۲۶ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۳۰

مهر گزارش می دهد؛

مرور خاطرات هم‌بند پیرآزادگان ایران/ دیدن ستاره ها برایمان آرزو شده بود

مرور خاطرات هم‌بند پیرآزادگان ایران/ دیدن ستاره ها برایمان آرزو شده بود

گرگان - خبرگزاری مهر: 28 ساله بود که طعم تلخ اسارت را چشید و حدود پنج سال از بهترین دوران جوانی اش را در زندانهای بعث عراق سپری کرد، البته هم بندی با پیر آزادگان، حاج ابوترابی و دیگر همرزمان، تلخی دوران اسارت را تا حدی برایش قابل تحمل کرده بود.

به گزارش خبرنگار مهر، حاج حسین ربیعی از جمله یادگاران هشت سال دفاع مقدس است که سند آزادگی را در کارنامه اش دارد و به گرامیداشت سالروز ورود اولین گروه آزادگان به میهن اسلامی در گفتگو با خبرنگار مهر از خاطرات دوران اسارتش می گوید.
 
اسفند 64 را خوب به یاد دارد، هنگامی که در عملیات والفجر 8 در تسخیر فاو و در منطقه کارخانه نمک به اتفاق عده ای از همرزمانش به اسارت دشمن درآمد.
 
می گوید: دشمن بدجوری حمله می کرد و منطقه را به محاصره خود درآورده بود و تعدادی از بچه ها شهید شدند و من و چند نفر دیگر نیز مجروح و در نهایت اسیر شدیم.
 
پس از اسارت ابتدا ما را به بیمارستانی در بصره انتقال دادند و پس از طی مراحل درمان به اردوگاه منتقل شدیم و زندگی در اردوگاه رمادیه و تکریت را بمدت چهارسال و نیم دوران اسارت تجربه کردیم.
 
حاج حسین هم بندی با حجت الاسلام ابوترابی پیر آزادگان ایران را از ثمرات دوران اسارت بیان می کند و می گوید: در کنار ایشان، اخلاق و درسهایی زیادی آموختیم که کارگشا بوده است.
 
بهترین لحظه زندگی
 
وی به بیان خاطره ای از حاج آقا ابوترابی می پردازد و ادامه می دهد: روزی حاج آقا از اسرای هم بند پرسید آیا می دانید بهترین لحظه زندگی انسان چه زمانی است و هر یک از بچه ها در پاسخ چیزی می گفتند، یکی ازدواج، دیگری آزادی، آن یکی هم شغل و ... را بهترین لحظه بیان می کرد.
 
اما حاج آقا ابوترابی بعد از مکثی ادامه داد: بهترین لحظه زندگی انسان، زمان مرگ است، به شرط آنکه پاک زندگی کرده باشیم و بعد مثالی زد و گفت: همانگونه که برای یک اسیر بهترین لحظه زندگی، آزادی است به شرط آنکه در دوران اسارت خوب زندگی کرده باشد و از ارزشها عدول نکرده باشد، برای یک انسان خوب نیز بهترین لحظه زمان مرگ است.
 
این آزاده گلستانی در ادامه به بیان خاطرات دیگری از دوران اسارت پرداخت و گفت: هفته آخر اسارت، حاج آقای ابوترابی با فرمانده اردوگاه تکریت که در آن زندانی بودیم صحبت کرد و اجازه دادند شبها نیز مدتی در محوطه اردوگاه بمانیم.
 
دیدن ستاره ها برایمان آرزو شده بود
 
در این مدت اسارت همواره با طلوع آفتاب از اردوگاه و آسایشگاه بیرون می آمدیم و تا ظهر و سپس از بعد از ظهر تا غروب آفتاب بیرون می ماندیم و هنگام تاریکی و غروب آفتاب باز به داخل آسایشگاه می رفتیم و اجازه بیرون آمدن نداشتیم و در تمام مدت اسارت، شبها زیر نور لامپها می خوابیدیم و دیدن تاریکی و سیاهی شب برایمان آرزو شده بود.
 
در هفته آخر که ساعتی از شبها را در محوطه اردوگاه بودیم بیشتر بچه ها ستاره ها را به هم نشان می دادند چرا که سالهای سال ستاره ها را ندیده بودیم و یکی از بچه ها می گفت : ای ستاره ها شاهد باشید که ما سالها آرزوی دیدنتان را به دل داشتیم.
 
حاج حسین ربیعی خبر رحلت امام راحل را دردناکترین خاطره دوره اسارت بیان می کند و می گوید: در اردوگاه تلویزیونی وجود داشت و چند روز قبل از رحلت امام، وضعیت وی را در بیمارستان نشان می دادند.
 
به این اعتقاد داشتیم که مرگ حق است اما نگرانی ما از این بود که نکند با شنیدن خبر رحلت امام راحل، بعثی ها همانند آتش بس و پذیرش قطعنامه به جشن و شادمانی بپردازند که تحمل آن به مراتب برای اسرا سخت تر بود.
 
اردوگاه ماتم سرا شده بود
 
سرانجام، آن خبر ناگوار به گوش رسید و بلندگوی اردوگاه خبر رحلت امام را اعلام کرد و اردوگاه دیگر ماتم سرا شده بود، حتی دژبانهای عراقی با شنیدن این خبر به بیرون رفتند و اجازه داده شد تا بچه ها راحت تر به عزاداری بپردازند.
 
امام در قلب دشمنان نیز جا داشت
 
ربیعی ادامه داد: سرگرد مفید فرمانده اردوگاه تکریت که یک نظامی بعثی بود، مسئولان آسایشگاه ها را بیرون کشید و رحلت امام راحل را به آنان تسلیت گفت و این نشان می دهد که حضرت امام در دل سخت ترین دشمنان اسلام نیز جای باز کرده بود و دوستش داشتند.
 
وی بیان داشت: یکی از تبلیغات دشمن این بود که بعد از رحلت امام راحل، جانشینی برایش وجود ندارد ولی با انتخاب مقام معظم رهبری از سوی مجلس خبرگان رهبری، خاطره شیرینی بود که امیدوار بودیم انقلاب با این انتخاب به راهش ادامه می دهد.
 
شیرینی آزادی و تلخی سفر یاران
 
حاج حسین ربیعی از لحظه آزادی و ورودش به میهن می گوید: از مرز خسروی وارد کشور شدیم و لحظه آزادی با آنکه برایمان شیرین بود اما نبود همرزمان و دوستانی که شهید شده بودند، این شیرینی را تلخ کرده بود و خانواده های شهدا و مفقودالاثرها با نشان دادن عکس فرزندانشان سراغ آنها را از ما می گرفتند و ما از آنها خجالت می کشیدم، از اینکه فرندانشان و همرزمان دیروز، امروز در کنارمان نیستند.
 
آزادگان فراموش شده اند
 
حاج حسین ربیعی افزود: از مسئولان انتظار داریم تا توجه بیشتری داشته باشند زیرا بچه ها، برای انجام وظیفه رفتند و نباید بگذاریم فراموش شوند درحالیکه متاسفانه فراموش شدند و در حاشیه قرار گرفتند.
 
گلستان بیش از چهار هزار شهید و بیش از هزار آزاده در دوران دفاع مقدس تقدیم انقلاب کرده است.
 
........................................
 
گفتگو: علیرضا نوری کجوریان
کد خبر 2117011

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha