام گرفتن امیرخان را در خانه جدیدش ببینیم.

امیرخان فردی در ابتدای ورودی قطعه هنرمندان آرام می‌گیرد. او که روز قبل از رفتنش به حمیدرضا شاه‌آبادی گفته بود: «خیلی خوابم می‌آید...!»

کد خبر 2046083

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha