به گزارش خبرنگار مهر، جمال ثریا با اسم حقیقی جمالالدین سئبئر در سال 1931 در ارزنجان ترکیه متولد و در سال 1990 در استانبول درگذشت. او در سال 1954 در رشته علوم سیاسی فارغالتحصیل شد. ثریا به کارهایی مانند بازرسی وزارت اقتصاد و مدیریت ضرابخانه استانبول هم اشتغال داشته و بجز شاعری به نوشتن مقالات و نقدهای ادبی در روزنامهها و مجلات مختلف ادبی هم پرداخته و نقدهایش در عین کوتاهی، ویژگیهای مطالب مورد بحث را به طور کامل در برمیگرفته است.
این شاعر با چاپ نخستین شعرش در شماره 8 نشریه «ملکیه» خود را در زمره نسل دوم جریان شعر نو قرار داد که شعرای بزرگی مثل ایلهان برک، ادیب جان سئور، تور گوت اویار، ائجه آیهان، سئزایی قاراقوچ به آن جریان وابسته بودند. در واقع او را بانی نسل دوم جریان شعر نو میدانند. از ویژگیهای شعر این دوره این است که کلمات برای خود، دارای حجم هستند و در عین حال میتوانند بار وسیعی از مفاهیم را نیز انتقال بدهند.
جمال ثریا یکی از تاثیرگذارترین شاعران معاصر ترکیه است. مجموعه شعرهای او در کتابی به نام «سخنان عاشقانه» که از سال 1995 تا امروز به چاپ چهل و یکم رسیده، گردآوری شده است. عنوان «من بوی دارچین میدهم» از عنوان شعری گرفته شده که توسط مترجم کتاب انتخاب شده است و عنوان کتاب اصلی را یدک نمیکشد.
کتاب «من بوی دارچین میدهم» شامل 60 قطعه شعر و یک نمونه نثر از جمال ثریا است. «عکس»، «این مال ما»، «عرض حال»، «گلی»، «از گیاهان شب»، «صورت قرقاول»، «آسمان زمستانی»، «دو دل»، «ترانه»، «مرا ببوس، سپس به دنیا بیاور»، «خون جاری است از زیر تمام کلمات»، «اووئرجینکا»، «زنی با چهرهای سفید»، «طپانچه»، «شرف»، «قبل از هرچیز»، «گل»، «مرد»، «سیگاری به دریا انداختم»، «شعر»، «هیچ پدر شما مرده است؟»، «حمزه»، «گرگ»، «دو چیز»، «دوئل» و «جیحون آتوف قانسو» عنوان 26 شعر اول این کتاب است.
«تورگوت اویار»، «تاریخ کوتاه ترکیه»، «کشتی شماره 8.10»، «ترجان»، «خاورمیانه»، «نعل گرم»، «فراموشی»، «11 بیت»، «16 مصراع»، «دِ بیا»، «رگ بیرون نمیزند»، «حکومت»، «باقیش بماند»، «دلبندم حالا»، «دلبندم اکنون»، «امروز چه روزی است»، «از پشت شیشه»، «تندیسهای شیر»، «هرچند عمرمان کوتاه بود»، «گلی»، «باغچه رود»، «فراری»، «حال و هوای جلاد»، «توجه! مدرسه هست!»، «هیچ اهمیتی ندارد»، «رمان خواندم و به تو فکر کردم»، «میدانم تمام راههایی که تو میروی»، «آفریقا»، «پارک»، «انتحار»، «ادیب جان سئور»، «از نزدیک»، «مرگ»، «یگانه چیز ممنوع» و «شما ساعتها را (یک نمونه نثر)» ادامه قطعاتی هستند که در این کتاب چاپ شدهاند.
در ادامه شعر «رگ بیرون نمیزند» را از این کتاب میخوانیم:
دیروز سگی وارد زندگیام شد
سگ صاف و ساده، سگ کوچه
دیروز وارد شد، دیروز سهشنبه 22 آوریل
من کلاهم را جلویم گذاشته و نشسته بودم
زمان بیقرار، شبهنگام بود در شهر
به کارهای بیهوده میاندیشیدم
تنهای تنها بودم با خودم
سگی آمد، وارد زندگیام شد
سگ صاف و ساده، سگ کوچه...
ناگهان نگاههایمان به هم گره خورد
ابتدا چشمانم نگریست، سپس من
به آغوش گرفتم سپس دوست داشتمش،
نوازشش کردم
اگر فروشندهای میگذشت سفارش نان فطیر میدادم
و ریزه ریزه جلویش میانداختم
اما فروشندهای نگذشت،
کف دستهایم را لیساندم
سگ بود اما سگ باشعوری بود
اینگونه در کوچه مانده، آنگونه ترسو است
ابتدا چشمانم نگریست، سپس من...
بعد سایهام را روی زمین دیدم،
تو را به یاد آوردم
پشت پایی زدم به آن پدرسگ
برج ساعت را دیدم
عقربهاش روی ساعت 6
دیدم انسانها مشغول زندگی روزمرهاند
دیدم ترانهای لبهایم را نوازش میکند
سایهام را روی زمین دیدم
تو را به خاطر آوردم
گفتم زدم به هدف، اینجا درست وسط کمرش است
پشت پایی زدم به آن پدر سگ...
این کتاب با 126 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و قیمت 4 هزار و 700 تومان منتشر شده است.
نظر شما