خواجه نصيرالدين طوسي كتاب اخلاق ناصري را به دليل در خواست ناصرالدين محتشم قلعه قهستان تأليف كرد. ناصرالدين از خواجه نصير خواست كه كتاب الطهاره ابن مسكويه كه به زبان عربي بود به فارسي ترجمه كند اما خواجه توضيح داد كه ممكن است در ترجمه خدشه اي به زيبايي اثر وارد شود و علاوه بر اين كتاب الطهاره فقط يك قسمت از اخلاق را در بر مي گيرد و اگر اجازه بدهيد دو قسمت ديگر را اضافه كرده وكتاب جديدي تأليف شود، ناصرالدين نيز با روي باز پذيرفت.
خواجه اين كتاب را در سه قسمت نوشت ونام آنرا به نام ناصرالدين اخلاق ناصري گذاشت.
اخلاق ناصري در باب اخلاق فردي، تدبير منزل (رفتار در محيط خانه و اداره زندگي) و سياست مدن (به تعبير امروزي علوم سياسي) نگاشته شدهاست. باب اول آن، خلاصهاي از رساله عربي تهذيبالاخلاق يا الطّهارة اثر ابن مسكويه است.
به جز مقدمه، اين كتاب شامل سه فصل است:
فصل اول: اين فصل در مورد حكمت اخلاقي نوشته شده و شامل هفت فصل بر مبادي و ده فصل در مقاصد است.
فصل دوم: در مورد تدبير منزل بوده و شامل پنج فصل است. نصيرالدين آن را از رساله مختصر تدبير منزل نوشته نويسنده گمنام، به نام آبروسن يوناني گرفته و خود آن را به آداب متقدمان و متاخران موشح كردهاست.
فصل سوم: شامل هشت فصل است كه نصيرالدين در نوشتن آن از كتابهاي فصول المدني و آراء اهل المدينه الفاضله فارابي و السياسه ابن سينا استفاده كردهاست. در نهايت اين فصل با قسمتي از وصاياي منسوب به افلاطون تمام ميشود.
سید حسین نصر معتقد است که خواجه در اخلاق ناصری به نوعی درس سیاست می دهد، لذا عده ای معتقدند که می توان برای او نوعی فلسفه سیاسی هم در نظر گرفت البته نه مثل آثار فارابی یا شرح ابن رشد بر جمهور افلاطون.
اخلاق ناصری همانگونه که از نامش پیدا است بیشتر با اخلاق سروکار دارد. اما در دیدگاه اسلامی، اخلاق و سیاست از هم جدا نیستند لذا بعضی از تعالیم خواجه در اخلاق ناصری بدون شک جنبه سیاسی دارد.
به اعتقاد وی اصولاً این نوع متفکران حال چه سنی و چه شیعه آثاری را تالیف کردند که با اخلاق سروکار دارد اما اخلاقی که باید جنبه کاربردی برای مردان سیاست هم داشته باشد نه اینکه فقط به درد مردم کوی و برزن و طلبه و دانشجو بخورد.
خواجه در اخلاق ناصری چندان به اخلاق ارسطویی توجه ندارد و در حقیقت با نگارش کتاب اوصاف الاشراف اخلاق را در عرفان پیدا می کند و این حتی به خود ابن مسکویه هم باز می گردد.
ما از یک جهت شاهد ظهور اخلاق فلسفی در تفکر اسلامی هستیم، یعنی این نوع برداشت از اخلاق و تعریف رذائل و فضایل بعد از مطالعه آثار اخلاقی ارسطو در عالم اسلامی و در میان فلاسفه بزرگ اسلامی به وجود آمد یا به عبارتی همه تحت تاثیر آن بودند. به همین دلیل است که ما از این اخلاق به اخلاق فلسفی تعبیر می کنیم زیرا این فیلسوفان بودند که در این باره گفتند و نوشتند.
نظر شما