۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۸:۳۴

تفسیر قرآن؛

دلبستگي به دنيا مايه آلودگي انسان است/ راههای عملی تزکیه

دلبستگي به دنيا مايه آلودگي انسان است/ راههای عملی تزکیه

آیت الله جوادی آملی با توجه به آیات قرآن صدقه، عدم دلبستگی به دنیا، پرداخت خمس و زکات، توحید، رعایت آداب معاشرت را از جمله راههاي عملي تزكيه برشمرده و تأکید می کند: خداوند مي‌فرمايند به اينكه اگر كسي مال را در راه خداي سبحان داد، تزكيه مي‌شود.سرّش آن است كه بيش از هر چيز مسئله بخل مزاحم آدمي است، مال دوستي و بخل، دشمن نيرومند است كه در درون جان آدمي سنگر گرفته و در تمام مدت شبانه روز آتش كرده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه 151 سوره بقره «كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ » که از وحی و رسالت به عنوان نعمتی از نعم الهی یاد می کند، می گوید: در جريان رسالت يك سلسله موجبات پذيرش است، يك سلسله موانع پذيرش. اول آن موانع پذيرش را نفي مي‌كند، مي‌فرمايد: اين رسول در بين شما زندگي كرد و در بين شما بود بيگانه نيست و ناشناخته نيست و از لحاظ نژاد هم از شماست [و] يك انسان ناشناخته و أجنبي نيست.

وی تأکید می کند: بيگانه بودن از نظر مسائل رواني احياناً مانع پذيرش دعوت است يا هم نژاد نبودن احياناً ممكن است مانعي باشد يا انگيزهٴ پذيرش را تضعيف كند، ولي اگر يك انساني ساليان متمادي در بين مردمي زندگي كرد و از همان مردم بود و با همان مردم سخن مي‌گفت و به زبان همان مردم حرف مي‌زد و از نژاد همان مردم بود مانعي براي پذيرش دعوت او نيست، اما مقتضي پذيرش دعوت او آن است كه آيات الهي را تلاوت مي‌كند، نفوس را تهذيب مي‌كند، افكار را آگاهي مي‌بخشد و چيزي به انسانها ياد مي‌دهد كه ميسور انسانها نيست كه آن را فرا بگيرند.

این مفسر برجسته قرآن با بیان اینکه خداوند درباره انبياي ديگر تعبير به برادر مي‌كند اما در مورد حضرت محمد(ص)، تعبير به نفس مي‌كند، یادآور می شود: ]خداوند[ می فرماید: ما از نفس اينها رسولي را اعزام كرديم؛ در سوره مباركه آل‌عمران آيه 164 مي‌فرمايد: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾؛ از جان اينهاست... اين ﴿مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ نشان مي‌دهد كه نه تنها از لحاظ سابقه زندگي بيگانه نيست، بلكه از نظر مسئله نژادي و قومي هم بيگانه نيست، پس درباره هر مسئله عاطفي و رواني و اجتماعي شما بخواهيد بحث كنيد، مانعي از پذيرش دعوت او نداريد.
آیت الله جوادی آملی در ادامه تفسیر آیه 151 به بحث تزکیه و تعلیم اشاره کرده و می گوید: ... آن گاه در جمله‌هاي بعد تزكيه و تعليم را به پيغمبر نسبت داد، اما وقتي تلاوت آيات را مشخص كرد كه آيات ما را بر شما مي‌خواند قهراً آن تزكيه و تعليم هم، تزكيه و تعليم الهي است كه به وسيله پيغمبر نصيب شما مي‌شود. پيغمبر از آن جهت كه رسول خداست و رسول إله است، معلم و مزكّي است: ﴿يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾.

این مفسر قرآن، سيره عملي پيامبر(ص) را مزكّي انسانها خوانده و می افزاید: ... و قرآن كريم فلاح را براي كسي دانست كه اهل تزكيه باشد، فرمود: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا﴾ ، و از اينكه وجود مبارك پيغمبر را مزكّيِ نفوس معرفي كرد يعني او شما را به فلاح برساند، رستگارتان بكند، به مقصد مي‌رساند. ﴿ويزكيكم﴾؛ تزكيه تنها با تدريس و تبيين و تعليم و امثال ذلك نيست. آن مسائل اخلاقي كه با مشاهده الگوها در انسان ظهور مي‌كند، زمينهٴ زكات نفس و فلاح روح را فراهم مي‌كند.

وی در ادامه با توجه به آیات قرآن صدقه، عدم دلبستگی به دنیا، پرداخت خمس و زکات، توحید، رعایت آداب معاشرت را از جمله راههاي عملي تزكيه برشمرده و تأکید می کند:... در سوره توبه فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا﴾ ؛ احكام مالي و مسائل مالي انسان را آلوده مي‌كند نه يعني مال آلوده است، آن تملك بيجا آلوده است، آن تعلق ناروا آلوده است.

آیت الله جوادی آملی پرداخت زکات را یکی از نشانه های تقوای الهی خوانده و می گوید: ...در سوره مباركه ليل فرمود كه ﴿لاَ يَصْلاَهَا إِلاَّ الأَشْقَي ٭ الَّذِى كَذَّبَ وَتَوَلَّي ٭ وَسَيُجَنَّبُهَا الأَتْقَي ٭ الَّذِى يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّي﴾ ؛ در جريان جهنم فرمود: أشقي (انسان شقي) گرفتار آتش مي‌شود و انسان با تقوا از جهنم محفوظ است و آنكه «أتقي» است از جهنم كاملاً دور مي‌شود؛ ﴿َسَيُجَنَّبُهَا الأَتْقَي﴾، أتقي كيست؟ ﴿الَّذِى يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّي﴾؛ مال خود را اعطا مي‌كند تا متزكّي بشود. اگر در بعضي از آيات فرمود: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّي ٭ وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّي﴾ ، درباره زكات فطر مثلاً گفتند: اگر كسي تزكي كرد (زكات فطر را داد) به طهارت روح راه مي‌يابد. در اين قسمت فرمود: «أتقي»، آن انسان با تقواتر كسي است كه مال خود را مي‌دهد و با پرداخت مال متزكّي مي‌شود، متطهّر مي‌شود، مال خود را مي‌دهد أعم از آنچه كه صدقات واجبه باشد يا صدقات مندوبه. اگر صدقات مندوبه باشد كه مال خود را مي‌دهد، اگر صدقات واجبه باشد او كه به حسب ظاهر مال اوست و در دست اوست مي‌دهد وگرنه در معنا و در حقيقت مال او نيست.

وی با بیان اینکه تعلق و دلبستگي به دنيا، مايه آلودگي انسان است، یادآور می شود:… [خداوند]  مي‌فرمايند به اينكه اگر كسي مال را در راه خداي سبحان داد، تزكيه مي‌شود: ﴿وَسَيُجَنَّبُهَا الأَتْقَي ٭ الَّذِى يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّي﴾ ، سرّش آن است كه بيش از هر چيز مسئله بخل مزاحم آدمي است، مال دوستي و بخل، دشمن نيرومند است كه در درون جان آدمي سنگر گرفته [و] در تمام مدت شبانه روز آتش كرده است، فرمود: ﴿وَأُحْضِرَتِ الأَنْفُسُ الشُّحَّ﴾ ؛ شحّ و بخل در درون جان به عنوان دشمن مسلح احضار شد، جاي ديگر آتش نكرده [است.] در دو جاي قرآن دارد اگر كسي از اين بخل نجات پيدا كرد، اهل فلاح است: ﴿وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ ، آن هم درباره مسائل مالي است. اگر انسان بتواند خود را بزرگ‌تر از مال ببيند و بداند، كه اين جزء برنامه‌هاي دراز مدت اخلاقي است، آن گاه رهيده است....پس انسان اگر بخواهد تزكيه بشود، راهش همين تعليمات أنبياست.

این مفسر قرآن رعايت آداب معاشرت اجتماعي را یکی از راههای عملی تزکیه برشمرده و می گوید: [خداوند] در سوره مباركه «نور» آداب اجتماعي را بيان مي‌كند، مي‌فرمايد: اولاً اگر خواستيد به سراغ كسي برويد، با اطلاع قبلي برويد؛ اين طور نباشد كه بي‌اعلام قبلي برويد، بعد گله كنيد. اگر هم يك وقتي رفتيد و صاحب خانه از پذيرش شما معذور بود [و] گفت: الآن فرصت ملاقات ندارم به شما بر نخورد، برگرديد اين باعث زكات و تزكيه روح شماست.

وی در ادامه تفسیر آیه 151 سوره بقره که به بحث تزکیه و تعلیم پیامبر(ص) اشار دارد، توحيد را مزّكي روح انسان برشمرده و می گوید: ...در مسائل اعتقادي فرمود به اينكه كفر و شرك رجس و پليدي است و پيغمبر شما را از اين پليدي هم مي‌رهاند و تطهيرتان مي‌كند. در سوره مباركه حج آيه 30 مسئله اعتقاد باطل به نام شرك را به عنوان رجس و پليدي ياد كرده است، فرمود: ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾؛ اين شرك اعتقاد باطل است و اين اعتقاد باطل پليدي است، گاهي مشرك را پليد مي‌شمارد [و] مي‌فرمايد: ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾ ، گاهي شرك را رِجس مي‌داند [و] مي‌فرمايد: ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأَوْثَانِ﴾ و مانند آن، و خود اين بتها هم از آن جهت كه مورد تقديس بت پرستها هستند رجس‌اند. توحيد مي‌شود طهارت روح و أنبيا كه انسان را موحّد بار مي‌آورند باعث تزكيه نفوس خواهند بود.

آیت الله جوادی آملی ايمان را زمينه بهره‌مندي از نعمت عظماي رسالت خوانده و تأکید می کند: [خداوند]آنگاه فرمود: پيامبران شما را تطهير مي‌كنند، لكن همه از اين تطهير و تزكيه بهره نمي‌برند، گروه خاص‌اند كه استفاده مي‌كنند، آن گروه خاص اهل ايمانند كه در آيه 164 سوره آل‌عمران اشاره شد: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمَهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾ با اينكه اين پيغمبر حرف را براي همگان آورد، اين تعليم و تربيت را براي همگان مقرر كرد، اما مؤمنين‌اند كه استفاده مي‌كنند، لذا اين نعمت سنگين را مؤمن حمل مي‌كند، مي‌شود منّت. منّت آن نعمت عظما را مي‌گويند، آن نعمتي كه حملش و بردنش مشكل است، آن را منّت مي‌نامند؛ نه اينكه خدا زباني منّت گذاشت و كسي را ممنون كرد؛ ممنون كرد يعني نعمت عظما داد.

وی در تفسیر بخش پایانی آیه 151 بقره می گوید: آن گاه فرمود: ﴿وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾؛ مجموعه قوانين ديني را كتاب مي‌نامند [و] آن برنامه‌هاي مبرهن و مستحكم را حكمت مي‌گويند. گرچه سراسر قرآن تمامش محكم و حكمت است و اما بعضيها نسبت به بعضي أتقن است. آنجا كه موعظه است با آنجا كه برهان است يكسان نيست، آنجا كه جدال أحسن است با آنجا كه برهان است يكسان نيست. آن كلمات متقن آن دعوتها و داعيه‌هاي مبرهن را حكمت مي‌گويند كه از استحكام خاصي برخوردار است، فرمود: شما را كتاب و حكمت ياد مي‌دهد.

این مفسر قرآن در تبیین حکمت نظری و عملی، به اشارات قرآن درباره حضرت لقمان، اشاره کرده و تصریح می کند: آن وقت حرف لقمان را كه نقل مي‌كند مي‌بينيم برهان نقل مي‌كند، اولين سخن، سخن توحيد است بعد هم مسائل اخلاقي است يعني حكمت نظري و حكمت عملي همان حكمت است، خداشناسي مبرهن حكمت است، آشنا شدن به اصول اخلاق اسلامي حكمت است؛ يكي حكمت عملي، يكي حكمت نظري، وقتي فرمود: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾، يعني «لقد آتينا لقمان خيراً كثيراً»، آن گاه حرف لقمان را هم كه نقل مي‌كند، اولين بار مسئله توحيد است: ﴿يَابُنَىَّ لاَ تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾ ، بحث توحيد، بحث خداشناسي، صفات خدا را شناختن، افعال خدا را شناختن حكمت است، بعد هم مسائل اخلاقي را آشنا بودن، متواضع بودن، اين هم حكمت است (يك بخشش حكمت عملي است.

کد خبر 2113265

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha