به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله جوادی آملی در تفسیر آیات 168 و 169 سوره بقره ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الأرْضِ حَلاَلاً طَيِّباً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ٭ إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَيٰ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ که به مسئله حلال خواری تصریح دارد، محرّمات را محدوده گامهاي شيطان توصیف کرد و گفت: در اين كريمهاي كه فرمود از حلال و طيّب الهي استفاده كنيد و از گامهاي شيطان تبعيت نكنيد، به قرينه تقابل معلوم ميشود شيطان گامي جز در حرام و خبيث نميگذارد و جايي كه طيّب و حلال است جاي فرشتگان است نه جاي شياطين.
دشمني آشكار شيطان نسبت به انسان
وی با اشاره به دیگر آیات قرآن بر دشمنی آشکار نسبت به انسان تأکید کرد و افزود: عداوت ابليس نسبت به آدم و حوّا(سلام الله عليهما) عداوت مبين نبود براي اينكه او سوگند ياد كرد كه با اينها ناصحانه رفتار كند: ﴿وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ﴾ ؛ ولي درباره انسانها عداوت مبين است براي اينكه هم بالصراحه سوگند ياد كرد گفت: ﴿فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴾ و هم راههاي عداوت را شمرد، پس عداوت شيطان نسبت به انسان عداوت روشني است. و اگر احياناً در بعضي از نقلها (بر فرض صحّت آن نقل) شيطان در لباس خيرخواهي با كسي سخن گفت ، آن خيرخواهياش زمينه و وسيله اغوا بود، چون شيطان كاري جز عداوت ندارد.
كيفيت اعمال عداوت توسط شيطان/ ايجاد تمنيات و آرزوهاي باطل، یکی از راههای شیطان
این استاد عالی حوزه با بیان اینکه خداي سبحان عداوتهای شیطان را در آيات گوناگون بيان كرده است، در تبیین نحوه اجراي این دشمنی یادآور شد: ... شيطان عدّوِ مبين است و راههاي فراواني براي اعمال عداوت او هست در سوره مباركه «نساء» اينچنين آمده است كه ﴿وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَأَمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلْأَمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾ خداي سبحان تهديدات شيطان نسبت به انسانها را اينچنين ذكر كرد؛ فرمود شيطان ميگويد من حتماً اينها را گمراه ميكنم (با نون تأكيد ثقيله) يعني اصرار ميورزم كه آنها را به ضلالت بكشانم و راه اضلال را هم از راه امنيّه ميدانم يعني با ايجاد تمنّيات باطل آنها را گمراه ميكنم (اول آرزوست بعد آن آرزو را از راه حرام جامه عمل دربركردن است): ﴿وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ﴾، وقتي مسئله امنيه، تمنّي و آرزو به نصاب رسيد آنگاه مرحله امر ميشود ـ در همين آيه 119 سوره «نساء» تعبير به امر دو بار تكرار شد: ﴿وَلَأَمُرَنَّهُمْ﴾ ـ اول در حدّ امنيّه است بعد در حدّ امر.
وی افزود: اينچنين نيست كه مستقيماً اول امر كند، خب اگر كسي اول امر كند هيچ مسلماني گوش به حرف او نميدهد. اول آرزو در او ايجاد ميكند؛ آرزوي داشتن فلان مقام، فلان مال، فلان ملك و مانند آن را ايجاد ميكند، چون اين آرزو رشد پيدا كرد و انسان به اين متعلَّقِ آرزو دل بست، براي رسيدن به اين متعلَّقِ امنيّه از هر راهي استفاده ميكند؛ به عبارت ديگر وقتي آرزو در دل جا گرفت، شيطان انسان را وادار ميكند كه از راه حرام به متعلّق آرزو برسد. پس اول امر نيست اول امنيّه است: ﴿وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَأَمُرَنَّهُمْ﴾. چه اينكه در جمله بعد هم اينچنين آمده است: ﴿وَلْأَمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾؛ درباره كفار قريش است كه اينها آفرينش الهي را تغيير ميدهند. اول در حدّ وسوسه و ايجاد امنيّه است، بعد وقتي اين تمنّي در انسان زنده شد و انسان به يك امري علاقه پيدا كرد، خواه و ناخواه ميكوشد كه آن را فراهم بكند، چون از راه حلال ميسر نيست از راه حرام دست برنميدارد.
امر شيطان بعد از ايجاد تمنيات باطل
آیت الله جوادی آملی با بیان اینکه شيطان به مولاّ عليه خود امر ميكند؛ نه نسبت به ديگران، افزود: نسبت به ديگران كه تحت ولايت او نيستند وسوسه ميكند، آنها هم اعتنا نميكنند ميبينند اين خطر متوجه آنها شد فوراً ميروند پناهگاه. خداي سبحان هم هشدار داد فرمود: ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ﴾ ؛ اگر يك خاطرهاي در ذهن شما رسوخ كرد كه ميدانيد اين خاطره خلاف است فوراً برويد پناهگاه؛ مثلاً نامحرمي از كنار شما ميگذرد وسوسه پيدا شد كه نگاه كنيد، خب اين را ميدانيد كه اين نزغ شيطان است، اين نزغ شيطان آژير خطر است، فوراً برويد پناهگاه، پناهگاهتان هم كه خداي سبحان است؛ بگوييد خدايا من به تو پناه بردم؛ البته با قلب بگوييد نه اينكه بگوييد «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم».
حقيقت استعاذه
وی در تشریح حقیقت استعاذه یادآور شد: ﴿فَاسْتَعِذْ﴾ نه يعني بگو «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم»؛ يعني پناه ببر؛ يعني از جانت پناه ببر (برو در پناهگاه) وقتي رفتي در حصن الهي، در حصن الهي كه همان توحيد است شيطان راه ندارد. «كلمة لا اله الا الله حصني» ، «ولاية عليابن ابيطالب(ع) حصني» ، انسان وقتي وارد حصن شد، وارد جانپناه و پناهگاه شد از خطر محفوظ ميشود. پس اينكه خداي سبحان فرمود: ﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ﴾ ؛ اگر ديدي يك سيخ و آسيبي به تو رسيد فوراً برو پناهگاه؛ نه يعني بگو «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم»! اين «أعوذ بالله» گفتن چيز خوبي است اما نازلترين مرحله استعاذه است؛ مثل اينكه گفتند اگر خواستي قرآن بخواني استعاذه كن: ﴿فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾ ؛ نه يعني بگو «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم»! اين نازلترين و پايينترين درجه استعاذه است، گفتنش هم خوب است ثواب هم دارد؛ اما اين استعاذه حقيقي نيست. لذا انسان قرآن را ميخواند يك جزء قرآن را خوانده است مثل نماز، نميداند چه گفته اصلاً! چون در حين قرائت قرآن مثل حين قرائت نماز استعاذه نكرد (در پناهگاه نرفت).
ولايت و سلطنت شيطان بر انسان، پيامد ترك استعاذه
صاحب تفسیر تسنیم سلطنت شيطان بر انسان را پيامد ترك استعاذه خواند و تأکید کرد: اينكه خداي سبحان فرمود: ﴿وَمَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيّاً مِن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِيناً﴾ يعني شيطان وسوسه كرد او نرفت در پناهگاه، دو بار سه بار ما گفتيم برو پناهگاه، نرفت، خب او هم آمد گرفت (او را صيد كرد)، وقتي صيد كرد امر ميكند، سلطه بر او دارد، بر او ولايت دارد. لذا هم مسئله امر را مطرح ميكند؛ هم مسئله سلطه را مطرح ميكند؛ هم مسئله ولايت را كه عدهاي تحت امر شيطاناند؛ [عدهاي] تحت سلطه شيطاناند [وعدهاي] تحت ولايت شيطاناند. پس اگر در اين كريمه سخن از امر، دو بار تكرار شد براي آن است كه مأمورها تحت ولايت شيطاناند (نرفتند در پناهگاه) فقط ايستادند گفتند «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم»، چون اين گفتن اثري نداشت بعد هم ترك كردند، در حالي كه خدا فرمود اين وسوسه، نزغ است (نزغ يعني سيخدادن، فشاردادن) فرمود: ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ﴾ ؛ اگر اين آژير خطر را شنيدي همين كه در دلت يك خيال پيدا شد، يك وسوسه پيدا شد كه دستي به طرف حرام دراز كني يا پايي به جاي حرام بگشايي (اين آژير خطر است) فوراً پناه ببر.
وی افزود: خب اگر كسي پناه نبرد شيطان ميآيد، در اينجا سخن از امر جا دارد، لذا فرمود: ﴿ وَمَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيّاً مِن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِيناً ٭ يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاّ غُرُوراً﴾ يعني از راه وعده اول شروع ميكند، از راه ايجاد امنيّه شروع ميكند و جز فريب و نيرنگ چيزي هم نصيب انسانهاي تحت امر شيطان نميشود.
صراط مستقيم، كمينگاه شيطان رجيم
آیت الله جوادی آملی با اشاره به آیه 16 سوره «أعراف» ﴿قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ ، تصریح کرد: گفت من سر راه اينها مينشينم و راهزني ميكنم، سر راه مستقيم مينشينم، آنها ميگويند: ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ و تو هم هدايت ميكني؛ ولي من راهزنم، در كمينم كه نروند (اين راه را طي نكنند) من قعيدم، سر راه مستقيم مينشينم، نميگذارم اينها بروند. در نماز ميآيد، در روزهگرفتن ميآيد، در درس و بحث ميآيد، در معصيت كه نميآيد براي اينكه معصيت يك راه انحرافي است، اگر او دست كسي را گرفته و پرت كرده است ته درّه، ديگر ته درّه نميرود، فقط همين سر راه مستقيم مينشيند كه رهزني كند: ﴿لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ . خب سر راه راست اينها مينشينم و از هر طرف حمله ميكنم تا كمين بزنم: ﴿ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ﴾ ؛ از جلو ميآيم، از پشتسر ميآيم، از طرف راست ميآيم، از طرف چپ ميآيم؛ يعني محيطم به اينها، كه ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ﴾ ناظر به اينهاست.
وی افزود: گاهي اينها را به فكر آن مياندازم كه شما آينده دوري در پيش داري چرا ذخيره نكردي؛ گاهي اينها را به فكر اعقاب و نسل بعدي مياندازم كه فرزنداني داري چرا براي اينها فكر نكردي و همچنين. در بعضي از روايات آمده است كه فرشتگان عرض كردند: خدايا! شيطاني كه از چهار طرف به انسانها حمله ميكند راه نجات انسانها چيست؟ فرمود طرف بالا و طرف پايين محفوظ است؛ بالا آن است كه دست به نيايش و دعا بردارند و پايين آن است كه سر به سجده و به خاك بمالند و از من بخواهند، اگر با دعا و با سجده و نماز از من كمك خواستند آن جهات چهارگانهاي كه در معرض كمين است حفظ ميشود. ﴿وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ﴾ .
خطر احتناك فرزندان آدم(ع) توسط شيطان/ محدوده ولايت و سلطنت شيطان
این مدرس عالی حوزه با اشاره به سوره«إسراء» و «حجر» به تبیین نحوه اغوا و اضلال شيطان پرداخت و افزود: در آيه 62 سوره «إسراء» آمده است﴿قَالَ أَرَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَىَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَيٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ لأُحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاّ قَلِيلاً﴾؛ من احتناك ميكنم يعني حنك، زير چانه و زمام اينها را ميگيرم. همان كاري كه مسئول يك اسب (يك مكاري) نسبت به اسبش ميكند كه احتناك ميكند اسب را يعني طنابي در حنك و زير حنك او ميبندد و در دست خود ميگيرد، من هم فرزندان آدم را احتناك ميكنم.
وی یادآور شد: پس شيطان عداوتش عداوت مبين است؛ منتها اين عداوت را گاهي در حدّ وسوسه اعمال ميكند مثل همان كه ﴿يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ ٭ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ﴾ اين وسوسه همگاني است، البته آنها كه شيطان را مسخّر كردند (مثل بندگان مخلص) نسبت به آنها راه ندارد. اگر كسي به اين وسوسه اعتنا نكرد (آن را رجم كرد) محفوظ ميشود، در حصن الهي است و اگر به اين وسوسه اعتنا كرد و شيطان را راه داد شيطان كمكم مسلط ميشود، بر او امر ميكند و آن را تحت سلطه خود قرار ميدهد، ميشود وليِّ او. آيه 22 از سوره مباركه ابراهيم اين است كه وقتي قيامت فرا رسيد و خداي سبحان به قسط و عدل حكم كرد و شيطان و پيروانش را محكوم به جهنّم كرد، عدهاي به شيطان اعتراض ميكنند كه تو مايه خسران ما شدي، شيطان در جواب اينچنين ميگويد: ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ﴾؛ خدا وعده حق داد ـ چون ﴿لاَ يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعَادَ﴾ ـ ﴿وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ﴾؛ من وعده خلاف دادم و اصولاً خلف وعده ميكردم ﴿وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِن سُلْطَانٍ﴾؛ من بر شما مسلط نبودم من نامه دعوت نوشتم، خب عقل هم از آن طرف شما را هدايت ميكرد، وحي هم شما را هدايت ميكرد، من هم پيشنهاد دادم.
آیت الله جوادی آملی تأکید کرد: شيطان در اوايل، كارش جز پيشنهاد چيز ديگر نيست (وعده است و دعوت) امر نيست، گفت من دعوت كردم شما قبول كرديد وقتي قبول كردي تحت سلطه مني. ﴿وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِن سُلْطَانٍ إِلاّ أَن دَعَوْتُكُمْ﴾ در حدّ دعوت است، خب دعوت كه سلطه نيست، عقل هم دعوت كرد، وحي هم دعوت كرد، من هم دعوت كردم: ﴿إِلاّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي﴾ ؛ شما به جاي اينكه ﴿فَلْيَسْتَجِيبُوا لِيْ﴾ را درباره خداي سبحان اطاعت كنيد كه خدا فرمود: ﴿فَلْيَسْتَجِيبُوا لِيْ﴾ آن را اطاعت نكرديد، ﴿فَاسْتَجَبْتُمْ لِي﴾ شد. خدا فرمود: ﴿فَلْيَسْتَجِيبُوا لِيْ﴾، شما آن را امتثال نكرديد حرف مرا اجابت كرديد: ﴿فَاسْتَجَبْتُمْ لِي﴾، بنابراين ﴿فَلاَ تَلُومُونِي﴾ ؛ مرا ملامت نكنيد ﴿وَلُومُوا أَنفُسَكُم﴾ ؛ امروز روزي نيست كه من به داد شما برسم يا شما مشكلي را از من حل كنيد: ﴿مَّا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ﴾ ؛ شما هر چه صراخ داشته باشيد من صريخ نيستم كه ناله شما را پاسخ بدهم (مصرِخ نيستم) ﴿وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ ؛ يعني آنچه را كه الآن شما شرك ورزيديد من از قبل هم كفر ورزيده بودم يعني شما من را شريك خدا قرار داديد، من گفتم نيستم كاري از من ساخته نيست.
تزيين متاع دنيا، راه اغواي شيطان
وی در ادامه تزيين متاع دنيا را اولین راه اغواي شيطان خواند و گفت: آيه 39 به بعد در سوره مباركه «حجر» اينچنين آمده است: ﴿قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴾؛ اولين كاري كه من ميكنم زيبا نشان ميدهم يعني مسكن را، فرش را، متاع دنيا را براي اينها زيبا و زيور قرار ميدهم (كه تزيين ميكنم براي اينها) آنچه را كه اينها با چشم ميبينند به عنوان يك امر زيبا براي آنها جاذبه داشته باشد (اين اولين كار من است)، به جاي اينكه ﴿خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ﴾ باشد، به جاي اينكه ﴿حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الإيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ﴾ باشد، فقط يك خانه خوب، يك اتومبيل خوب، فرش خوب، باغ و راغ خوبي را ديدند به عنوان زينت قبول دارند كه اين زينت است، اولين كار من اين است ﴿لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ٭ إِلاّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾ آنگاه خداي سبحان فرمود: ﴿قَالَ هَذا صِرَاطٌ عَلَىَّ مُسْتَقِيمٌ﴾ يعني «هذا صراط مستقيم» كه «عليَّ بيانها»؛ نظير اينكه فرمود: ﴿وَعَلَي اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ﴾ يعني بر خداست كه سبيل قصد و سبيل معتدل را بيان كند و كرد ﴿هَذا صِرَاطٌ عَلَىَّ مُسْتَقِيمٌ﴾ يعني «هذا صراط مستقيم» كه «عليّ بيانه و حفظه» و امثال ذلك.
خير و بركت وسوسه
وی افزود: من كارم اين است كه بايد راهنمايي بكنم و كردم و از طرفي ديگر ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ﴾ ؛ تو حق سلطه نداري، تو فقط وسوسه داري كه وسوسه بركت و رحمت است، به وسيله وسوسه است كه انسانها مبارزه ميكنند به تهذيب نفس و تزكيه روح ميرسند و به ولايت راه پيدا ميكنند، خب اگر وسوسه نباشد جنگ درون نيست انسان به جهاد اكبر راه پيدا نميكند و مانند آن. من فقط به تو اجازه وسوسه دادم و اين وسوسه هم خير و رحمت است (در كلّ نظام). ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ﴾ اگر كسي گرفتار غوايت و ضلالت و بيراهي و بيهدفي شد، تابع تو شد [و] تو را به عنوان مولا پذيرفت، از آن به بعد تو بر او مسلطي، امر ميكني [و او] تحت ولايت توست. پس او به تو رأي ميدهد نه تو مسلط باشي، او تو را به عنوان مولا پذيرفت نه اينكه من تو را مولاي او كرده باشم اوّلاً، من فقط دستور وسوسه دادم و اين وسوسه هم خير و رحمت است، چون هر كس به هر مقامي رسيد در اثر مبارزه با وسوسه بود. فرمود او به تو رأي داد [و] تو را وليّ خود قرار داد وگرنه ما تو را مسلط نكرديم: ﴿لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ ٭ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعينَ﴾ .
شيطان، كلب معلّم آستان الهي
صاحب تفسیر تسنیم در ادامه با بیان الینکه خطر تفويض بدتر از خطر جبر است، در تبیین این مسئله گفت:(خداوند) ميفرمايند گرچه آنها به تو رأي دادند ولي من هم بايد اجازه بدهم، اين طور نيست كه تو در كارگاه عالم مستقل باشي. خب آنها حاضر شدند تحت ولايت تو باشند، من هم اذن دادم يا ندادم؟ فرمود اگر كسي به خدا، پيغمبر، قرآن و عقل رأي ندهد، به شيطان رأي ولايي بدهد بگويد تو وليّ مني، ما به او مهلت بدهيم (چند بار راه توبه و انابه را به روي او باز كنيم) او نپذيرد، از آن به بعد ما به تو اي شيطان اجازه ميدهيم مثل كلب معلَّم كه وليّ اينها باشي: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لاَيُؤْمِنُونَ﴾ آن براي مرحله بعد است. فرمود ما از اين به بعد اذن ولايي داديم گفتيم حالا وليّ اينها باش مثل كلب معلَّم، سگ تربيتشده كه هر كسي را نميگزد.
وی تأکید کرد: شيطان كلب معلَّم است در دستگاه هستي، جزء كلاب هراش نيست (سگ هرزه نيست) كه هر كسي را بگزد، او حسابي دارد، كتابي دارد، در دستگاه الهي وضعش مشخص است؛ نسبت به چه كسي بايد پارس بكند نسبت به چه كسي هم حق پارس ندارد، نسبت به چه كسي بايد تعقيبش بكند و چه گروهي را بايد بگزد و گاز بگيرد، بِكِشد و بكُشد (همهاش مشخص است). مثل يك سگ تربيتشدهاي كه در يك بوستان هست؛ دوستان صاحب بوستان وقتي كه ميآيند اين سگ تربيتشده اصلاً پارس هم نميكند، چون ميشناسد و حق ندارد پارس بكند؛ يك انسان ناشناخته ابتدايي كه نزديك باغ آمد اين پارس ميكند، باغبان به دستور خودش آن شخص را راه ميدهد، همين كه گفت بيا اين سگ تربيتشده ميفهمد كه نبايد پارس را ادامه بدهد (ميرود كنار).
آیت الله جوادی آملی افزود: (این شیطان که مانند کلب معلم است) اول پارس ميكند تا معلوم بشود دوست است يا دشمن، بعد وقتي معلوم شد كه اين شخص دارد در حصن صاحب بوستان وارد ميشود اين كلب ديگر پارس نميكند آن شخص وارد حصن ميشود و در مأمن است. و اگر كسي خواست مزاحمت فراهم كند، اين سگ اول پارس ميكند، وقتي چندتا پارس كرد ديد كه صاحبش كه صاحب باغ است آن را منع نكرد اين پارسش را ادامه ميدهد، كم كم به دنبال او آهسته آهسته ميرود، كم كم تعقيبش ميكند، كم كم اين را ميگزد و ميگيرد. و اگر يك دزدي باشد بدون اينكه سگ هم بخواهد صاحب باغ اغراء ميكند، خود صاحبباغ ميگويد برو بگير؛ چون بيگانه اينجا راه ندارد، اينجاست كه فرمود: ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَيٰ الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ ؛ ما به دنبال كفار ميفرستيم، ما ميگوييم اينها را بگير. اينها كاملاً در تحت ولايت شيطاناند و اين امتناع به اختيار هم لاينافي الاختيار، براي اينكه ما چندين بار با عقل و وحي او را هدايت كرديم، مهلت داديم، درِ توبه را باز كرديم، الآن هم درِ توبه باز است؛ ولي او نميپذيرد.
خير و رحمت بودن وجود شيطان در كل عالم
وی با بیان اینکه آياتي كه ميگويد شيطان هيچ سلطهاي بر انسانها ندارد، با آيهاي كه ميفرمايد شيطان بر بعضي مسلط است كاملاً قابل جمع است؛ بر خير و رحمت بودن وجود شيطان در كل عالم تأکید کرد و گفت: يك بحث در صنع خداست كه خداي سبحان چرا شيطان شرور را آفريد، يك بحث در اين است كه شيطان مقصّر است يا نه؟ خداي سبحان كار خوبي كرد، چون موجودي كه مبدأ وسوسه است در جهان لازم است؛ فرمود هر چه كه شيء است خدا آفريد: ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ ، بعد فرمود هر چه را كه آفريد نيكو و زيبا آفريد: ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ﴾ . شيطان وجودش در كلّ عالم خير و رحمت است و آيتي است از آيات الهي، مخلوق خداست و خدا بد خلق نميكند اين يك مسئله، مسئله ديگر آن است كه در عالم، شيطان لازم است؛ اما چرا اين شخص شيطان باشد؟ مثل اينكه بحثهاي علمي ميگويد در جهان بيماري لازم است اگر بيماري نباشد كه پزشكي و پيشرفتهاي علم نصيب انسان نميشود، همه ما معتقديم كه مرض بركت و رحمت است. اگر مرض نباشد كه اسرار گياهان شناخته نميشود، اسرار دستگاه انساني شناخته نميشود، هزارها جلد كتابي كه در گياهشناسي، داروشناسي، دردشناسي، درمانشناسي نوشته شده به بركت مرض است، اگر مرض نباشد هرگز اين گونه از علوم پيشرفت نميكند.
صاحب تفسیر تسنیم افزود: ما معتقديم كه مرض در كلّ عالم رحمت است اين يك مسئله جهانبيني، مسئله ديگر اين است كه فرد فرد ما موظفيم كه مريض نشويم (تكتك ما موظفيم كه بيمار نشويم) در حالي كه اصل مرض خوب است. اصل شيطان يعني موجودي كه مبدأ وسوسه باشد وجودش در عالم لازم است؛ ولي، تكتك موجودات موظفاند كه شيطان نباشند. شيطان الآن هم پيدا ميشود (شيطان الانس و شيطان الجن). ما در عين حال كه معتقديم وجود شيطان در كلّ عالم رحمت است موظفيم شيطان نباشيم؛اما خب عدهاي شيطان ميشوند. مثل اينكه ما موظفيم مريض نباشيم، در عين حال كه معتقديم مرض باعث پيدايش بسياري از علوم و كشف بسياري از اسرار عالم است؛ ولي موظفيم خودمان را حفظ بكنيم (مريض نباشيم). اصل شيطان وجودش في الجمله در عالم رحمت است؛ اما زيد شيطان باشد يا عمرو، زيد هم موظف است خودش را حفظ بكند عمرو هم موظف است خودش را حفظ بكند.
هدف شيطان، بيآبرو نمودن انسان
وی با بیان اینکه هدف شيطان، بيآبرو نمودن انسان است، گفت: در سوره مباركه «اعراف» مطلب ديگري هم هست و آن اين است كه همين سوء و فحشايي را كه شيطان امر ميكند، ميگويد كه اين سوء و فحشا را شما به خداي سبحان نسبت بدهيد بگوييد خدا اين كار را كرده است كه ﴿وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا﴾ . و خداي سبحان در آيه 27 به بعد سوره اعراف اين ماجرا را نقل ميكند كه فرمود: ﴿يَا بَنِي آدَمَ لاَيَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾ فرمود: فرزندان آدم! اين خطر را بدانيد كه شيطان خيلي با مال و بدنتان كاري ندارد تمام تلاش شيطان اين است كه آبرويتان را ببرد، وقتي انسان بيآبرو شد كاري از او ساخته نيست. فرمود بدانيد همان طوري كه او درباره ابوين شما تلاش كرد: ﴿يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا﴾ درباره شما هم همين كار را ميكند، او تمام تلاشش اين است كه شما را بيحيثيت كند.
غفلت، راه نفوذ شيطان
آیت الله جوادی آملی تأکید کرد: بدانيد كه او از راهي ميآيد كه شما او را نميبينيد: ﴿إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾ يعني از راه غفلت ميآيد، انسان غافل خب نميبيند. مادامي كه غافل نيست متذكر است دشمنش را ميشناسد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ﴾ انسان وقتي كه حواسش جمع است اگر دستي به بدن او برسد احساس ميكند، فرمود يك انسان متقي همين كه يك خيالي در قلبش پيدا شد فوراً ميفهمد خيال شيطاني است و جبران ميكند؛ ولي اگر غافل بود خب نميبيند، وقتي نديد آن شيطان از همان راه غفلت ميآيد: ﴿إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾.
نظر شما