مبنای هستی شناسی
هستی شناسی ملاصدرا، درواقع، شکل تکامل یافته فلسفه مشاء و اشراق است. نگرش خاص ملاصدرا به وجود و حقیقت و نسبت آن دو با انسان، قوام بخش واقعیتی به نام حکمت متعالیه است. در فلسفه صدرا، وجود و حقیقت و نسبت آن دو با انسان، قوام بخش واقعیتی به نام حکمت متعالیه است. در فلسفه صدرا، هستی شناسی، دستخوش حکمت تعالی جویانه شده است: ملاصدرا در ابتدا از طرفداران و شارحان اصالت ماهیت بود؛ ولی در نتیجه تعالی فلسفی خود، حکمت متعالیه را بر مبنای اصالت وجود بنا کرد. برگشت ملاصدرا از اصالت ماهیت و دادن اصالت به وجود به دوره خلوت وی در غار کهک بر می گردد. در فلسفه ملاصدرا، مفهوم «وجود» مفهومی بنیادی است که تمام مفاهیم دیگر، در نهایت، به وسیله آن قابل تحویل است. از دیدگاه ملاصدرا، کسی که از وجود و معنای آن غافل شود، از درک معارف الهی و حقایق مربوط به نبوت و مبدأ و معاد هستی و همچنین معرفت نفس آدمی و کیفیت بازگشت انسان به مبادی عالیه ناتوان خواهد ماند. وی وجود را حقیقت و اصلی ثابت می داند که بدون توجه به آن، نمی توان از موجودات سخن گفت. ملاصدرا در الشواهد الربوبیه، جهل به وجود را موجب جهل به همه اصول و معارف تلقی می کند و معرفت همه امور را وابسته به معرفت وجود دانسته است.
مبنای انسان شناسی
ملاصدرا با اصول مهمی که در بنیاد اندیشه انسان شناسی خود بنا نهاد، توانست تصویری پویا و جامع و تکامل یافته تری را در مقایسه با اندیشه های انسان شناسی پیشین ترسیم کند. ملاصدرا سلوک عقلی خود را در هستی شناسی، بر مبنای چهار سفر معنوی انسان(سالک الی الله) مرتب کرده است. تا آنجا که دوجلد از نُه جلد اسفار او، به سیر تکامل و تحولات انسان، از ابتدا تا انتها اختصاص یافته که نشان دهنده اهمیت و جایگاه انسان شناسی در فلسفه ملاصدراست.
ملاصدر انسان را خلیفه الهی و دارای جامعیت می داند. او اعتقاد دارد که مبدأ خلافت فرد انسانی، در زمین است و در ابتدای خلقت، انسان در مرتبه «عقل هیولایی» قرار دارد و استعداد یافتن تمام حقایق و رسیدن به مقام خلافت الهی را در ملک و ملکوت داراست. سپس، انسان با «حرکت جوهری» و در نهایت، «عقل مستفاد» برسد. جامعیت انسان به واسطه روح الهی بوده که در وی دمیده شده است. ملاصدرا انسان را از جسم مادی و نفس مجرد می داند و حقیقت انسان را نفس مجرد تلقی می کند. حیات انسان با پیدایش جسم آغاز می شود و تا جسم انسانی در جهان طبیعت خلق نشود، وجود آدمی تحقق نمی یابد. از دیدگاه ملاصدرا، پیدایش نفس که حقیقت اوست مرحله ای از تکامل جسم است، به عبارت دیگر، حقیقت انسان نفس است؛ ولی نفس چیزی جدای از جسم نیست.
مبنای معرفت شناسی
معرفت شناسی رشته ای از فلسفه است که به بررسی معرفت می پردازد. بدین ترتیب، وظیفه فیلسوف معرفت شناس، بررسی و تبیین ماهیت معرفت است. ملاصدرا در بحث هایی که انجام می دهد، مبانی معرفت شناسی خود را روشن می کند. وی نظریات جدیدی را در زمینه معرفت شناسی عرضه کرده و از این رهگذر، به معضلات و پرسش های فراروی فیلسوفان مسلمان در حوزه شناخت شناسی، پاسخ های جدیدی داده است؛ ولی این نظریه ملاصدرا، به صورت منسجم و هماهنگ در سایر آثارش بیان نشده است. وی در ضمن مباحثی از قبیل وجود ذهنی، معقولات ثانیه، کلی و جزئی، اعتبارات ماهیت، مقولات، عقل و معقول و علم النفس فلسفی، درباره موضوعات معرفت شناسی خود بحث کرده است.
وجود ذهنی
یکی از مبناهای معرفت شناسی ملاصدرا، «وجود ذهنی» است که بر کل نظام معرفت شناسی وی سایه افکنده است. از نظر فلسفه اسلامی، «وجود» منحصر به وجود خارجی و عینی اشیا نیست، بلکه «هستی» درجات و مراتبی دارد که نباید آن را نادیده گرفت. یکی از درجات هستی وجود ذهنی است؛ زیرا هر انسان به طور طبیعی، قبول می کند که در ذهن او چیزهایی وجود پیدا کرده که پیش از آن موجود خارجی، آثار و لوازم و تبعاتی دارد که آن آثار و تبعات در موجود ذهنی یافت نمی شود.
نظریه وجود ذهنی، نظریه ای هستی شناسانه و معرفت شناسانه است، زیرا از یک سو، این مسئله به بحث تقسیمات وجود مربوط می شود و از سوی دیگر، به کارکرد ذهن. از دیدگاه فیلسوفان مسلمان همچنان که وجود به واجب و ممکن و قدیم و حادث و نیز علت و معلول تقسیم می شود، به خارجی یا ذهنی نیز تفکیک پذیر است.
حکمای متقدم در مباحث خود، به بحث وجود ذهنی پرداخته اند. شیخ الرئیس درالهیئت شفا، سعی در حل مشکل اجتماع جوهر و عرض یا جوهر و کیف کرده است. همچنین، فخر رازی در کتاب المباحث المشرقیه و خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب تجرید الاعتقاد، به این مسئله و رفع مشکلات آن پرداخته اند. ولی، در این میان، ملاصدرا بود که توانست با براهین فلسفی محکم به اثبات آن بپردازد و آن را یکی از دستاوردهای فلسفه خود گرداند.
وجود ذهنی در فلسفه ملاصدرا، عبارت است از قوه خلاقه ذهن برای خلق موجودات و پدیده های ذهنی؛ اعم از آنکه موجود، پدیده وجود خارجی داشته و یا صرفاً مخلوق ذهن انسان بوده و در عالم خارج وجود نداشته باشد. بر اساس این نظریه، انسان می تواند حتی تصورات و تصدیقاتی محال یا معدوم و حتی خود عدم را در ذهن مجسم کند و به آن ها احکامی ایجابی یا سلبی دهد. از نظر ملاصدرا، صورت هایی که ایجاد می شود، به انسان بستگی دارد و «صدوری» است. ملاصدرا می گوید: «خداوند، نفس انسان را به گونه ای ساخته است که توانایی دارد بیرون از حوزه حواس ظاهری خود، صورت ها و اشیایی را بسازد و به آن، در جهان خارج تحقق بخشد».
ملاصدرا معتقد است که نفس، موجودی مجرد و از سنخ ملکوت است و موجودات مجرد و ملکوتی قدرت خلاقیت و ابداع صورت های منزه را از ماده دارد. به همین دلیل، نفس قدرت ایجاد صورت اشیای مجرد یا صورت اشیای مادی را در صفحه ذهن دارد که محدوده حوزه هستی آن است.
صورت ها و اشیایی که ذهن انسان می سازد، فاقد آثاری است که از «جوهر سه بعدی» انتظار می رود، زیرا هم از موضوع بی نیاز بوده و هم فارغ از فضاست، ماهیت بر آن حمل می شود و منشأ آثار واقعی آن ماهیت نیست، مثل تصور خاری که ویژگی دردناک خود را در ذهن ما ندارد. در مقابل «وجود خارجی» واقعیتی است که ماهیت بر آن حمل می شود و منشأ آثار متوقع از ماهیت نیز هست. با توجه به نظریه وجود ذهنی ملاصدرا، دلالت هایی را برای تفکر خلاق می توان استنباط کرد.
نظر شما