۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۸:۴۶

اصلاح نفس در شعاع عقايد سالم/ اشتیاق به تکالیف دینی چگونه به دست می آید

اصلاح نفس در شعاع عقايد سالم/ اشتیاق به تکالیف دینی چگونه به دست می آید

مجاهده با نفس در شعاع عقايد و تكاليف ممكن مي شود.مرتبه انساني با حربه اعتقادات و تكاليف به جهاد با مرتبه جسماني و حيواني مي رود تا آنها را در برابر خويش خاضع كند و ابزاري براي تعالي خويش قرار دهد.

به گزارش خبرگزاری مهر، "عقائد" جمع عقيده به معناي تصديق كردن و گرويدن و به عبارت ديگر در قيد اصول، احكام و قوانين مكتب حق"اسلام" قرار گرفتن، به لحاظ مرتبه انساني نفس نيست، زيرا گرايش مرتبه انساني به خدا، عبوديت، يافتن راه و بازگشت به الله گرايش و ميل ذاتي است و به همين جهت براي آن مرتبه عقیده نيستند، زيرا كلمه"عقيده" ظهور در عدم ميل ذاتي دارد. آنجايي كه ميل ذاتي براي پذيرش مطلبي وجود نداشته باشد، پذيرش و قبول آن عقيده است. تصديق و گرويدن به توحيد، نبوت و معاد براي مراتب نازل نفس عقیده هستند، چنانكه عمل به فروع ناشي از آن اصول براي مرتبه جسماني و حيواني تكليف و مشقت است. عبوديت و بندگي كردن براي مرتبه انساني نه تنها مشقت نيست كه عين شادي و راحتي روح و رهايي از هر قيد جسماني و حيواني است.

اعمال ارادي انسان معلول شوق و يا تنفري است كه در شعاع علم به نوع كيفيت و غايت عمل به وجود مي آيند و آنچه دخالت در علم به نوع كيفيت و غايت عمل دارد، فرهنگ آداب و رسوم شرايط موجود و مهمتر از اينها عقايد شخص است و عقايد وابسته به هستي ادراكي است. پيدا كردن هستي ادراكي صحيح معلول تلاش علمي و شكوفايي استعداد علمي در جهت علم به هستي است. در پي پيدايش علم، نوعي اتصال و پيوند بين نفس و معلوم به وجود مي آيد كه به آن عقيده مي گوييم. اين عقيده و پيوند نتيجه حركت علمي شخص است. وجود چنين علم و پيوندي ربطي به اصلاح خَلق و حسن خُلق ندارد، ربطي به حلال خواري و ترك حرام نيز ندارد. به همين جهت است كه راه ورود به حق كه عبارت است از شناخت حق و قبول نفس باشد به روي هر انساني باز است. شخصي كه چشم ها را گشوده و روز را مي بيند در باطن وجود خود قادر به انكار نيست، زيرا و جود معلول "پيوند و اتصال" با وجود علت تامه "علم به واقع" حتمي است. البته ممكن است بر اساس، لجاجت، خودخواهي كاذب و ريا عاملي ديگر اقرار نكند و تخلف عملي ازآن داشته باشد.

به هر حال و جود عقايد سالم و تصميم گيري بر اقرار و عمل به آن سبب مي شود كه جوارح و قلب به اعمال نيك و انديشه سالم روي آورند. ميلها و كششهاي غريزي در بند عقايد صحيح قرار گيرند و به صلاح درآيند. خداوند درباه قرآن فرمود اين قرآن براي عموم مايه بصيرت بسيار و براي اهل يقين موجب هدايت و رحمت پروردگار است.

جمله براي عموم مايه بصيرت دلالت دارد بر اين كه مردم بدون هر قيد و شرط ، استعداد آن را دارند كه معارف قرآن را بشناسند و علوم قرآني را فرا گيرند و به راه هدايت، بصيرت و بينايي پيدا كنند اعمال صالح و حسن خلق دخالت در اصل آگاهي به مسايل قرآن ندارد. كلمه" ناس" عام است عموم مردم خواه از اعمال صالح و شايسته برخوردار باشند و خواه نباشند. اما قرآن هدايت و رحمت براي گروهي خاصي از مردم است. گروهي كه آن را با شبهات و شك ناشي از غلبه خواسته هاي نفساني آلوده نكنند و با اعتماد و اطمينان "دور از اغراض نفساني" ميلها و كششهاي دروني را به بند كشند و در شعاع عمل به قوانين قرآن بعد جسماني و حيوان را به اصلاح درآورند.

شك و شبهه و عدم حصول يقين به معارف الهي ناشي از دخالت هواهاي نفساني و قواي وهم و تخيل است. هر چند شخص عالم به واقع باشد ولي دخالت قوه وهم و خيال و احساس،شبهه و شك را در علم به واقع ايجاد مي كنند. و تا اين قوا به بند كشيده نشوند،امكان عمل بر آگاهي به واقع نيست آنگاه كه خواسته هاي موجود در مراتب نازل نفس انسان در شعاع تصميم گيري بر اقرار و عمل به احكام و قوانين الهي به اصلاح درآيند راه بر روي قواي وهم و خيال و هواهاي نفساني بسته شده و يقين حاصل مي شود. و قرآن همان گونه كه ايجاد بصيرت مي كند، سبب هدايت و رحمت نيز مي شود. اما ايجاد بصيرت معلول ظهور فعلي استعداد علمي در جهت فهم قرآن است ولي هدايت و رحمت براي كسي است كه از قوه و هم و خيال و دخالت هواهاي حيواني رهايي پيدا كرده باشد.و دچار شك و شبهه نشود.

به اصلاح در آوردن خلَق در شعاع عقايد سالم ابتدا همراه با اكراه است. براي كسي كه از كودكي به آداب و رسوم و سنت هاي پاك ديني بر اساس اعتقاد به توحيد نبوت و معاد عمل نكرده و بخواهد در ايام بلوغ و تكليف، عمل به آنها را شروع كند. با اكراه و سختي و چه بسا با كسلي به تكاليف عمل كند و با آنها روبرو شود. ولي تمرين و مداومت و مراقبت سبب رفع اكراه و سختي شده و اشتياق به انجام وظايف را تقويت خواهد كرد.

امير المومنين علي(ع) فرمودند: تلاش در اصلاح نفس خود را ترك مكن، براستي كه جز كوشش كردن تو را بر اصلاح نفس ياري نمي كند. در نتيجه چنانكه توجه محض به طبيعت در بر آوردن خواسته هاي طبيعي و گرايش به لذات و زيبايي هاي مادي و دنيوي براي مراتب جسماني و حيواني نفس نه تنها عقده و تكليف نيست،بلكه رهايي،نشاط،آسودگي و آسايش است.

به همين جهت است كه مجاهده با نفس در شعاع عقايد و تكاليف ممكن مي شود.مرتبه انساني با حربه اعتقادات و تكاليف به جهاد با مرتبه جسماني و حيواني مي رود تا آنها را در برابر خويش خاضع كند و ابزاري براي تعالي خويش قرار دهد.

علي بن ابيطالب  املكوا انفسكم بدوام جهادهافرمود؛نفس هاي خود را به دوام جهاد با آن مالك شويد. "انفس" همان مراتب جسماني و حيواني است. و "كُمْ" مرتبه انساني است جهاد با نفس در پرتو عقايدصحيح سبب اصلاح نفس شده و اصلاح باعث مالكيت بر نفس مي شود. چنانكه فرمود؛ من اصلح نفسهُ ملكها؛كسي كه نفسش را به اصلاح درآورد،آن را مالك شود.

کد خبر 2117345

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha