به گزارش خبرگزاری مهر، آنچه پیش رو دارید، مشروح سخنان اوست:
غربت حضرت خدیجه(س) چند بار اشک حضرت فاطمه(س) را درآورد. یکی از اینها زمانی بود که بد مادرش را گفته بودند. زنی به این بزرگی به این بلندای شخصیت و مقام ... خیلی غریب است. من فکر میکنم وقتی سر سفره ای مینشینیم باید ببینیم این سفره را چه کسی پهن کرده؟ چه کسی این حلوا را پخته؟ چه کسی این آب و چای را برای ما فراهم کرده؛ احساس دین کنیم، احساس تشکر داشته باشیم. این سفره اسلام در واقع شجاعت علی بن ابیطالب، اخلاق رسول خدا و سخاوت حضرت خدیجه است. ما نمی توانیم اینها را نادیده بگیریم. یعنی اگر نبود سخاوت خدیجه کبری، این سفره هم نبود. ببینید، خدا احساس دین میکند به خدیجه. این اتفاق برای هیچکس غیر از خدیجه نیفتاده. نقل است که خودشان به رسول خدا یا در جایی هم به فاطمه گفتند که به رسول خدا بگوید: ای رسول خدا! همان پیراهنی که در تنتان بود و وحی به شما نازل شده را کفن من قرار بدهید؛ چند روز بعد از شعب ابیطالب. حتما میدانید که حضرت خدیجه ثروت بینظیری داشتند، این دوشیزه مکرمهای که خواستگاری همه اعلام و اعیان و اشراف عرب را کنار زد، هیچکدام را قبول نکرد و همسر یک یتیم دست خالی بیپشتوانه شد. ازدواجی که باعث شد همه زنان اشراف عرب با او قهر کنند؛ میگفتند تو خواستهای خفت بدهی به مردان عرب که با ثروتمندان ازدواج نکرده ای. به بعضی از دوستانش گفته بود که من در این مرد نور نبوت میبینم. موحد بود. او از بس ثروت داشت ملکه عرب بود (ملیکه العرب) و تمام ثروتاش را فدای پیغمبر کرد، دار و ندارش را فدای پیامبر کرد، فدای اسلام کرد، فدای خدا کرد ... بدون هیچ چشمداشتی. نه منتی گذاشته نه چشمداشتی داشته. عبا میخواهد از شوهرش ... از پیغمبر خدا، برای کفن؛ رویش نمیشود بگوید. 25 سال اینطور زندگی کردند.
پاسخ به دروغ های تاریخی
رسول خدا 25 سالشان بود و حضرت خدیجه هم 23 یا 24 ساله بودند، ایشان ابدا 40 ساله نبودند، این یکی از دروغهای تاریخ است. دو دروغ درباره ایشان در تاریخ است. یکی اینکه ایشان 40 ساله بودند و دیگر اینکه پیش از پیامبر ازدواج کرده بودند. شما در زیارت وارث میخوانید که ما شهادت میدهیم شما نوری بودید در اصلاب شامخه و ارحام مطهرهای که هیچوقت آلوده به نجاست جاهلیت نشده است. او انسان بینظیری بود. دروغ برایش بافتهاند. این دروغها باید از اذهان پاک شود. دلایل بیاساس گویندگان این دروغها و چرایی حرفهاشان را هم حتما میگوییم. چرا میگویند او بزرگ بوده؟ هنوز هم حتی در ایران آداب و رسومی هست در بعضی مناطق که مثلا دختر خانم 20 سالهای را کسی میدانند که از وقت ازدواجش گذشته و حتی از واژه زشت "ترشیده" استفاده میکنند. یا ضربالمثلی که من اصلا نمیپسندم، نسبت به این حرفها حساسم و با آن مخالفم که "دختر که رسید به بیست، باید براش گریست" چرا؟ چون دیگر از سن ازدواج گذشته! همین الان، سال 1393 هنوز این تفکر پابرجاست؛ این موضوع مال 10 سال بعد از هجرت است.
کفن قدسی برای بانوی فداکار
این خانم تمام ثروتش را داد و در برابر آن با کلی خجالت بعد از کلی خواهش و اصرار پیامبر که خواستهات را بگو؛ میگوید: اگر میشود آن عبا را کفن من قرار بده. وقتی حضرت خدیجه از دنیا میرود جبرئیل بر پیامبر نازل میشود و میگوید: خدا به تو سلام میرساند، تو را به صلواتش مخصوص کرده، به تو تحیت و اکرام دارد ولی یک پیامی از سوی خدا برایت آورده ام. خدا میگوید: حالا که صحبت از کفن خدیجه است، کفن خدیجه با من است. خدیجه همه مالش را در راه من و برای من داده، من برای او کفن میفرستم. که آن کفنی که آمد برای 5 نفر استفاده شد: خدیجه کبری، رسول خدا، فاطمه زهرا، علی بن ابیطالب و امام حسن مجتبی.
پشت و پناه پیامبر
خدیجه کبری مظهر تمام نیکیها، تمام خوبیها و تمام بزرگیهاست. اینها باید الگوهای جامعه ما باشند. من هیچ زن و شوهری را در عالم سراغ ندارم، به معنای واقعی هیچ زن و شوهری که اینطور عاشقانه زندگی کنند. اینهمه زن و شوهر عاشق ما در اولیا داریم مثل حضرت خانم رباب که امام حسین او را به شدت دوست میداشت، حتی رابطه صدیقهی طاهره و امیرالمومنین ؛ این دو نور پاک، این دو بزرگ. رابطه رسول خدا و حضرت خدیجه یک رابطه عاشقانهی عمیق است که همه دیدند و همه نقل کردند. حضرت زهرا «سِر» است، فاطمه «لیلهالقدر» است، فاطمه سِر ِ ودیعه شدهای هم در خودش دارد، من عرف فاطمه فقد عرفه لیله القدر. امیرالمومنین و زهرای مرضیه انقدر عاشق هم بودند. در فراق حضرت فاطمه چند بار سخن از امیرالمومنین نقل شده؛ در فراغ خدیجه بارها و بارها و بارها از پیغمبر نقل شده. یکی از همسران پیامبر تعریف کرده که هر روز پیامبر از در خانه که بیرون میرفتند یاد خدیجه میکردند و اغلب با یاد خدیجه گریه میکردند. که پیامبر همیشه میگوید خدیجه همانندی ندارد؛ روزی که همه به من گفتند تو دروغگویی، او پشت من ایستاد و گفت نه راست میگوید. او پناه من بود. یک بچه گاهی به وسیلهای دل میبندد، به آغوش مادر، آغوش دایی و... آرام میگیرد؛ چرا؟ چون بچه است، کوچک است، محدودیتهایی دارد، ضعفهایی دارد؛ اما اینجا صحبت از پیغمبر است، از شخصیتی که در خلقت همتا ندارد. صحبت از مردی که به قول علی بن ابیطالب هر وقت جنگ شدید میشد، سرخ میشد ما پناه میبردیم به پیغمبر. منِ علی بن ابیطالب میرفتم پشت اسب پیغمبر، پناه میبردم به او. تا این حد شجاع بودند. حضرت آقا توی سخنرانیشان یادی کردند از آن غزوه بعد از احد که خیلیها ترسیدند. رسول خدا فرمودند فقط زخمیهای جنگ احد بیایند هر کسی هم نیامد نیامد؛ هیچ کدام هم که نیایید خودم تنها میروم. صحبت از این مرد است با این حد شجاعت، با این قلب بزرگ که قران اولین و آخرین بر قلب او نازل شده او بزرگترین روح است، باعظمتترین شخصیت است و این زن چه زنی ست که این مرد به پناه او افتخار میکند.
مهربانترین مادر و سخاوتمندترین همسر
در معراج وقتی پیغمبر برمیگشت به جبرئیل رو کرد و گفت که در زمین کاری نداری؟ گفت فقط یک حاجت دارم. سلام من و سلام خدا را به خدیجه برسان. عظمت این زن از جنس عظمت بزرگی نیست که فقط بذل مال میکند. او انسان کامل است. برای درس زندگی میشود به او نگاه کرد و دید که مهربانترین مادر است، سخاوتمندترین همسر است و خردمندترین انسان. او مادر مهربان همه ماست. الان در هر کجای فضای مجازی هم اگر بنویسی مادر مهربان میدانند یعنی حضرت خدیجه. حضرت خدیجه کبری انقدر شانشان ناشناخته است، انقدر درباره او کم حرف زدیم که بین ما هم دارد غریبه میشود. چقدر خوب که گفتید امروز همه خانمهای اینجمع خودشان را خدیجه معرفی کردند. من حتی در شبکه های مجازی هم شنیدم که این اتفاق افتاده. نترسیم و حتی مباهات کنیم به این اسم. رسول خدا از هر اسمی که خوششان نمیآمد آن اسم را عوض میکردند. مثلا کسی میآمد که اسم او عبدالشمس بود رسول خدا میفرمود اسمت را عوض کن و بگذار عبدالله و اگر کسی اسم معمولی داشت و حضرت رسول خوششان نمیآمد، او را به کنیه صدا میزد. تا به حال حدیثی نشنیدهاید که رسول خدا با جندب صحبت کرده باشد! اما شنیدید، فراوان شندید. چون با کنیه شنیدید؛ ابوذر. ولی یکبار خدیجه را به کنیه صدا نزدند، یکبار خدیجه را با لقب صدا نزدند. امالزهرا ست، امالائمه النجباست.
سال عزا برای خدیجه
جالب است حضرت خدیجه برای امام علی مادری کردند. زمانی که حضرت ابوطالب وضع مالی خوبی نداشت هر کدام از بچهها را به یکی از اقوام سپردند و گفتند عقیل را بگذارید برای خودم. حضرت علی در سنین خردسالی رفتند در خانه پیامبر، حضرت محمد برای او پدری میکرد و حضرت خدیجه برای او مادری. این دلبستگی از آن زمان بین اینها بود. به طوری که حضرت ابوطالب آخر رجب از دنیا رفت و یک ماه و 10 روز بعد، دهم رمضان که خدیجه کبری از دنیا میرود، حضرت علی در رثای این دو عزیز شعر میگویند. زمانی که حضرت خدیجه از دنیا میروند پیامبر میگویند عام الحزن نه ماه عزا که سال عزا.
نظر شما