به گزارش خبرنگارمهر، کتاب "شکل دهی جدید برنامه ریزی از طریق فرهنگ" نوشته گرگ یانگ و ترجمه عین الله کشاورز به همت انتشارات تیسا منتشر و روانه بازار نشر شد. در اثر حاضر نویسنده تعریفی نه چندان انتزاعی از فرهنگ به عنوان یک بافت کلان ارائه می کند که دربرگیرنده شیوه های زندگی یک جامعه، تاریخ و میراث فرهنگی ناملموس آن است.
گِرِگ یانگ با پذیرش مفهوم فرهنگ به عنوان هسته مرکزی تفکر توسعه، مشکل بزرگ کنونی را عدم توجه کافی راهبردهای فرهنگی به ملاحظاتی همچون رشد تنوع فرهنگی جوامع، افزایش نیازهای فرهنگی بومیان، زنان، مهاجران و اقلیت ها، ارتباطات آفرینندگی و صنایع فرهنگی با شهرها و سیستم های اقتصادی و کاستی های برنامه ریزی های نئومدرن می داند.
او بر این باور است که برای تغییر شکل برنامه ریزی اینک فرصتی بی نظیر فراهم شده است. این فرصت ناشی از کشف روابط نهادینه شده میان برنامه ریزی به عنوان یک عملکرد و ابعاد نهفته فرهنگی در جوامع (تاریخ، میراث عینی، محیط و سبک زندگی آنها) است.
یانگ با اشاره به پویایی، تنوع و توانایی فرهنگ علاقه مند است، تا نگاه ناهمگن، تک کاربردی و فرصت طلبانه برنامه ریزان به فرهنگ تغییر یابد و به ماهیت ظریف و پیچیده آن توجه شود.
نویسنده نیاز به وجود یک سیستم کارآمد را مطرح می کند که بتواند ترکیبی درست، قابل اطمینان و نتیجه بخش از فرهنگ و برنامه ریزی را فارغ از تعارضات ارزش های دنیای پست مدرن با تنوع فرهنگی ایجاد کند.
نویسنده کتاب معتقد است با یک مفهوم جامع و روشن از فرهنگ و دیدگاه پژوهشی منسجم می توان به گنجاندن فرهنگ در برنامه ریزی و کشف و بیان بهتر روابط موجود میان برنامه ریزی، جامعه و محیط زندگی کمک شایانی کرد.
او با تاکید بر اینکه برای پر کردن خلأ کنونی در برنامه ریزی روزمره نیاز به یک دیدگاه جامع فرهنگی، مفاهیم عملی و یک الگوی فرهنگی برنامه ریزی وجود دارد. جزئیات این الگو را شرح داده است.
ویژگی کار یانگ در کتاب حاضر این است که یک استراتژی مبتنی بر تلفیق فرهنگ در برنامه ریزی را پیشنهاد داده و آن را فرهنگی سازی برنامه ریزی نامیده است. در تبیین آینده برنامه ریزی بسنده کردن به معنای تجربی علم به منزله عدم حضور موانع ارزشی و فرهنگی جامعه است.
در این کتاب با تبیین عصر فرهنگی و چرخش فرهنگی و باور این رویکرد در چشم انداز آینده به پیشنهاد الگویی جدید در نظریه برنامه ریزی اقدام شده است.
این کتاب مبانی نظری خود را از مکاتب نظری مختلف از رشته های مختلف بر می گیرد و پیشنهادات کاربردی را بر این مبنا ارائه می کند. از این رو برای دانشجویان، محققان و مدیران دیدگاه های مختلفی را فراهم می آورد و با بکار بردن آن رویکردها و اندیشه ها در تحلیل مسائل شهر و شهروندی کاربرد انتقادی آن دیدگاه را نشان می دهد.
یانگ در مقدمه کتاب می گوید من در جایگاه یک مورخ و برنامه ریز طی دهه های 1980 و 1990 در استرالیا مسئول اجرایی و مشاور در چندین رده مختلف در بخش های دولتی و خصوصی بودم. از این رو سعی کردم تا تاثیر سودمند یک رویکرد اثرگذار را در فرهنگ و نتایج برنامه ریزی مشاهده کنم. به نظر می رسد که رویکردهای خلاقانه در راستای یکپارچه سازی فرهنگ در عین تنوع دسترسی عقلانی و مشروعیت اجتماعی را در فرایندهای برنامه ریزی موجب می شوند. در طول این دوره پیشرفت هایی در برخی حوزه ها به دست آمد که من ترجیح می دادم به آنها بپردازم. این موارد شامل سیستم پیشگام ولز جنوبی جدید، مطالعات میراث فرهنگی می شد که هدف از آن آوردن پیشینه اجتماعی گروه ها در جدول حفاظتی در کنار طرفداران معماری و به طور کلی باستان شناسی اثبات گرایانه بود. دیگر پروژه های مشابه شامل استراتژی گردشگری فرهنگی ولز جنوبی جدید بود. که نقشه های فرهنگی بومی و غیر بومی را براساس مفهومی منسجم از فرهنگ برای هر یک از حوزه های دولت محلی در کشور پیبشنهاد می کرد؛ مدل نقشه برداری ثروت عمومی استرالیا که با عنوان نقشه برداری از فرهنگ منتشر شد، راهنمای توسعه فرهنگ و اقتصاد در جوامع و اولین سیاست فرهنگی ملی استرالیا با نام ملت خلاق از این نمونه ها است.
هدف من در این کتاب نشان دادن چگونگی نهادینه شدن فرهنگ در هر مکان و همچنین چگونگی کاربرد پژوهش و تحقیق درباره اشکال و ابعاد فرهنگ با هدف برنامه ریزی پابرجا و قوی در همه سطوح است. اهمیت روزافزون فرهنگ می تواند منعکس کننده افزایش توسعه پایدار باشد که در گذشته نه چندان دور در کنفرانس سازمان ملل با موضوع محیط زیست و توسعه که در سال 1992 در ریودوژانیروی برزیل برگزار شد، رسما به طور ضمنی تایید شد. همچنین سران این کنفرانس در دستور جلسه ای که به عنوان دستور کار 21 شناخته می شود، نقش مهم و تعیین کنده ای را برای فرهنگ و توسعه پایدار تعریف کرده است.
از دهه 1990 جامعه شناسان به وجود یک چرخش فرهنگی در بخش های زیادی از زندگی پی برده و به توصیف آن و تضادهای پویایی فرهنگی که این چرخش را در بر گرفته پرداخته اند که من پیشتر آنها را توصیف کرده ام. این چرخش فرهنگی در طرز تفکر توسعه بین المللی همچون طرز تفکر بانک جهانی نمود یافته است. انعکاس این پدیده به ویژه پس از عدم موفقیت در امر توسعه در این زمینه در دهه 1980 که عمدتا به نبود بافت و حساسیت فرهنگی نسبت داده شد بیشتر بوده است.
با وجود مشاهدات من در مورد نادیده گرفته شدن فرهنگ واقعی و منسجم در برنامه ریزی، در سال های اخیر، فرهنگ به دلیل نقش خود در جامعه مدنی و از طریق ارتباط تجاری آن با اقتصاد نوین و رشد صنایع فرهنگی و اطلاعاتی، اهمیت روزافزونی در برنامه ریزی یافته است. همچنین فرهنگ به تعریف و ترسیم ترکیب پیچیده شرایط پست مدرن، فراصنعتی و پسااستعماری که اکنون برنامه ریزی در آنها روی می دهد، کمک موثری می کند.
در این فصل من به بررسی عناصر تاثیرگذار یک سیستم برنامه ریزی فرهنگی شده می پردازم. سیستم فرهنگی شده، متشکل از سه عنصر است که عنصر اول در اینجا مطرح شده، و از هفت اصل اولیه برای فرهنگ تشکیل شده است. در فصل های ششم و هفتم، عناصر دوم و سوم این سیستم نیز معرفی می شود که در مجموع، سه ضلع مثلث دانش فرهنگی و یک شیوه جامع تحقیقاتی را شکل می دهد.
نیمه اول این فصل به ارائه یک طرح کلی از مواردی اختصاص یافته که سیستم فرهنگی شده را شکل می دهد و سپس هفت اصل فرهنگ معرفی می شود. ساختار کلی سیستم فرهنگی شده مشتمل بر سه عنصر است.
ساندرکوک در کتاب کلان شهری2، شهرهای ترکیبی در قرن 21 به طرح و اثبات یک الگوی چندفرهنگی می پردازد و بیان می کند که این الگو شامل دو مزیت کلی است: مزیت اول، آزادی انتقاد از افکار است که در عمل چالش برانگیز بوده و تفکرات فرهنگی به ارث رسیده را به چالش می کشد و دومی، شناسایی انگیزه های مشترک فرهنگی و مکانی است (ساندرکوک، در مورد شهر چند فرهنگی، ارتباطی جالب توجه برای تمامی جنبه های تنوع اجتماعی را مثل جنسیت، در نظر می گیرد. او در این رابطه بیان می کند که کاهش ترس و بی صبری می تواند تنها از طریق شناخت نابرابری های قدرت سیاسی و اقتصادی و توسعه نشانه های جدید مربوط به هویت ملی و بومی و داشته های بومی را حاصل آید.
به علاوه، بر اساس تعریف گیدنز، هویت افراد دیگر صرفا مبتنی بر فاکتورهای خاصی نیست. بلکه از طریق نوعی بازتاب پیوسته شخصیتی و کارکرد بیوگرافی های آنها شکل می گیرد. این مطلب با ایده گیدنز مرتبط است که می گوید "تنها جوامع بازتاب پذیر می توانند ساختارهای خود را در مواجهه با تغییرات سریع اجتماعی، تغییر دهند و با پیامدهای آینده مقابله کنند". جامعه شناسی، ابزار اصلی در این بازتاب پذیری است. هرچند جامعه شناسی مسلما عاملی کلیدی در بازتاب پذیری است، اما تنها عامل تاثیرگذار به حساب نمی آید. بازتاب پذیری فرهنگی نیز عاملی مهم در برنامه ریزی مناسب جهت بررسی و تغییر جهت اصول فردی و اجتماعی به حساب می آید.
تفکر انتقادی محبوبیت زیادی را به دست آورده است و از سوی اسملسر و بیتز با عنوان مهمترین مبحث و مهارت شناختی مورد نیاز برای رشد اقتصادی در هزاره سوم و یک شهر سودآور بودن تعریف می شود. افزون بر این تفکر انتقادی در برگیرنده بخشی است که فراتر از مهارت های انتقادی شناختی مورد نیاز در ارتباط با دیدگاه یا نظریات رفتاری بوده و تمایل یا انگیزه فرد برای رویارویی با حقیقت یا سعی در ارزیابی درستی اطلاعات را شامل می شود. این عناصر مهم غیرشناختی یک تفکر انتقادی مرتبط با مباحثی مثل پرهیز از نظریات عجولانه بوده و شامل توانایی یا تمایل فرد برای دیدن مشکل از چندین دیدگاه و صبوری در صورت بروز ابهام و عدم اطمینان می شود.
تفکر انتقادی نیز مبتنی بر این شناخت است که زبان و ارتباطات تنها برای ایجاد واقعیت طراحی نشده اند. نکته مهم در مورد زبان، نقش آن در مبهم سازی واقعیت است. به گفته دلوز در سال 1964 اگرچه کلمات بیانگر مفاهیم هستند اما محتوای آنها فریبنده است. مردم می توانند بگویند که آنها دوست دارند و چیزی نمی تواند آنها را در مورد گفتن حقایق محدود کند. مبحث مهم در این رابطه، نوع برداشت است و زبان مقوله ای اختیاری است. این حالت به دلیل ماهیت اقتضایی و مبهم حقیقت پست مدرن و نقش ایدئولوژیک رسانه ها هرچه بیشتر تقویت شده است.
این کتاب توسط انتشارات تیسا به شمارگان 1000 نسخه با قیمت 20000 تومان منتشر شد.
نظر شما