به گزارش خبرنگار مهر، سیامین نشست «عصر اقتباس» با موضوع نقد و بررسی اقتباس سینمایی «همه اسبهای زیبا» عصر روز سهشنبه 7 آبان با حضور شاپور عظیمی و مصطفی جمشیدی در سرای داستان برگزار شد.
در این جلسه اقتباس سینمایی بیلی باب تورنتون از اثر تالیفی «کورمک مککارتی» مورد نقد و بررسی قرار گرفت. داستان این کتاب از جایی شروع میشود که «جان» شخصیت اصلی رمان بعد از مرگ پدربزرگش متوجه میشود قرار است همه مزرعهاش به دست دیگران بیفتد و با این اتفاق بخش بزرگی از خاطرات کودکی وی نیز گرفته میشود و به همین خاطر تصمیم میگیرد بهترین دوستش را قانع کند تا با او به شهر بیاید و شغلی برای خود دست و پا کنند.
در نشست اقتباس سینمایی «همه اسبهای زیبا»، مصطفی جمشیدی داستان نویس و منتقد سینما از خشونت انباشته در رمان و فیلم مورد اشاره سخن گفت و آن را زاده عصیان و گناه انسان و زندگی در جوامع شهری دانست و یادآور شد: سفر و مهاجرت عنصر اصلی همه داستانهای کورمک مک کارتی است.
وی کتاب «همه اسبهای زیبا» را بسیار قویتر از فیلم اقتباس شده از آن توصیف کرد و افزود: میتوان گفت کورمک مک کارتی مدل توسعه یافته ویلیام فاکنر است ضمن اینکه همان کسی که کتابهای فاکنر را ویراستاری میکرد، 20 سال است ویراستار آثار مک کارتی هم هست. به نظر من اگر میخواهیم مک کارتی را بهتر بشناسیم، باید ابتدا فاکنر را خوب بشناسیم.
جمشیدی همچنین به مخاطبان توصیه کرد برای فهم بهتر کتاب و فیلم «همه اسبهای زیبا»، کتاب به گفته وی درخشان «قصه کافه غم» نوشته کارسون مک کولرز را بخوانند.
این داستان نویس سپس گفت: مک کارتی از این جهت که دارای دیدی جزئینگر و رئالیستی است، بسیار به سینما نزدیک است اما از همین جا نقص فیلم هم شروع میشود؛ در واقع ما چیزی از این رئالیسم انباشته در کتاب و توصیفات طبیعتی جایی مثل مکزیک، در فیلم نمیبینیم.
در این جلسه همچنین شاپور عظیمی گفت: مهمترین ویژگی مک کارتی این است که او همواره نیم نگاهی به سینما دارد و حتی روایت کتابی مثل «همه اسبهای زیبا» طوری است که احساس میکنیم خیلی به سینما نزدیک است و به نظر میرسد او (مک کارتی) داستانش را برای تبدیل شدن به فیلم نوشته است و گویی قرار است ما داستان همه اسبهای زیبا را تماشا کنیم نه اینکه بخوانیم.
وی در عین حال با بیان اینکه در بسیار اوقات سینما توانایی به تصویر کشیدن ادبیتِ کلام را ندارد، پارهای از ضعفهای فیلم مذکور را از این جهت برشمرد و همچنین به برخی کاستیهای رمان مذکور اشاره کرد که از آن جمله است روایت بخشی از تاریخ مکزیک از سوی عمه «جان گردی» (شخصیت اصلی رمان) در صفحات 320 تا 330 کتاب. عظیمی این بخش را کاملاً اضافه و وصلهای ناچسب به مابقی روایت کتاب توصیف کرد.
عظیمی در ادامه با بیان اینکه بیلی باب تورنتون کارگردان «همه اسبهای زیبا» با این کتاب همانند یک فیلمنامه رفتار کرده است، این اقدام را منشا کاستیهای دیگر فیلم مذکور دانست و یادآور شد: عدم شناخت کافی از شخصیتهای قصه و روایت آن، دست به دست هم داده تا این فیلم یک اثر ضعیف از آب دربیاید.
این منتقد سینما ادامه داد: البته رمان برای فیلمساز خیلی وسوسه کننده است و شاید به همین خاطر است که کارگردان فکر کرده خیلی راحت میشود آن را تبدیل به فیلم کرد در حالی که به نظر من رمان «همه اسبهای زیبا» یک اثر سهل و در عین حال ممتنع است. در مجموع من فکر میکنم فیلم همه اسبهای زیبا هرگز نتوانسته از سایه سنگین رمان خارج شود.
عظیمی به سبک روایت داستان توسط مک کورتی هم اشاره و اضافه کرد: مک کارتی بیش از هر چیز یک قصهگو است در حالی که خیلی از نویسندگان داخلی و حتی خارجی بیشتر عاشق تکنیک هستند تا روایت یک داستان و این وسط چیزی که از بین میرود، قصهگویی است.
وی همچنین گفت: مک کارتی نویسندهای است که ویژگی اصلی کارهای او، خوشخوان بودنشان است و از این حیث باید گفت او برای ما و ادبیات امروز یک غنیمت است. البته دلمشغولی آمریکایی مسلماً با دلمشغولیهای ما طبق آنچه در داستانهای مک کارتی هست، تفاوت دارد به هر حال آنها خلاقیات خاصی دارند و اینگونه میاندیشند که اگر انسان را از جهان حذف کنید، یک فاجعه رخ میدهد.
نظر شما