۴ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۹

«حلزون‌های پسر» روایت عشق و ذکر دشنه‌ها

«حلزون‌های پسر» روایت عشق و ذکر دشنه‌ها

رمان «حلزون‌های پسر» اثر جدید احمد آرام توسط انتشارات افق منتشر و وارد بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، داستان این رمان درباره عشق دو مرد به یک دختر است که به دلیل قرار گرفتن در چنین موقعیتی ناچار هستند مطابق سنت‌های قدیمی جنوب ایران، با یکدیگر مبارزه کنند. به این ترتیب دو مرد باید با روش «ذکر دشنه» با هم مبارزه کنند و کسی که اولین زخم را به صورت رقیب بزند، برنده خواهد شد و با دختر ازدواج خواهد کرد.

مقطعی که رمان از آن آغاز می‌شود، 50 سال بعد از زخم خوردن یکی از دو مرد است. رمان با رسیدن یک نامه به شخصیت اصلی داستان آغاز می‌شود. در این نامه اشاره می‌شود که مبارزه 50 سال پیش قابل تکرار است و اگر گیرنده نامه در این مبارزه برنده شود، می‌تواند همه‌ زندگی برنده قبلی را تصاحب کند. آرام پیش از این درباره این اثر خود، به مهر گفته بود باور مردم بوشهر به اینکه فرد زخم خورده در مراسم «ذکر دشنه‌ها» تنها با نیمی از بدنش زندگی می‌کند و نیمه دیگر بدنش مرده است و نیز اشتیاق مرد به یافتن معشوق و حریف سابق خود، این داستان را شکل می‌دهد.

احمد آرام متولد 1330 در بوشهر و ساکن شهر شیراز است که پیش‌تر کتاب‌های «مرده‌ای كه حالش خوب است» و «غريبه در بخار نمك» توسط نشر افق از این نویسنده به چاپ رسیده‌اند.

ابتدای کتاب «حلزون‌های پسر» این جمله از فدریکو گارسیا لورکا درج شده است: «دریغا عشق که شد و باز نیامد». نویسنده همچنین پیش از شروع رمانش نوشته است: به یاد پدربزرگم، زایر حسین که او را ندیدم و به یاد پدرم که سایه او بود.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

کله‌ام را تکان دادم و با لبخندی بی‌روح نگاهش کردم. لهجه‌ی بومی نداشت و این در راه رفتنش هم دیده می‌شد؛ مثل زن‌های بالاسونی قروقمیش می‌آمد. مرد تاس با همان یک چشم او را پایید تا آنجایی که فرو رفت توی زیرزمینی که به گمانم رخت‌شوی خانه بود و بعد از آن، همان‌جور که نوک مدادش را روی میز می‌زد با لبخندی کم‌رنگ گفت: «امروز هوا بدتر از دیروزه!».

دوباره به هلال زخمم نگاه کرد. داشتم عصبی می‌شدم. پابه‌پا شدم تا اینکه دفترچه‌ی چهل‌برگی را سراند طرفم و مداد سوسمارنشان را هم گذاشت رویش و گفت: «مشخصاتت رو بنویس! بعدش شناسنامه‌ت رو بذار روش!» از توی چسبیده به شکمش عینک ذره‌بینی‌اش را بیرون آورد و روی دماغ گردش گذاشت. با کنجکاوی به نوک مداد و کلماتی که نوشته می‌شدند، نگاه می‌کرد. وقتی کارم تمام شد گفت: «بازنشسته‌ی اداره‌ی فرهنگی؟» جوابش دادم: «آموزش و پرورش.» مداد را ازم گرفت. منتظر ماندم تا آن پلک فرو افتاده بالا برود اما از جایش تکان نمی‌خورد؛ انگار آن‌طرف صورتش خواب بود...

این کتاب با 252 صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 11 هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 2318841

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha