سحر حقگو، تصویرگر در گفتگو با خبرنگار مهر به اینکه پایاننامهاش در دوره کارشناسی، تصویرگری مذهبی بوده اشاره و بیان کرد: بیشتر داستانهای دینی، جنبه سفارشی دارند و از نوآوری بیبهرهاند. ناشران هم میدانند که وزارت ارشاد و آموزش و پرورش و دیگر نهادهای دولتی مرتبط، اینگونه کتابها را خریداری میکنند پس اصرار چندانی ندارند که اتفاق تازهای در این زمینه بیفتد. اما واقعیت اینکه تصاویر مذهبی ما تکراری است و به تصویرگران ما به خلاقیت نیازدارند.
تصویرگر کتاب«هفت حکایت از بچهها و حضرت علی(ع)» با اشاره به کتابی که سال 1385 برای انتشارات منادی تربیت تصویر کرده بود، گفت: این کتاب را نویسندگان عرب زبان نوشته بودند و داستانهای قرآن را از زبان حیوانات روایت میکرد. برای مثال«گاو بنیاسرائیل» و «هدهد سلیمان» راوی قصههای این کتاب بودند. من ایده روایت داستان از زبان حیوانات را دوست داشتم. تا اندازهای نوآورانه بود و نگاه جدیدتری به داستانهای قرآن داشت.
حقگو معتقد است در خلق تصاویر دینی برای نوجوانان میتوان به فرمهای امروزی حتی نقاشی مدرن هم نزدیک شد. به گفته او مهم است که تصویرگران برای چه گروه سنی کار میکنند اگر مخاطب آنها، نوجوانها هستند که به راحتی میتوانند به فضای نمادین و حتی مدرن نزدیک شوند و این تصور نادرست را در هم شکنند که کار دینی، تنها باید در قالب واقعگرایی باشد.حتی برایکودکان نیز میتوان تصاویری رمزآلود و در عین حال جذاب خلقکرد. زیرا بچههای امروز با تکنولوژی آشنا هستند.
تصویرگر«قصه گل مینا» در پاسخ به اینکه چه چیز را میتوان جایگزین چهره ائمه کرد گفت: ما در مجلات رشد، جلسات متعددی را برگزار کردیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که ازترفندهای سینمایی بهره ببریم و رنگ و لباس و حتی ترکیببندی را جایگزین چهره امامان کنیم اما تجربه نشان داده که بچهها چهره امامان را آنگونه که میخواهند تصویر میکنند. یعنی تصویرگر، چهره را سفید یا نورانی میکند اما بچهها رویاین سفیدی، چشم و ابرو میکشند چون دوست دارند با چهره ائمه ارتباط برقرار کنند.
به گفته حقگو کسانی میتوانند کار روحانی انجام دهند که تفکر اینچنین داشته باشند. برای مثال، کسی که مسجد شیخ لطفالله را ساخته انسان بسیار خوبی بوده و به درستی تونسته حس و حال روحانیاش را به من مخاطب منتقل کند اما جنس نقاشیهای واتیکان با تمام زیباییاش، روحانی نیست.
تصویرگر مجموعه شعر«آفرین به آفتاب» گفتههای خود را با اشاره به نظر افلاطون ادامه داد و گفت: افلاطون معتقد بود که بدها نمیتوانند در نقش آدمهای خوب بازی کنند. حتی اگر آدمی به ظاهر بد باشد و کار خوب و تاثیرگذاری انجام دهد باید مطمئن بود که در درونش، انسان خوبی نهفته است. شاید زمانی، این گفته و باور خود را نقض کنم اما امروز معتقدم کسی میتواند تصاویر مذهبی خلق کند و با یک ترکیببندی ساده، حس و حال خوبی را منتقل کند که آدم خوبی باشد. برای مثال کمالالدین بهزاد اگر عرفان را درک نکرده بود نمیتوانست آن همه عمیق و ظریف کار کند و لایههای زیرین بیافریند.
حقگو دورنمای (پرسپکتیو) مقامی را یکی دیگرازراههای نشان دادن امامان در کتابها دانست و افزود: ما علاوه بر رنگ و ترکیببندی میتوانیم از دورنمای مقامی و اندازه هم بهره ببریم. به این معنی که میتوانیم امام را بزرگتر ازدیگران نشان دهیم. ضمن اینکه استفاده از خطوط منحنی هم به ما کمک میکند زیرا انرژی خاصی دارد.
به گفته تصویرگر «مهمان بابا» دین، دوستی را ترویج میدهد و اگر کتابهای دینی، رسالت دین را به درستی ایفا کنند، خود او در جایگاه تصویرگر خاضر است با دل و جان کار کند و پول هم نگیرد اما افسوس که هیچ کار بنیادینی در زمینه تصویرگری مذهبی انجام نشده است و هنر به حمایت نیاز دارد اگر میکلآنژ، شاهکاری چون داوود را خلق میکند، چون ازیک پشتوانه عظیم برخوردار است و اقتصاد و هنر به هم وابسته است. هنرمندی که نگران گذران زندگی روزمره خود است نمیتواند اثر ماندگاری خلق کند.
نظر شما