به گزارش خبرنگار مهر، جولیان بگینی ویراستار و یکی از بنیانگذاران مجله «فلاسفه» است. آثاری که تا به حال از او منتشر شدهاند، عبارتاند از: «آنها فکر میکنند احمقی؟: 100 راه برای بیرون کشیدن چرندیات و مزخرفات از رسانهها»، «دانشمندان و سیاستمداران»، «به شهر هرت خوش آمدید: سفری به اذهان انگلیسیها»، «اینها همه برای چیست؟ - فلسفه و مفهوم زندگی»، «خوکی که میخواست خورده شود» و «اندر حماقت حکمت» که تا به حال به 18 زبان ترجمه شده است.
او در مقدمه کتاب پیش رو نوشته است: یک بار از من پرسیدند نظرت درباره جملات پندآموز و ضربالمثل چیست، من هم یکدفعه با یکی از همین جملات قصار منسوب به خودم جواب دادم: «کسی که برای هر چیزی ضربالمثلی توی آستینش دارد درباره هیچ چیز تفکر نمیکند.» بهترین حکایت ها و ضربالمثلها و نقلقولها مفاهیم مهمی را در قالب چند کلمه کوتاه میگنجانند. اما ممکن است همین چند کلمه خیلی گولزننده باشند. این عبارات با لطافت و اختصارشان ما را میفریبند، طوری که تصور میکنیم به تفکر عمیقی دست پیدا کردهایم. اما اگر کمی شاخکهایتان تیز شود و کنجکاوی کنید میفهمید که این ضربالمثلها پیچیدگیها و ظرایف زیادی را از قلم میاندازند.
این کتاب به موشکافی ضربالمثلهای سلیس و ریشهیابی کلیشههای زبانی میپردازد. آیا همیشه باید به حرفهایتان عمل کنید؟ یا اگر نمیخواهید رسوا شوید، باید همرنگ جماعت شوید؟ یا اول ایمنی و بعد کار؟ جولیان بگینی از فیلسوفهای قرن حاضر، در کتاب اندر حماقت حکمت به تشریح ضربالمثلهای ساده میپردازد و باورهای ما را به مبارزه میطلبد تا در مورد سخنان و عبارات مشهوری که در زندگی روزمره استفاده میکنیم، تفکر کنیم. این مجموعه سرگرمکننده پر است از ضربالمثلها و چکیده مختصر و مهیجی از هرکدام، که در حین خوانش تلنگری به طرز تفکر ما در مورد آنها میزند.
مجله سایکلاجیز درباره کتاب «اندر حماقت حکمت» نوشته است: نگاهی جذاب و دلپذیر به عبارات و پند و اندرزهای پیش پا افتاده که در قالب زبان گنجانده شدهاند. بگینی معنای نهفته در دل برخی سخنان و نقل قولهای آشنا را کشف میکند و به بررسی این نکته میپردازد که آیا حکمت نهفته در آنها امروز هم قابل استفاده است یا نه... در واقع انگیزهای به ما میدهد تا کلماتمان را حکیمانه انتخاب کنیم.
مولف اثر معتقد است این کتاب جزو آن دسته از کتابهایی است که باید ساعتها در موردش به بحث و گفتگو نشست، نه کتاب مرجع است و نه راهنما و نه کتاب خودخوان. بلکه برای آن نگاشته شده تا شعله تفکر افراد اهل فکر را بیشتر کند.
در مقطع چهل و ششم این کتاب «زیبایی در چشم بیننده است» میخوانیم:
فقط احمقها حرف اول گوینده را حرف آخر او را به حساب میآورند. گفتن اینکه زیبایی در چشم بیننده است غالبا مانند مروارید دانایی به همه بحث و جدالها پایان میدهد، و ما را مجبور میکند بپذیریم که سلایق با هم فرق میکنند و تنها چیزی که میتوان گفت هم همین است. اما گرچه ممکن است با پذیرفتن این امر که قضاوت و نقد هنر درونی و ذهنی است در را به روی زمینههای علمی و بیرونی نقد ببندیم، اما در دیگری گشوده میشود که به همان اندازه پربار خواهد بود.
زیبایی انسان را در نظر بگیرید. امکانش هست که به چشم بیننده ربط داشته باشد، اما باور بفرمایید که چشمهای همه ما تا حدود زیادی همعقیده اند. اگر قرار بود از صد نفر بخواهم عکس ده نفر را به ترتیب زیبایی بچینند، شرط میبندم حدس درستی درباره زیباترین عکس خواهند داشت. به علاوه، ما قادریم ویژگیهای عینی را به دقت تشخیص دهیم، به این معنا که آدمی مانند جورج کلونی همواره از فردی مثل من جذابتر به نظر خواهد رسید. از آن گذشته، حداقل بخشی از عقاید ذهنی ما نسبت به زیبایی، زاییده حقایق عینی طبیعت بشر، جامعه، دنیا و شکل واقعی اجسام است. پس به نوعی میتوان گفت زیبایی به همان اندازه که در چشم دل بیننده جا دارد، در جهان عینی هم وجود دارد.
معنای زیبایی بسته به چیزی که به آن مینگریم، متفاوت است. مثلا وقتی درباره هنر یا موسیقی بحث میکنیم اغلب درگیری ما فقط به این موضوع ختم نمیشود که آیا این موسیقی یا کار هنری به نظرمان زیبا جلوه میکند یا نه. تنها قسمت کوچکی از نقد هنری به سلیقه و نظر شخصی منتقد بستگی دارد....
این کتاب با 247 صفحه، شمارگان هزار و 500 نسخه و قیمت 12 هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما