به گزارش خبرگزاری مهر، ششمین جلسه از سلسله نشستهای نمایش فیلم «سینماروایت» با نمایش مستند «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» که کارگردانی آن را مرتضی پایه شناس برعهده داشت، برگزار شد. در نشست نقد و بررسی این مستند حبیب احمدزاده، حسین ترابی و کمال تبریزی نیز حضور داشتند.
«فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» مستندی است که به مرور بخشهایی از زندگانی مصطفی محمدی می پردازد. مرد میانسالی که در دهه 60 ایران را ترک کرده و به بهانه ارتباط با گروهک منافقین، پناهندگی کانادا را می گیرد و حتی می کوشد شرایط پیوستن دخترش سمیه و پسرش امیر را به کمپ منافقین در اردوگاه اشرف فراهم کند اما از جایی به بعد که متوجه قطع ارتباط فرزندان با خانواده می شود، می کوشد شرایطی را برای بازگشت فرزندان به خانواده فراهم آورد. مصطفی در این مسیر دردسرهای فراوانی را متحمل می شود و در نهایت موفق می شود پسرش را به خانه بازگرداند اما هر چه می کند، نمی تواند دخترش سمیه را به خانه بازگرداند.
حسین ترابی در ابتدای گپ و گفت با تحسین فیلمساز به خاطر نگاه منصفانه اش در برخورد با سوژه گفت: از آنجا که شخصا با کاراکتری شبیه به شخصیت اول این فیلم آشنایی دارم از مصیبتهایی که بر چنین خانواده هایی رفته است به اندازه کافی آگاهی دارم اما خوبی این فیلم آنجاست که یکطرفه نیست و به گونه ای ساده و قابل باور یک واقعه نگاری درست از زندگی شخصیت محوری اش انجام داده است.
ترابی ادامه داد: در اغلب فیلمهایی که با محوریت سازمان منافقین ساخته می شود بر وجه فریب خوردگی آدمهای درگیر تاکید می شود بدون درنظر گرفتن این نکته که به هر حال این سازمانها جاذبه هایی را هم برای پیروان خود ایجاد می کنند ولو جاذبه های کاذب یعنی به نوعی مغزشویی می پردازند که باعث می شوند برخی بدون تفکر فریفته آنها شوند اما در مستند فعلی سعی می شود نگاهی متعادل وجود داشته باشد به طوری که شخصا فکر کردم همان شخصیت اول فیلم کارگردان کار است.
ترابی با اشاره به بخشهایی از فیلم که ماجرای سوء استفاده های جنسی مسعود رجوی از اعضای زن سازمان منافقین را به تصویر می کشد، عنوان کرد: تا زمانی که فیلم با محوریت مصائب شخصیت اصلی خود که مصطفی است پیش می رود مشکلی ندارم اما وقتی به ناگاه به سراغ یک عضو منافقین که ربط چندانی به مصطفی ندارد می رود و او نیز به تشریح آنچه بر سرش رفته می پردازد اندکی خط داستانی گم می شود.
در ادامه نشست محسن یزدی از کارگردان فیلم درباره روند تولید کار پرسید و مرتضی پایه شناس با بیان درگیریهایی که برای این کار متحمل شده است، گفت: حدودا دو سال درگیر فیلم بودم. یک سال به طور دائم مشغول کار بودم و یک سال هم به صورت متناوب. این کار سود مالی چندانی هم برایم نداشت اما چون درگیرش شده بودم وقت گذاشتم روی کار تا نتیجه درستی بگیرم.
وی ادامه داد: کمتر کسی است که بی جیره و مواجب دو سال بر روی یک مستند کار کند اما سوژه فیلم مجبورم کرد که وقت بگذارم.
پایه شناس با بیان اینکه ساخت مستندی به نام «ملاقات پشت دیوار اشرف» بوده که سبب شده این فیلم را کلید بزند، توضیح داد: سال 89 مشغول کار روی مستندی بودم درباره گروهی از خانواده های منافقین که پشت اردوگاه اشرف تحصن کرده بودند و حین کار روی آن مستند با شخصیت اصلی این فیلم آشنا شدم و کم کم ارتباطات بیشتر شد و ایده فیلم شکل گرفت.
پایه شناس درباره سرنوشت فعلی کاراکتر اصلی فیلم و فرزندانش هم گفت: پسر خانواده که نزد پدر و مادرش بازگشت اما دختر خانواده به همراه همه اعضای اردوگاه اشرف به پادگانی در بغداد به نام «لیبرتی» منتقل شدند تا تعیین تکلیف نهایی درباره آنها صورت گیرد.
حبیب احمدزاده دیگر مهمان نشست بود که با اشاره به ماجرای داوری اش در جشنواره سینماحقیقت که باعث آشنایی اش با این فیلم و کارگردانش شده گفت: این فیلم جزو آن دسته از آثاری است که کمک می کند مردم ما نسبت به انجام افعال بدون تفکر واکسینه شوند یعنی این طور نباشد که بدون تفکر وارد هر حیطه ای شده و زیر هر علمی، سینه بزنند.
وی سپس با تشبیه ماجراهای این فیلم به ماجراهای پینوکیو ادامه داد: ماجراهای این اثر در عین تراژیک بودن کاملا شبیه بلایی است که بر سر پینوکیو می آید. او نیز تحت اغوای گربه نره و روباه مکار، آرمانشهری به نام سیرک را برای خود متصور می شود اما دیری نمی گذرد که رسیدن به آن آرمانشهر او را به موجودی درازگوش بدل می کند!
احمدزاده افزود: ویژگی اصلی فیلم، بازنگری در آرمانگرایی فاقد تعادل است. این نوع آرمانگرایی نتیجه ای ندارد جز نابودی. آرمانگرایی خوب است و لازم برای بشریت اما آرمانگرایی هم نیاز دارد به تعادل. این فیلم از آنجا که از ابتدا قضاوت نمی کند و به مخاطب اجازه فکر کردن می دهد به شدت قوی عمل کرده و باعث می شود مخاطبان فیلم و بخصوص جوانان با تماشای سرنوشت کاراکتر اصلی، دریابند به این راحتیها نباید اسباب دست این و آن شوند.
کمال تبریزی مهمان بعدی بود که به صحبت درباره فیلم پرداخت. وی از وفاداری به رئالیزم جادویی، موضع گیری بی طرفانه و نتیجه گیری نهایی به عنوان خصیصه های اصلی فیلم یاد کرده و گفت: اولین نکته آن است که فیلم سعی کرده به رئالیزم جادویی وفادار باشد و این وفاداری نسبتا خوب از کار درآمده اما ای کاش با شبیه شدن فیلمبرداری کار به فیلمهای آرشیوی کاراکتر اصلی که در دل فیلم گنجانده شده یکدستی فیلم بیشتر می شد.
تبریزی ادامه داد: دومین ویژگی فیلم موضع گیری بی طرفانه آن است که سازنده اصلا سعی ندارد مفهوم خاصی را به مخاطب منتقل کند بلکه به جایش می کوشد که قدرت تصمیم گیری را برای مخاطب فراهم کند تا او باشد که نتیجه لازم را بگیرد.
این کارگردان سینما با اشاره به سومین ویژگی فیلم گفت: مهمترین نتیجه ای که از تماشای این فیلم می توان گرفت این است که برخلاف تصور عامه بسیاری از خطاها قابل جبران نیست. درست است که برخی خطاها قابل جبران است و می توان به نوعی آنها را رفع و رجوع کرد اما برخی خطاها هیچ گاه جبران نمی شوند و در مورد آدمهای این فیلم نیز خطای بزرگ را پدر مرتکب شده که قدم اول را به اشتباه برداشته است.
وی ادامه داد: در دنیا این طور است که وقتی دچار مصائبی می شویم ریشه اش به خودمان برمی گردد درست برخلاف خیر که منشأ الهی دارد. شر اثر سیئات است و آدمها همیشه تاوان رفتارها و خطاهای خود را می دهند.
در ادامه نشست محسن یزدی از کارگردان کار درباره چگونگی روایت در رسیدن به یک تناسب پرسید و مرتضی پایه شناس پاسخ داد: درست مثل بندبازی که باید تعادل خود را حفظ کند من هم سعی کردم یکطرفه پیش نروم و به دنبال قضاوت نباشم. من سعی کردم اتفاقاتی که در برهه های زمانی مختلف درباره اعضای منافقین رخ داد را بی طرفانه ذکر کنم و حتی به ماجرای اعدامهای دهه شصت هم اشاره کردم. با این وصف خوشحالم که با این تعادل، فیلم بدون سانسور از تلویزیون پخش شد و تشکر می کنم از این پخش بی سانسور.
وی در پاسخ به پرسشی مبنی بر دلیل روایت داستانهایی بی ربط با شخصیت اصلی مانند زنی که در دل فیلم از سوء استفاده های جنسی مسعود رجوی پرده برمی دارد گفت: من حدودا 5 ساعت فیلم گرفته بودم و خیلی حذف کردم تا رسیدم به نسخه 90 دقیقه ای فعلی. من مرتب درگیر فیلترگذاری بودم تا به این نسخه برسم و از نظر خودم بهترین فیلتر این بود که به یک پدر بگویم تو 90 دقیقه وقت داری درباره وضعیت فعلی ات به ما اطلاعات بدهی.
تبریزی با اشاره به مستند «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» ادامه داد: درباره سکانسی که درباره سوء استفاده های جنسی مسعود رجوی از زنان صحبت می شود هم نظر من این است که اگر این سکانس کوتاهتر شود و با اندکی تلخیص ارائه شود بهتر است درست به مانند همان اتفاقی که درباره ماجرای تجاوز به پسری کم سن و سال در اردوگاه اشرف رخ می دهد. اثرگذاری بهتر زمانی رخ می دهد که با اشارات تفهیم کننده مخاطب را متوجه اوضاع کنیم نه با تصویرسازی عریان.
تبریزی با اشاره به اینکه بهتر بود مستند از نگاه یک راوی کل باشد گفت: شخصا اگر به سراغ ساخت چنین مستندی می رفتم ترجیح می دادم فیلم را با روایت خودم شروع کرده و بعد به سراغ روایتهای شخصیت اصلی بروم و در نهایت نیز راوی کل خودم باشم. در آن صورت بسط داستانهای شخصیتهای مکمل هم به راحتی صورت می گرفت.
ادامه نشست به پرسشهای مخاطبان اختصاص داشت. اولین پرسش در این باره بود که چرا مهمانان نشست مرتب دوست دارند به کارگردان القا کنند که اگر فلان تغییر را در فیلم اعمال کند فیلمش به نتیجه بهتری می رسد. تبریزی با بیان اینکه صرفا به دنبال پیشنهاد دادن بوده گفت: من فقط پیشنهاد دادم و طبیعی است که این حق را هم برای فیلمساز قائل باشیم فیلم خودش را باشد.
یکی دیگر از مخاطبان هم درباره عدم فعالیت کارگردانان سینمای بلند داستانی بر سوژه هایی با محوریت سازمان منافقین پرسید. تبریزی با بیان اینکه در مقاطع مختلف بارها فیلمسازان مختلف تشویق شده اند که بر این سوژه کار کنند، گفت: شخصا علیرغم پیشنهاداتی که وجود داشت هیچ وقت سراغ این سوژه نرفتم چون فکر می کنم این گروه آن قدر حقیر است که اصلا در اندازه های ساخت فیلم بلند نیست.
وی در پایان متذکر شد: من فکر می کنم حتی اگر فیلمهایی هم با مضمون این سازمان بسازیم مخاطبان به سینما نمی آیند تا این فیلمها را ببینند چون مردم از آنها متنفرند مگر اینکه یک روز سازمان کاملا متلاشی شود و آن گاه به عنوان یک پدیده تاریخی رویش کار کنیم.
نظر شما