۴ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۱۹

نقدی بر سریال «مدینه»

شخصیت‌پردازی‌های ضعیف در «مدینه»/ اغراقی که آسیب‌زننده است

شخصیت‌پردازی‌های ضعیف در «مدینه»/ اغراقی که آسیب‌زننده است

مجموعه تلویزیونی «مدینه» که در شب‌های ماه مبارک رمضان از شبکه یک سیما پخش می‌شود، جدیدترین اثر سیروس مقدم است که به لحاظ شخصیت پردازی و پرداختن به موضوع مدنظر خود ضعف‌های متعددی دارد.

خبرگزاری مهر - فرهنگ و مهر: «مدینه»، نام مجموعه تلویزیونی‌ است که از ابتدای ماه مبارک رمضان مهمان خانه‌های مان بوده است. سریالی که عواقب داد و ستد نزول و ربا به گواهی آیه شریفه ابتدایی تیتراژ آن، دست‌مایه اصلی قصه پیچ و خم داره غیر واقع بینانه آن است. فارغ از داستان و ساختار این مجموعه و گره‌های کور نا موزون و اغراق‌آمیز و همچنین کاراکترها و فیلمنامه بلاتکلیف آن که واکاوی‌اش بماند برای اهل فن، برخی رویدادهای این کار که اتفاقا با توجه به بهانه اصلی ساخت این مجموعه که نزول و ربا باشد، رخ می دهد، به جد آزار دهنده، نا ملموس و دور از باورپذیری به نظر می‌رسد تا آن‌جا که حتی تا کمدی ناخواسته هم پیش می‌رود.

پیش از اینکه بیش از این به بهانه اصلی نگارش این چند بند بپردازیم، گریزی بر برخی اتفاقات و رویدادهای سریال یاد شده که به ضعف شخصیت پردازی و افراط و تفریط در مورد کاراکترها مربوط می‌شود، خالی از لطف نیست.

یکه‌بزن و مصلح شدن دایی عزیز بعد از ترک اعتیاد گرچه جدا از نون نزولی که سر سفره بهمن صبور گذاشت، درون مایه‌هایی از صفات اخلاقی مثبت را داشت اما با این همه تا جایی غیر قابل باور به نظر می‌رسید که مخاطب را تا پای فیلم‌فارسی‌ های دهه 50 - 40 هم می‌برد. البته به ناباور بودن آن باید ترک اعتیاد به آن سرعت و مطلقا کنار گذاشتن آن را هم اضافه کرد. از سوی دیگر تصمیمات آنی و زودباوری شخصیت‌های اغراق شده این سریال نظیر روحی یا هانیه و نبود ظرافت ها و مهم‌تر از آن دقت‌های ساختاری را نیز می‌توان از جمله دیگر ضعف‌های کلی این سریال خواند.

حذف مدینه درست در حساس‌ترین لحظات، اتفاقی‌ است که نویسنده و کارگردان مجموعه از آن برای دامن زدن به قصه ناباورانه خود استفاده کرده‌اند. مدینه آن هم با توجه به شخصیت کاملا مثبت و موجهی که اتفاقا کارگردان نیز سعی در القای آن به مخاطب را دارد، درست در حساس‌ترین لحظات، قافیه را می‌بازد تا اتفاقات ناخوشایند یکی پس از دیگری رخ دهد و او در ادامه کار برای حل بحران به وجود آمده پا در میان بگذارد. به عنوان نمونه، در ابتدای سریال، مدینه به یک حرف و اشاره بهمن، کارخانه را به او واگذار می‌کند، به بهمن ناپخته‌ای که این همه ادعای مادرانه در مورد شناخت از او را دارد. یا در ادامه به محض ورود روحی به کارخانه و به بهانه اخراج نامشخص چند کارگر که تنها سعی در بد جلوه دادن روحی دارد، مدینه ترک کارخانه می کند تا هم ضمن ناتوانی بهمن و روحی در مدیریت کارخانه و کاهش فروش، اقساط نزول اخذ شده هم روی هم تلنبار شود.

در جای دیگر هم درست هنگام اوج درگیری‌های بهمن و همسرش در حالی که بهمن با تمسک به هر قسم و رفتاری سعی در جلب رضایت همسرش مبنی بر علاقه مندی به او را دارد، مدینه مومنه، همه تن حریف، متوکل و قوی در اتاقی، تنها از برای تشخیص پزشک درمانگاه بین راهی مبنی بر احتمال کور شدنش، بعد از خراب کردن بیمارستان روی سر خود و دیگران، کنج عزلت گزیده تا گره بی‌جهت کور زندگی بهمن و هانیه، کورتر و کورتر شود. نکته دیگر این که، نا امیدی و خود باختگی از جانب شخصی که این همه صفات اخلاقی و دینی را با خود یدک می کشد، کمی دور از ذهن به نظر می‌آید.

به هر حال گویا در این مجموعه کسی جز خود مدینه توان گره‌گشایی و پایان دادن به  اتفاقات  تلخ و ناگواری که در آن رخ می‌دهد، ندارد و این خود گرچه به کارگردان برای القای قهرمان قصه کمک می‌کند اما از سوی دیگر ذهن مخاطب را کاملا به سمت قصه‌ای غیر قابل درک و باور سوق می‌دهد. حال می‌رویم به سراغ بهانه اصلی تحریر این چند بند که نزول و ربا و توسل به هنری با عنوان فیلم‌سازی برای القای عواقب ناخوشایند و خانه‌مان سوز داد و ستد نزول باشد.

هر چند اغراق، یکی از صنایع ادبی‌ است که هنرهای دیگر از جمله فیلم و سریال هم خالی از آن نبوده‌اند اما سوال اینجا است که برای تفهیم عواقب انجام یک فعل خلاف عرفی و شرعی و القای وخامت پردازش به آن تا کجا می توان دست به دامن این صنعت ادبی شد؟ آیا با اغراق بیش از اندازه، وقوع اتفاقات غیر قابل درک و نا ملموس، می توانیم توقع در تاثیر گذاری فردی و اجتماعی آن داشته باشیم؟ آیا با این همه اغراق و قصه‌های بی‌منطق و سطحی می‌توانیم افراد و جامعه را از ارتکا به فعل خلاف و گناهی چون داد و ستد نزول که جنگ با خدا خوانده می‌شود، بر حذر داریم؟

به عنوان نمونه ما اگر بخواهیم در قالب یک کار هنری، مخاطب بزرگسال را از دروغ‌گویی و عواقب آن بر حذر داریم با نمایش شاخ درآوردن یک دروغ‌گو یا کشیده شدن بینی او به سان پینوکیو، می‌توانیم مخاطب را متوجه عواقب دروغ‌گویی کنیم؟ آیا اینگونه، دروغ گویان از دروغ گفتن دست می‌کشند؟ اصلا یک فیلم یا سریال اجتماعی یا دینی - اخلاقی برای اشاعه اخلاق حسنه و آموزه‌های دینی در بین مردم و بر حذر داشتن جامعه و افراد آن از ارتکا به فعل حرام تا کجا می‌تواند پا در ورطه اغراق بگذارد و تا چه اندازه باید ضمن فاصله از برخی عناصر هنری و فیلم‌سازی دیگر، باور پذیر، رئال و به دور از اغراق و هیجانات کاذب خلق شود؟

به هر حال در این میان آن چه بدیهی و مسلم به نظر می‌رسد، این است که اغراق بیش از اندازه در این دست فیلم‌ها و سریال‌ها و نبود شناخت از جامعه سبب می‌شود تا نه تنها آموزه‌های دینی و اخلاقی مورد نظر یک مجموعه نتواند آن چنان که باید و شاید عامل باز دارنده‌ای در زمینه ارتکا به خطا و گناهی باشد، بلکه به علت وجود هیجانات کاذب، گره‌های کور بی‌پایه و اساس و ناملموس و غیر قابل باوربودن آن ها، بی‌تفاوتی خاطیان و گناه‌کاران نسبت به عواقب خطا و گناه‌شان را همراه داشته باشد.

سید محمدحسین لواسانی

کد خبر 2338457

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha