به گزارش خبرنگار مهر، مصطفی خرامان، نویسنده کودک و نوجوان، عصر یکشنبه، دهم شهریورماه در برنامه «عصر تجربه» که در بنیاد ادبیات داستانی ایران برگزار شد به انتقال تجربیات داستاننویسی خود در قالب پرسش و پاسخ پرداخت. او خواندن داستان برای دوستان را یکی از راههای ساده نقد دانست و افزود: وقتی داستانی را مینویسم، ابتدا آن را با صدای بلند برای خودم میخوانم. بعد دوستانم را جمع میکنم و داستانم را برایشان میخوانم. شما هم اگر دوستانی دارید که میتوانید داستانتان را با صدای بلند برایشان بخوانید، حتما این کار را بکنید. من فکر میکنم روش خوبی است تا نظر خوانندگان اولیه داستان خود را بدانید.
نویسنده کتاب «تبعید به زمین»، داستان را مادر همه هنرها دانست و گفت: من فیلمنامه هم نوشتهام و یکی از داستانهای من با عنوان «فصل زرد» به فیلم «نصف مال من، نصف مال تو» تبدیل شده است؛ گرچه این فیلمنامه از داستان من دور شده بود و کماند فیلم یا نمایشنامههایی که به اصل اثر وفادار بمانند، اما بر این باورم که داستان، مادر همه هنرهاست. اما دیدن فیلم و خواندن فیلمنامه به ما کمک میکند تا ذهن خلاقتری داشته باشیم.
از مصطفی خرامان درباره ژانر وحشت و تاثیر آن بر کودکان و نوجوانان پرسیدند و او در پاسخ گفت: من روانشناس نیستم و نمیتوانم به طور تخصصی با این مسئله برخورد کنم، اما چرا فکر میکنیم ژانر وحشت باعث ترسو شدن بچههای ما میشود یا تاثیر منفی بر ذهن و روان آنها میگذارد؟ چرا به این مسئله فکر نمیکنیم که این ژانر، مخاطبان بسیار دارد و باعث میشود بچهها بیشتر کتاب بخوانند؟
نویسنده کتاب «آرزوی سوم» با اشاره به اینکه نوجوانان، ترجمه را به تالیف ترجیح میدهند، گفت: واقعیت این است که ما 50 درصد زندگی را از کتابهای تالیفی خود حذف میکنیم؛ چون نمیتوانیم درباره عشق و بلوغ بنویسیم. خیلی از داستانهای مربوط به مدرسه با فضای مدرسههای ما همخوانی ندارد. در «پسرخاله وودرو» که به تازگی خانم محبوبه نجفخانی آن را ترجمه کرده، پسرخاله و دخترخاله باهم به مدرسه میروند، اما این فضا برای ما چه اندازه ملموس است؟
به گفته خرامان، نویسندگان همه تلاش خود را میکنند تا هم داستانی بنویسند که جذاب است هم به هر حال خط قرمزها در آن رعایت شده باشد. برای مثال سیامک گلشیری، چند داستان در ژانر وحشت نوشته که مورد توجه قرار گرفته است، اما تعداد این کتابها کم است؛ چون ما کارآگاه به آن معنی که در کشورهای دیگر وجود دارد، نداریم. پس چگونه میتوانیم داستان جذابی در این زمینه بنویسیم؟
این نویسنده کودک و نوجوان، هیجان را با زد و خورد متفاوت دانست و گفت: بعضی خانوادهها هیجان را با بزن بزن، یکی میدانند و این اشتباه است. هیجان به معنی گرهها و وجود عناصری در داستان است که بچهها را به خواندن تشویق میکند و کودکان و نوجوانان، این هیجان را دوست دارند و ما اگر نتوانیم این هیجان را به آنها منتقل کنیم، کتاب نمیخوانند.
از خرامان درباره چگونگی خلق فضای داستان پرسیدند و او پاسخ داد: خود داستان به ما میگوید چه کنیم و چگونه بنویسیم؟ نویسنده میتواند جهان داستانی خود را خلق کند و از همه عناصر برای توصیف فضای داستانی و توصیف شخصیتهای خود بهره ببرد.
او همچنین بیان کرد: گاهی لازم نیست چیزهایی را در داستان بگنجانیم. بنابراین جا دادن آنچه گفتنش ضرورتی ندارد به اصل داستان لطمه میزند. همچنین شخصیتپردازیهایمان باید درست و دقیق باشد. کسی که بداخلاق و عصبی است نمیتواند به طور معجزهآسا مهربان شود؛ مگر اینکه زمینه را برای تغییر اخلاق و رویهاش فراهم آوریم. به عبارت دیگر شاکله شخصیتها باید تا پایان داستان حفظ شود.
خرامان با اشاره به اینکه نباید چیزی را از مخاطب پنهان کنیم، گفت: داستان باید موجز باشد و ما نباید اطلاعات خود را از مخاطب پنهان کنیم. این به معنی لو دادن داستان نیست. اگر فکر میکنیم با این کارمان، داستان لو میرود بهتر است ساختار داستان را تغییر دهیم.
از این نویسنده کودک و نوجوان درباره «رئالیسم جادویی» پرسیدند و او در جواب گفت: هر نویسندهای، جهانبینی خاص خود را دارد و براساس آن به نوشتن داستان میپردازد. آنچه برای ما رئالیسم جادویی به شمار میآید، برای کسی چون بورخس، عین واقعیت است. ما نمیتوانیم از فرهنگ هر منطقه و تاثیر آن بر ذهن و زبان نویسنده غفلت کنیم. اما خود من رئالیسم را دوست دارم و تصویر فضا و اجتماعی که در آن زندگی میکنم را میپسندم.
یکی از حاضران درباره ناخودآگاه جمعی و تاثیر آن پرسید و خرامان گفت: ما در جهانی زندگی میکنیم که همه چیز و همه کس بر هم تاثیر میگذارد. آمریکا میخواهد به سوریه حمله کند، اینجا قیمت دلار بالا میرود و .... به هر حال هر نویسندهای دنیای خود را خلق و مخاطب را مجاب میکند که این دنیا، واقعی است.
از او درباره مجموعه «هری پاتر» و علت انتشار آن و اینکه چرا این کتاب باید به رواج خرافهپرستی منتهی شود، پرسیدند و خرامان پاسخ داد: رولینگ، جهان داستانی خود را خلق کرده که میگوید: جادو وجود ندارد. مگر خداوند در قرآن به آن اشاره نکرده؟ در هر حال ما نمیتوانیم برای نویسندگان محدودیت ایجاد کنیم. وقتی کتابی تا این اندازه تاثیرگذار بوده و مخاطب جذب کرده را باید به درستی و دقت نقد کرد نه به انکار آن پرداخت.
یکی دیگر از سئوالاتی که از خرامان پرسیده شد درباره آموزش فلسفه به کودکان در قالب داستان بود. به گفته خرامان، درک فلسفه برای بچهها سخت است، اما هریک از ما فلسفه خاص خود را داریم. البته بهتر است نویسندگان با کلیت تاریخ و روانشناسی و فلسفه آشنا باشند؛ چون به داستان آنها عمق بیشتری میدهد.
نظر شما