خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: در پی واکنش محمدرضا اخضریان کاشانی مشاور راهبردی و اجرایی دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور به گزارش مهر در خصوص وعدههای دبیرکل این نهاد در طول 6 سال مدیریتش، علی نورآبادی نگارنده آن گزارش، به این اظهارات پاسخ داده که عیناً از نظر خوانندگان میگذرد.
خوشحالیم که مشاور راهبردی و اجرایی دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور به گزارش بنده با عنوان «سرنوشت همه وعدههای دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی در طول 6 سال مدیریتش» که دوشنبه یکم مهر در خبرگزاری مهر منتشر شد، واکنش نشان داد. خوشحالیم از این جهت که این واکنشها و گفتگوها موجب شفافتر شدن موضوع میشود و خوانندگان هم بهتر میتوانند قضاوت کنند.
ما و خوانندگان سخت منتظر پاسخ و یا دست کم توضیح روشن و قانع کننده مسئولان نهاد کتابخانهها بودیم اما محمدرضا اخضریان به جای «پاسخ» فقط «واکنش» نشان داده است. به عبارت دیگر او فقط مطالبی آورده که گفته نشود نهاد کتابخانهها در برابر این گزارش سکوت کرده است. اینکه مطالب مشاور راهبردی نهاد کتابخانهها چقدر کامل و قانع کننده است به فهم دقیق خوانندگان عزیز واگذار میکنیم. اما ذکر چند نکته ضروری است:
1ـ آقای اخضریان به جای پاسخ و توضیح، ابتدا به تیتر انتخابی خبرگزاری مهر که به تعبیر او «سیاه» است، اشکال وارد کرده است که در این باره چیزی نمیگوییم.
2ـ مشاور راهبردی نهاد کتابخانهها از میان انبوه وعدهها و قولهایی که آقای واعظی و دیگر مسئولان نهاد در این 6 سال که در گزارش به آنها اشاره شده، فقط به دو سه مورد اشاره کرده و درباره موارد دیگر هیچ نگفته است. بیشتر به نظر میرسد هدف، توضیح درباره این دو سه مورد نیست، بلکه هدف اصلی «پاسخ ندادن» یا سرپوش گذاشتن به موارد متعدد دیگر است. این هم یکی دیگر از قرائن برای درستی سخن بالاست که گفته شد مطالب آقای اخضریان فقط «واکنش» است نه «پاسخ» یا «توضیح».
3ـ آقای اخضریان در واکنش به وعدههای داده شده درباره تعداد کتابخانهها به جای پاسخ یا توضیح فقط با کلمات بازی کرده است. مطالب او خواندنی است: «آنچه در این باره در سند چشمانداز توسعه آمده و اشاره شده که تعداد کتابخانهها باید به 4 هزار برسد، تنها مرتبط به نهاد کتابخانهها نمیشود، بلکه مربوط به همه کتابخانههای عمومی کشور که زیرمجموعه شهرداریها و مساجد هستند یا مستقل و مشارکتی هستند، میشود و نه تنها آن کتابخانههایی که نهاد کتابخانههای عمومی کشور میسازد. در چشمانداز توسعه، کتابخانههای مشارکتی، مستقل و سازمانی هم جزو آن دستهای محسوب میشوند که کتابخانه عمومی نام دارد. بنابراین تا اینجا 3 نکته اساسی وجود دارد. اول اینکه مطالب گفته شده توسط دبیرکل یا دیگر مسئولان نهاد کتابخانهها وعده نبودهاند، بلکه اعلام برنامه بودهاند. دوم اینکه از سیاستهای تعیینشده بودهاند که ما موظف به انجامشان بودهایم و سوم هم اینکه بخش مربوط به رقم 4 هزار باب کتابخانه در چشمانداز توسعه فقط مربوط به نهاد کتابخانهها نمیشود.»
الف: آقای اخضریان گفته: «مطالب گفته شده توسط دبیرکل یا دیگر مسئولان نهاد کتابخانهها وعده نبودهاند، بلکه اعلام برنامه بودهاند. آیا آوردن کلمه «برنامه» به جای «وعده» بازی با کلمات نیست؟ دعوا بر سر کلمات نیست؟ «وعده» باشد یا «برنامه». بر فرض که بپذیریم مطالبی که آقای واعظی یا مسئولان نهاد بارها اعلام کردهاند، «برنامه» بوده است، مگر برنامه برای عمل نیست؟ مگر برنامهها برای اجرا اعلام نمیشود؟
ب: آقای اخضریان همچنین در جایگاه مفسر سند چشمانداز و برنامهها نشسته و گفته است آنچه در این اسناد بالادستی درباره تعداد کتابخانههای عمومی آمده که تعداد آنها تا پایان برنامه چهارم توسعه باید به 4 هزار باب برسد شامل همه کتابخانههای نهادی، مستقل، مشارکتی، مساجد و غیره میشود. بهتر نبود او کتابخانههای مدارس و شخصی را هم به این «همه» اضافه میکرد تا با جمع آنها به اهداف برنامه میرسیدیم؟ علاوه بر این چنانکه آقای اخضریان گفته است اگر منظور برنامهها و اسناد همه این کتابخانهها بوده است، دیگر نیازی به هدفگذاری نبود چون فکر میکنم جمع همه این کتابخانهها به 4 هزار باب برسد.
4ـ آقای اخضریان در همین زمینه گفته است: «ما هم هنوز وارد آن فاز نشدهایم که بگوییم «شهرداری یا فلان سازمان، کتابخانههایت را به نام ما بزن!» نهاد هیچگاه ادعای مالکیت کتابخانههای سازمانهای دیگر را نداشته است، اما همیشه و بارها ادعا کردهایم که آمادهایم مدیریت کتابخانههای تحت نظارتمان را هم به علاقهمندان واگذار کنیم.» مشاور راهبردی نهاد این را بعد از 6ـ7 سال که نه توانستهاند نیم درصد سهم شهرداریها را بگیرند و نه توانستهاند کتابخانههایی که زیر نظر شهرداریها اداره میشوند بگیرند، میگوید.
او حالا و در حالی از واگذاری کتابخانهها سخن به میان میآورد که هنوز یادمان نرفته است آقای واعظی سالهای 86 و 87 که تازه آمده بود، بارها در نشستهای خبری و مصاحبههایش اعلام میکرد اینکه شهرداریها میگویند ما خودمان کتابخانه داریم، بهانهای است برای آنکه نیم درصدشان را ندهند. ما برای آنکه این بهانه را از آنها بگیریم اعلام میکنیم شهرداریها یا باید نیم درصدشان را بدهند و یا کتابخانهها را به نهاد واگذار کنند. ظاهرا آقای اخضریان آن موقع یا در نهاد نبوده است و یا رئیس موسسه نمایه بوده و گفتههای آقای واعظی را دقیق دنبال نکرده است. ما برای طولانی نشدن مطلب، صحبتهای آقای واعظی را نمیآوریم، اما اگر لازم باشد و آقای اخضریان بخواهد مصاحبههای آن موقع دبیر نهاد کتابخانهها را منتشر میکنیم.
5ـ «اگر نهاد کتابخانهها نتوانسته تعداد کتابخانههای عمومی را به 4 هزار باب برساند، این است که نهاد یک سازمان میانی و اجرایی است و شان سیاستگذاری ندارد. این سطوح بالادستی هستند که برای نهاد، تکلیف مشخص میکنند و نهاد موظف به اجرا است. عددهایی که به نهاد داده میشود، شاخص عملکرد است. وقتی کسی برای شما قانونی تصویب میکند، منابع اجرایش را هم تامین میکند. وقتی تکلیف میشود که تعداد کتابخانهها به 4 هزار باب برسد، باید منابعش هم تامین شود.» این هم بخشی دیگر از مطالب قابل تامل آقای اخضریان است.
اولاً، روشن است که سند چشم انداز و برنامههای توسعه اسناد بالادستی هستند و همه نهادها باید آنها را اجرایی کنند اما مشاور نهاد به گونهای این مطالب را گفته است که انگار انتظار دارد برنامهریزیها هم باید به این نهاد واگذار شود. ثانیا، اینها علاوه بر اینکه برنامههای بالادستی است، بارها هم از سوی مسئولان نهاد به عنوان وعده اعلام شده است. ثالثا، آقای اخضریان هم مانند دیگر مسئولان دولتی حالا که نهاد در رسیدن به اهداف تعیین شده ناموفق بوده است همان علت همیشگی را گفته است: «اعتبار نداریم.» همه میدانیم که مسئولان دولتی معمولاً کی این جمله کلیشهای را میگویند: وقتی که در اجرای برنامهها موفق نیستند.
6ـ همچنانکه آقای اخضریان گفته است ما هم چون نهاد کتابخانهها یک نهاد اجرایی است از وعدهها و برنامههای عملی نشدهاش سوال کرده ایم. و نکته مهم تر اینکه ـدر گزارش هم آمده بود ـ یکی از سئوالات اصلی و همیشگی خبرنگاران از مسئولان نهاد کتابخانهها این بوده است که چرا به جای اجرایی کردن برنامههای تعیین شده، این همه وعده و وعید میدهند. وعدههای عملی نشدهای که مسئولان نهاد بارها اعلام کردهاند، بیشتر از اینها است و در گزارش فقط به تعدادی از اشاره شده است. مسئولان نهاد کتابخانهها به جای اجرای برنامهها معمولا در هر مصاحبه یا نشستی وعدههای جدیدی اعلام میکنند انگار نهاد کتابخانهها چنانکه آقای اخضریان گفته به جای این که نهاد اجرایی باشد نهاد وعده دهنده است. مثلا خود آقای اخضریان در مصاحبه اخیرش (12 شهریور 92) با خبرگزاری فارس وعده راه اندازی «کتابخانه دیجیتال کشور» و «تلویزیون کتاب» را داده است.
7ـ آقای اخضریان در بخش دیگری از مطالبش به بدهی شهردرایها اشاره کرده و گفته است: «حالا همکار رسانهای ما در گزارش خود به جای اینکه از شهرداریها سئوال داشته باشد که چرا به قانون تمکین ندارید، از نهاد پرسیده که چرا سهم خود را از شهرداریها نمیگیرید؟ در این گزارش به جای این که از قوه قضائیه و سازمان نظارت سئوال پرسیده شود، نهاد مورد سئوال قرار گرفته است. در حالی که نهاد کتابخانههای عمومی کشور نه نهاد قضایی است نه نظارتی. ما شکایت قانونی را در این زمینه آماده کردهایم اما در این مورد، اینکه گفته شود ضعف نهاد است که نمیتواند بودجه خود را از محل قانون نیم درصد تامین کند، یک نعل وارو محسوب میشود.»
جالب است در این بخش آقای اخضریان به جای پاسخگویی و توضیح، رسانهها و خبرنگاران را متهم کرده است. بدهی شهرداریها یکی از سئوالات همیشگی رسانهها و خبرنگاران از مسئولان شهرداریها و نهاد بوده است و بدون شک یکی از عوامل وصول همین مقدار از بدهی شهرداریها حاصل پیگیری خبرنگاران بوده است. آنچه در گزارش به آن اشاره شده این ادعا و وعده آقای واعظی در نخستین نشست خبری خود در شهریور 86 است: «سابقه من در بخشهای فرهنگی نشان داده است که من برنامههایم را اجرا میکنم.»
خبرنگاران و رسانهها چون در سه سال و نیم قبل از آمدن آقای واعظی موضوع نیم درصد شهرداریها را پیگیری کرده و آشنا بودند به این ادعا و وعده او با تردید نگاه کرده و پرسیدند: «اجرای قانون نیم درصد سهم شهرداریها خیلی سخت است. راهکار شما برای اجرای این قانون چیست؟ که آقای واعظی ادعا کرد و وعده داد: «سابقه من در بخشهای فرهنگی نشان داده است که من برنامههایم را اجرا میکنم.» حال آیا جا ندارد خبرنگاران همانطور که از شهرداریها پرسیدهاند بعد از 6 سال از مسئولان نهاد هم درباره این «ادعا» و «وعدهشان» بپرسند؟ آیا این نعل وارونه زدن است؟ متاسفانه آقای اخضریان به جای پاسخگویی، خبرنگاران و رسانهها را متهم به نعل وارونه زدن کرده است.
8ـ آقای اخضریان در بخش پایانی مطالب خود به تعداد کتابهای خریداری شده برای کتابخانهها اشاره کرده و آورده است: «اصلا کاری به اینکه تیراژ کتاب در کشور سالانه به رقم 17 میلیون میرسد، نداریم. اگر کف قیمت هر کتاب را حدودا 5 هزار تومان فرض کنیم و این قیمت را در 17 میلیون ضرب کنیم، میشود 85 میلیارد تومان. یعنی ما طبق چیزی که گفته شده، باید سالانه 85 میلیارد تومان به کتابخانهها کتاب تزریق کنیم. صحبت من در اینجا به برنامهریزی برمیگردد. عدد و رقمی که دوست برنامهریز، برنامهریزی و نهاد را موظف به اجرایش کردهاند، از واقعیت دور است.»
مشاور نهاد حالا بعد از شش سال میگوید برنامه ریزیها «دور از واقعیت» است. آقای اخضریان یا دیگر مسئولان نهاد چرا وقتی آقای واعظی در نخستین نشست خبری خود ـ شهریور 86 ـ که اعلام کرد ما در دو سال و نیم باقی مانده از دولت نهم یعنی تا پایان سال 88 تعداد کتابهای کتابخانهها را از 16 میلیون جلد به 57 میلیون میرسانیم، چیزی نگفتند؟ آقای اخضریان یا دیگر مسئولان نهاد چرا وقتی آقای حسینی وزیر ارشاد در دیدار نهاد کتابداران با رهبر انقلاب ـ تیر 90 ـ که اعلام کرد برای رسیدن به اهداف چشمانداز کتابخانهها باید تعداد کتابهای کتابخانههای کشور به 250 میلیون نسخه برسد چیزی نگفتند؟ چرا آن موقع اعلام نکردند این برنامهها و وعدهها «دور از واقعیت» است؟
9ـ آقای اخضریان به درستی گفته است: «وقتی تعداد کتابها بالا میرود، یا باید ظرفیت کتابخانه را افزایش داد و یا کتابخانه دیگری ساخت.» حال سوال ما این است که چرا نهاد کتابخانهها تقریباً همه مبالغی که سال 90 از حساب شهرداریها برداشت کرد برای هزینه جاری، حقوق پرسنل و پاداش، پول آب و برق و تبلیغات هزینه کرد؟ چرا از این مبالغ برای افزایش تعداد و ظرفیت کتابخانهها استفاده نکرد؟ نحوه مصرف این مبالغ را مدیران کل استانها گفتهاند که در گزارش به چند مورد آن اشاره شده است، چرا آقای اخضریان در این باره توضیح ندادهاند؟
10ـ چرا آقای واعظی، آقای اخضریان یا دیگر مسئولان نهاد کتابخانهها درباره ساخته نشدن کتابخانههای مراکز استانها چیزی نمیگویند؟ چرا درباره ساخته شدن کتابخانه مرکزی در 336 شهرستان که قولش را دادهاند، حرفی نمیزنند؟ چرا درباره میزان عملی شدن سند مطالعه مفید توضیحی میدهند؟ اگر آقای اخضریان و مسئولان نهاد میگویند اسناد و برنامهها را ما تنظیم نکردهایم و اینها غیرواقعی است، درباره سند مطالعه مفید چه میگویند؟ سند مطالعه مفید را که دیگر شورای فرهنگ عمومی تهیه و به شورای عالی انقلاب فرهنگی پیشنهاد کرده است. همه میدانیم که دبیر شورای فرهنگی عمومی خود آقای واعظی است پس دیگر بهانهای نباید باشد. چرا درباره طرحهای مطالعهای که برای گروههای سنی مختلف تنظیم کرده و باید اجرا میکردند پاسخی نمیدهند؟ چرا درباره مخاطب نداشتن کتابخانههای عمومی چیزی نمیگویند؟ چرا پاسخ نمیدهند با این همه تبلیغات و کاری ـ ما هم منکر زحمات و کارهای نهاد نیستیم ـ بر اساس نظرسنجیهای خود نهاد سرانه مطالعه کم شده است؟ آقای واعظی وعده داده بود کتابخانههای روستایی را به 10 هزار بار میرسانیم و حالا شده 400 باب، چرا در این باره توضیح نمیدهند؟
گفتنیها زیاد است و دهها چرای دیگر که اگر بخواهیم همه آنها را بیاوریم باید دوباره آن گزارش را تکرار کنیم برای همین مسئولان نهاد و از جمله آقای اخضریان را به مطالعه دوباره و دقیق آن گزارش ارجاع میدهیم.
به هر حال هر کس آن گزارش و این مصاحبه آقای اخضریان را بخواند به خوبی میتواند قضاوت کند. این نکات را هم فقط به منظور رفع ابهام و روشنتر شدن موضوع آوردیم.
نظر شما