به گزارش خبرنگار مهر، شب «آرتور کریستن سن» صد و پنجاه و سومین شب از شبهای مجله بخارا عصر سه شنبه 6 اسفند با همکاری سفارت دانمارک در تهران، مؤسسه فرهنگی هنری ملت، دایره العمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی و گنجینه پژوهشی ایرج افشار در محل کانون زبان فارسی برگزار شد.
علی دهباشی مدیرمئسول نشریه بخارا در ابتدای این برنامه ضمن خوشامدگویی به حاضران گفت: امشب به بزرگداشت یاد و خاطره ایرانشناسی نشستهایم که 116 سال پیش در آن سوی دریاها، در سرزمینی دورافتاده از ایران در سن 23 سالگی اولین مقاله خود را درباره رستم، پهلوان ملی ایران منتشر کرد و تا پایان عمر با شور و شوق و عشق به فرهنگ و زبان فارسی مطالعات خودش را ادامه داد که حاصلش کتابخانه بسیار ارزشمندی است که امروزه راهنمای ایرانشناسان در اقصی نقاط جهان است.
سپس آندرس هوگارد، سفیر دانمارک در تهران، در سخنانش نخست از مجله بخارا برای برپایی این شب و از مهمانان برای حضور در این مراسم تشکر کرد و در ادامه گفت: در جمع شما هستم و بد نیست بگویم که من تا قبل از آمدنم به ایران در مقام سفیر دانمارک آشنایی چندان با آرتور کریستن سن نداشتم. قرار است که من چهار سال در ایران باشم و امشب خوشحالم که اینجا آمدهام و میتوانم به سخنرانی کارشناسان و متخصصان درباره کریستن سن گوش کنم. اینکه بتوانی سفیر دانمارک در تهران باشی، فکر میکنم بسیار مجذوب کننده است و برای من آمدن به اینجا بسیار جالب بود و وقتی آمدم بلافاصله متوجه شدم که فرهنگ و تاریخ عناصر بسیار مهمی در ایران است و همه توجه خاص به آن دارند.
وی ادامه داد: ما دیروز جشن هشتادمین سال دوستی بین ایران و دانمارک را جشن گرفتیم و این توافقی رسمی بود برای آنکه سفارت دانمارک در تهران تأسیس شود و ما افتخار داریم که دو دانشمند بسیار برجسته را به ایران دعوت کردهایم که یکی از آنان پروفسور کلاوس پدرسِن است که امشب به اینجا دعوت شده و قرار است سخنرانی کند.
سپس ژاله آموزگار عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی از کریستن سن به عنوان یک ایرانشناس برجسته دانمارکی یاد کرد و گفت: در کارنامه زرین خاورشناسی و ایران شناسی قرنهای نوزدهم و بیستم میلادی، نام آرتور کریستن سنِ دانمارکی جای بس والایی دارد. در آن دوران جاذبه و رمز و راز شرق، باهوشترین دانشمندان غرب را به سوی خاورشناسی کشاند و تمدن درخشان سرزمین ما نیز این بخت را داشت که عرصۀ فعالیتهای علمی نوابغ برجستهای شود. در این میان دانشمندانی از سرزمین کوچک و متمدنی در دوردستهای شمال اروپا، یعنی دانمارک، سهم بزرگی از این فعالیتهای فرهنگی را به خود اختصاص دادند. ما به دلایل فراوان مدیون ایرانشناسان بزرگ این سرزمین دوست داشتنی هستیم که به کاوش در فرهنگ و زبان و ادبیات ما پرداختهاند، از دستاوردهای آنها بهره بردهایم و آنها نیز به نوعی رضایت خاطر یافتهاند.
وی ادامه داد: من عقربه زمان را دورتر میبرم؛ نخست به حمایتهای غیرمستقیم این سرزمین برای مطالعات ایرانی اشاره میکنم. زمانی که آدام اُلئاریوسِ آلمانی نخستین بار برای عقد قراردادهای تجاری به ایران آمد، فارسی آموخت و گلستان سعدی را ترجمه کرد، در حقیقت از امکانات مالی اشراف دانمارک برای این سفر استفاده کرد. یک سده بعد از او در قرن هجدهم، هیئتی که از شهر گوتینگن برای مطالعات خاص رهسپار ایران شدند، از حمایت مادی و معنوی فردریک پنجم پادشاه دانمارک (دوران حکومت 1766 ـ 1746) برخوردار شده بودند و از میان آنها نیبور توانست برای نخستین بار سنگ نوشتههای تخت جمشید را درست و با دقت رونویسی کند و بعدها اسقف دانشمندی از جزیره شیلند دانمارک به نام فردریک مونتر در 1800 میلادی در اثر خود به نام «پژوهشی درباره سنگ نوشتههای تخت جمشید» توانست با در نظر گرفتن موقعیت تاریخی سنگ نوشتههای بیستون علامت - واژه جدا کن و گروهی از واژههای تکراری به عنوان شاه شاهان را کشف کند.
آموزگار یادآور شد: بعدها، پیش از آن که آرتور کریستن سن در آسمان مطالعات ایرانی بدرخشد، با هموطن پیشکسوت او، اراسموس راسک دانمارکی را در قرن نوزدهم میشناسیم (1878 ـ 1815) که رنج سفر به ایران را با همه سختیهایش به اشتیاق رسیدن به آگاهیهای جدید بر خود هموار کرد و با این که بیماری شدید او را ماهها در شیراز پای بند کرده بود، اما عشق به دانش به او نیرویی بخشید که با بیماری سل مبارزه کند و از پای درنیاید. او توانست در 1821، رسالۀ خود درباره «قدمت و صحت اوستا» نظریات تازه و معتبری عرضه کند. راسک در ایران و هند اوستا و پهلوی را آموخته بود و با گنجینههای نایابی از دستنوشتههای کهن زرتشتی به دانمارک برگشت و آنها را به کتابخانه دانشگاه کپنهاک منتقل کرد.
این استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: وسترگارد، بزرگ مردی دیگر از سرزمین دانمارک در اواسط قرن 19 به ایران و هند سفر کرد. این سفر نیز سفر آسانی نبود. در اصفهان صدمات فراوانی دید، تا دم مرگ هم پیش رفت و شاید شوق به دست آوردن یافتههای جدید بود که به او نیروی تازهای بخشید تا سر برآورد و راه عالمانه را ادامه داد. مطالعات او تأییدی بر یافتههای نیبور بود و او حتی توانست به کمک تلسکوپ سنگ نوشتههای ناشناخته دیگری از تخت جمشید بیاید و به رونویسی آنها بپردازد. او نیز تلاش فراوان برای جمع آوری دست نوشتههای اوستایی و پهلوی کرد و توانست متون اوستایی را با ترجمه و فرهنگ و دستور زبان در کپنهاک منتشر کند و او حتی برای چاپ متون اوستایی دستور ریختن سربی این حروف را داد. نسخه با ارزش ویرایش شده گلدنر از اوستا در 1896 در بسیاری موارد مرهون دست نوشتههای ناشناخته وسترگارد است. بدین ترتیب راهی باز شد تا آرتور کریستن سن پا پیش گذارد و در آسمان علوم خاورشناسی این چنان خوش بدرخشد و ماه مجلس شود.
وی همچنین گفت: این ایرانشناس و ایران دوست نامی که برای اهل علم و ادبِ فرهنگ ایرانی چهرهای بینظیر و یا لااقل کم نظیر است، در زمینههای گوناگون تاریخ باستان، اسطورهشناسی، مطالعات دینی ، ادبیات گویشها و داستانهای عامیانه مطالعات درخشانی انجام داده است. او تنها فرزند یک خانواده متوسط ولی مهربان و با فرهنگ دانمارکی بود که از آغاز علاقه شدیدی به مطالعه داشت. در 13 سالگی در یک انشای کودکانه آرزو کرد که زبان شناس شود و چه زبان شناسی شد! بخت یار ما ایرانیها بود که در دوران جوانی کتاب هزار و یک شب در دسترس او قرار گرفت که تأثیر بسیاری بر او گذاشت و او را به مطالعه درباره شرق و اسرار پنهانی آن سوق داد. او رشته تحصیلی حقوق را که آرزوی پدر و مادرش بود کنار گذاشت و به مطالعات زبان روی آورد و جز زبان دانمارکی در زمینۀ زبان فرانسه و لاتین مهارت یافت، بعد فارسی و عربی و ترکی و سانسکریت را آموخت. بعدها به سوی زبانهای باستانی ایران ، اوستا و پهلوی روی آورد و حتی به وادی زبانهای شرقی همچون سُندی و سکایی نیز گام نهاد. آموزش زبانها بود که او را به فرهنگ و اسطوره و تاریخ و ادبیات و فولکلور سوق داد.
آموزگار ادامه داد: او (کریستن سن) نخست با رستم وارد معرکه شد و نخستین اثرش در 1898 «رستم پهلوان ایرانی» نام دارد. مقاله بعدی او «افسانهها و روایات در ادبیات فارسی» در 1899 منتشر شد و این مقالات و مقالات دیگر زمینهساز رساله دکتری او درباره خیام شد که آن را در 1903 با درجه ممتاز به پایان برد. پس از آن ادامه مطالعات او در کتابخانههای پاریس و لندن بود. سفری به اسپانیا و مشاهده تلاقی تمدنهای شرق و غرب او را به شدت تحت تأثیر قرار داد. در 1902 سفری به برلین کرد و در آنجا با دانشمند و ایران شناس بزرگ، آندره آس، آشنا شد و خوشه چین دانستههای این محقق بینظیر آلمانی شد و پس از کسب این دانشها به دانمارک برگشت. همان سال بود که از رساله دکتریاش دفاع کرد و یک ازدواج موفق در 1916 زندگی عاشقانه و آرام و بیدغدغهای را برای او پیش آورد که در موفقیتهای علمی او قطعاً مؤثر بوده است.
این عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: تلاشها و مقام ارجمند علمی کریستن سن به اضافه آنچه راسک و وسترگارد کرده بودند و گنجینه بینظیر دستنوشتههای ایرانی در دانشگاه کپنهاک باعث شد که در 1919 کرسی مستقلی در این دانشگاه برای زبانهای ایرانی به وجود بیاید. او تدریس خود را در این دانشگاه. در همۀ رشتههای زبان شناسی ایرانی گسترش داد. او سه بار در سالهای 1914، 1929 و 1934 به ایران سفر کرد. تا چند ماه پیش از مرگش که در 31 مارس 1945 اتفاق افتاد همچنان به کارهای علمی خود ادامه میداد و برنامههای فراوان برای آینده داشت اما بیماری ناگهانی قوای او را به تحلیل برد، دیو مرگ به سراغش آمد، در حالی که هنوز پر از زندگی بود و کارهای فراوانی در برنامهاش داشت. بنا به وصیت او کتابخانه بسیار ارزشمند او به دانشگاه واگذار شد و چون فرزندی نداشت پس از درگذشت همسرش همه اموالش در اختیار دانشگاه کپنهاک قرار گرفت تا مصروف کارهای فرهنگی و احتمالاً ایران شناسی شود.
وی تاکید کرد: آثار کریستن سن بسیار گسترده و در زمینههای مختلف است، هم در زمینه ایران باستان و هم در زمینه ادبیات و داستانهای عامیانه و فولکلور و گویششناسی و غیره. ولی علاقه بیشتر او دور و بر تاریخ ساسانیان میچرخد. من به بخش ایران باستان میپردازم و بحث در مورد آثار مربوط به زبان و ادبیات فارسی را دوستان دیگر پیش میکشند. او یک تاریخنگار برجسته و متمایز است. بد نیست بگویم آنچه او را به این وادی کشاند ترجمه تاریخ طبری نُلدکِه بود و تحت تأثیر همین اثر و هم چنین شاهنامه داستان بهرام چوبین را در 1907 به زبان دانمارکی منتشر کرد. کریستن سن بیشتر آثار خود را به زبان فرانسه نوشته است. در مورد تاریخ دوره ساسانی نخست در 1925 کتابی تألیف کرد که با قلم توانای استاد مینوی با عنوان «وضع ملت و دولت و دربار در دوره ساسانیان» به فارسی برگردانده شده است. در 1935 کتاب تکمیل شده دیگری درباره تاریخ ساسانیان، «ایران در زمان ساسانیان» را منتشر کرد که هنوز، به نظر من البته، بهترین و ارزشمندترین اثر درباره تاریخ ساسانیان و مورد استفاده همگان است، دیگران هر چه هم مینویسند باز هم با استفاده از اثر کریستن سن است.
آموزگار گفت: کتاب «قباد و ظهور مزدک» او نیز پژوهشی عالمانه درباره این رویداد مهم اجتماعی دوره ساسانی است. رسالۀ بزرگمهر حکیم او نیز از منابع استثنایی به شمار میآید. او کتابی به نام «کاوه آهنگر و درفش ملی کهن ایران» را دارد که حاوی اطلاعات جالبی در این زمینه است. رساله کوچک او در 1936 با عنوان «موسیقی در تمدن ساسانی» شاید جزء نخستین کتابهایی باشد که اشارههایی به موسیقی این دوران دارد. «کیانیان» شاهکار دیگر اوست که در 1932 منتشر کرده است و تحقیقی است بسیار عالمانه بر مبنای روایتهای مختلف خداینامهها و شاهنامهها و سنن و روایات. «مزداپرستی در ایران قدیم» که پژوهشهای ارزندهای درباره دین زرتشت دارد و هم چنین کتاب «آفرینش زیانکار» که گزارشی است بسیار جالب و علمی از کارکرد دیوان در فرهنگ ایرانی و هندی. کار ارزندۀ دیگری از او که به نظر من ماندگار سدهها خواهد بود، طبع مجموعه گرانبهای نسخههای خطی اوستایی و پهلوی موجود در کتابخانه کپنهاک است، یک مجموعه 12 جلدی که خود کریستن سن بر جلدهای یک تا چهار آن مقدمه نوشته است. این اثر با همکاری کای بار در سالهای 1931 تا 1944 چاپ شده است. این مجموعه نفیس را واقعاً باید دید.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنانس به کتاب دو جلدی کریستن سن «نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار» که خودش (آموزگار) آن را با همکاری زندهیاد احمد تفضلی به فارسی برگردانده است، پرداخت و گفت: جلد اول این اثر که کریستن سن آن را در 1917 در استکهلم منتشر کرد، اختصاص به روایتهای مربوط به کیومرث، پیش نمونه انسان، مشی و مشیانه، نخستین جفت و فرزندان آنها هوشنگ و طهمورث دارد. جلد دوم این اثر که در 1934 منتشر شده است سخن از اسطوره جم و جمشید را به میان میآورد. روش کار نویسنده همیشه این بوده است که نخست روایتهای مربوط به این مسائل را از متون ودایی، اوستایی، پهلوی، عربی و فارسی نقل میکند و سپس به طبقهبندی آنها میپردازد و با احاطهای که به اسطورههای هند و اروپایی و سامی دارد، به نوعی اسطورهشناسی تطبیقی دست مییازد.
وی ادامه داد: ما در ترجمه خود از آنجا که در این مدت تحقیقات ایران شناسی تکامل بیشتری یافته بود، مطالب را روز آمد کردیم. قرائتهای جدیدتری ارائه دادیم و به همه متون نیز مستقیماً رجوع کردیم و در نهایت این دو جلد به برکت وجود این دانشمند ارزنده دانمارکی به صورت اثری تحقیقی درآمد که به جز اینکه کتاب سال جمهوری اسلامی و کتاب برگزیده انتشارات دانشگاه تهران شد، برای من و دکتر تفضلی هم جای ارزندهای در میان سایر آثارمان داشت. باید اقرار کنم که در ترجمه این اثر ما نوعی ارتباط عاطفی با این دانشمند ارزنده پیدا کردیم، گویی سایه بلند او را در طی ماههای طولانی که با این اثر گذراندیم، در کنار خود احساس کردیم. برای من سعادتی است که به عنوان یک ایرانی بعد از گذشت هفتاد سال از درگذشت آرتور کریستن سن، دانشمندی که به سرزمین ما عشق میورزید، با قهرمانهای اسطورهای و تاریخی ما دمساز شده بود و به فرهنگ ما جلال و جبروتی دیگر بخشید، ادای احترام کنم و ضمناً یاد دوست از دست رفتهام، احمد تفضلی را نیز گرامی بدارم که ما هر دو در برگردان هر برگ این کتاب بر استادی این دانشمند بزرگ آفرین گفتیم.
دکتر کلاوس پدرسِن اندیشمند دانمارکی سخنران بعدی این مراسم بود که از آشنایی خود با آثار کریستن سن گفت و یادآور شد: بیست و پنج سال پیش بود که با آثار پروفسور آرتور کریستن سن آشنا شدم. با استادم در دانشگاه کپنهاک، فریدون وهمن، «جعفر خان از فرهنگ آمده» نوشته حسن مقدم را خواندیم و متنش برای من، دانشجویی که تازه وارد دانشگاه شده، خیلی دشوار بود. دنبال مشکلم با متن این کتاب افتادم و در کتابخانه دانشگاه ترجمهای از همان اثر حسن مقدم پیدا کردم. آرتور کریستن سن بود که «جعفر خان از فرنگ آمده» را به زبان دانمارکی ترجمه کرده بود و بعداً برای من آشکار شد که ترجمهاش خیلی هم عالی و کاملاً برابر با اصل بود.
وی افزود: نمیدانم آیا شما، شنوندگان محترم، موافقید با نظر بنده که ایران شناسان اروپایی آن زمان، با اینکه مسلط بر زبانهای اوستایی، فارسی باستان و پهلوی بودند، بین آنها به ندرت ایران شناسی پیدا میشود که مسلط بر زبان زندۀ فارسی معاصر بود. ولی آرتور کریستن سن، با اینکه بلند نبود فارسی صحبت کند، میتوانست متن فارسی معاصر را بخواند، بفهمد و ترجمه کند. این نکته، به نظر من نشان میدهد که آرتور کریستن سن ایران شناسی معمولی نبود. شکی نیست که کریستن سن متخصص ایران باستان و زبانهای قدیم بود، منتها در زمینۀ ایران معاصر، از زبان و ادبیات گرفته تا تاریخ آن زمان، تخصصی را نیز داشت که میتوان گفت که آرتور کریستن سن هم ایرانشناس کلاسیک بود و هم ایران شناس مدرن. صفتهای «کلاسیک» و «مدرن» شاید بیانگر خوبی نباشد برای شرح دادن مقام پروفسور آرتور کریستن سن در ردیف ایران شناسان آن زمان. شاید بهتر باشد که بگوییم که آرتور کریستن سن یک ایرانشناس متخصص زبانهای ایرانی بود، اما علاقۀ خاصی نیز به تاریخ، اجتماع و فرهنگ ایران داشت، از ایران باستان گرفته تا ایران معاصر و میتوان او را به عنوان یکی از پیشروان ایران شناسی امروز شناخت.
وی سپس شرح کوتاهی از زندگی آرتور کریستن سن ارائه کرد. پس از آن پروفسور کارلو چرتی رایزن فرهنگی ایتالیا در تهران به آرتور کریستن سن و اثر او درباره تاریخ ساسانی پرداخت. سخنران بعدی صادق سجادی معاون مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی بود که جزییات بیشتری از آثار کریستن سن را نقل کرد. مهرداد ملکزاده آخرین سخنران این برنامه بود که در یک سخنرانی با عنوان «کیانیان در میانه اسطوره و تاریخ» گفت: تاریخ رواییِ ایرانیان به گونهای که در واپسین ویرایشهایِ آن در قالب حماسۀ ملیِ ایران در شاهنامۀ فردوسی و دیگر متون ادب فارسی بازتاب یافته، متضمنِ داستانهایی دربارۀ دو سُلالۀ پادشاهیِ افسانهایِ پیشدادی و کیانی است.
وی افزود: پژوهشگران از دیرباز بر این گمان بودند و هستند که پیشدادیان نه شهریاران واقعی بلکه انعکاس چهرههای دیرینۀ روایات ایرانی (و حتی هندوایرانی) اند؛ آنانی که پسانتر در دگرگشتِ اساطیر ایرانِ باستان به حماسۀ ملیِ ایران از تجلیِ اسطورهای خود دور و دورتر شدند و در قالبهای نو و نوتر تبلور یافتند؛ کیومرث و سیامک و هوشنگ و تهمورث و جمشید و فریدون جملگی از نامآوران و گُردان و پهلوانانِ دنیای تاریک و روشنِ شرقِ ایرانِ پیش از تاریخی بودند و در بازگفتهایِ سپسین هر یک جایگاه و پایگاه شاهان و شهزادگان را از آن خود کردهاند. اما کیانیان! داستانِ کیانیان شاید و باید که دگر باشد، آیا هست؟ داستانِ کیانیان همان داستانِ پیشدادیان هست و همآن نیست، به بیانی دیگر این داستان دو پاره دارد، یکی پارۀ کهن و کهنتر آن که همانا شرح بزرگیها و دلاوریها و سرفرازیهایِ کیقباد و کیکاووس و کیخسرو است و پارۀ دوم، پارۀ کیویشتاسپی و پارۀ زرتشتی داستان. نیمۀ پسینِ بخشِ کیانیان در تاریخ ملیِ ایران با دینآوریِ زرتشت همروزگار میشود و از این منظر موضوع بحث و فحصی بیشتر. تاریخ“پادشاهیِ گشتاسپ کیانی گره میخورد با”وجود تاریخیِ“زرتشت و گره میخورد با زمانه و زادبوم وی. آیا زرتشت مردی ایستاده در روشنای تاریخ بوده؟ اگر پادشاه پشتیبان وی، گشتاسپ، مردی ”تاریخی“ باشد شاید همو نیز چنین باشد؟ و پرسش بنیادیتر در این میان آن است که از کدام تاریخ سخن میگوییم؟ آرتور امانوئل کریستنسن کتاب کیانیان خویش را در پاسخ بدین پرسشها و پرسشهایی بیش و بیشتر بَرنوشت.
نمایش مجموعهای از آثار آرتور کریستن سن بخش جانبی این مراسم بود.
نظر شما